یکشنبه، آذر ۱۷

ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود





در مرداد ماه سال جاری 3 نفراز بهاییان یاسوج به علت آموزش ارزشهای اخلاقی و تعلیم و تربیت اطفال دستگیر شدند. زلیخا موسوی( روانبخش)، علی عسگر روانبخش و روحیه یزدانی، پس از دستگیری توسط نیروهای امنیتی به اداره اطلاعات یاسوج احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند. در ضمن هنگام هجوم به منزل این افراد، کتب و تصاویر مذهبی و برخی لوازم شخصی توسط مامورین ضبط شد.
در 5 آبان ماه سال جاری، هر سه به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار و دستگیر شدند وتا سه شبانه روز هیچگونه خبری از محل و وضعیت ایشان در دست نبود. پس از انتقال ایشان به زندان مرکزی یاسوج، خانواده های ایشان از وضعیت زندانیان مطلع شدند ولی تا کنون نیز اجازه هیچ گونه ملاقاتی نیافته اند.
در دادگاه مورخ 28 آبان ماه هر 3 این افراد به اقدام عليه امنيت کشور از طريق تشکيل کلاسهاي ضد اسلامي به 2 سال حبس تعزیری محکوم شدند و از همان روز نیز در بازداشت به سر می برند.
خانم روحیه یزدانی در گروههای 15 نفره به کودکان آموزش مفاهیم اخلاقی نظیر احترام به والدین، محبت، صدق و راستی، خضوع و خشوع، امانت داری و نیز سرود، نمایشنامه و داستان می داد. تمام والدین این اطفال از بهایی بودن این خانم و نیز صاحبخانه ها (آقا و خانم روانبخش) مطلع بودند و با علاقه و میل خود اقدام به شرکت در این کلاسها می نمودند.
خانم روحیه یزدانی دارای 3 دختر در سنین کودکی و نوجوانی می باشد و دختر کوچک او 7 ساله است که از ندیدن مادر بسیار غمگین است.
اتهامی که به این افراد زده شده شامل دو بخش است: هدف: "اقدام علیه امنیت کشور" ، وسیله:" تشکیل کلاسهای ضد اسلامی" . از این حکم چند نتیجه می توان گرفت:
1- کشور از دید جمهوری اسلامی تنها با اسلامی بودنش معنا می یابد و بعد ملی و فرهنگی آن هیچ اهمیتی ندارد و این مطلب به واقع در ایران اجرا میشود چنانکه فرهنگ ایران پیش از اسلام که حاوی بخش عظیمی از فرهنگ ایران زمین است به دست خود مسئولین کشور در حال نابودی ست.
2- آموزش اصول اخلاقی و هنر ها مخالف اسلام است زیرا در کلاس اطفال ، این امور به کودکان آموخته می شود و درحکم، این کلاسها ضد اسلامی تلقی شده.
فکر می کنم اگر قاضی کمی تامل کند، در می یابد که با صدور این حکم منطقا به نتایج فوق می توان رسید و در واقع باید او را به علت فعالیت بر ضداسلام و جمهوری اسلامی زندانی کنند.
جمهوری اسلامی در یک نبرد یک سویه با خویش درگیر است. خوی جنگجویی و نفرت پروری که در مسئولین وجود دارد چنان ریشه دوانده که دچار بیماری همه ترسی شده اند. مدام در پی دشمن و جاسوس و بدخواه و مخالف می گردند تا به چنگ و دندان قدرت را به کف گیرند. فکر می کنند بهاییان در برابر ایشان می جنگند . در حالیکه در نبرد تنها قوای سازنده تحلیل می رود و چیزی که باقی می ماند بدن و ذهنی خسته و بی توان و عصبی است و خود هم می دانند که بهاییان سر جنگ با هیچکس را ندارند ولی از اجرای اصول اعتقادی خویش نیز ، هرگز کوتاه نخواهند آمد.
تعلیم و تربیت اطفال یکی از اصول اعتقادی بهاییان است . مقصود از اطفال تمام کودکان دنیا هستند. اهمیتی ندارد چه رنگ و نژاد و مذهب و ملیتی دارند . مهم اینست که این گنجینه های پر بها تربیت شوند تا استعداداتشان شکوفا شود، شاد و مسرور باشند و میل به ترقی و تعالی در وجودشان ریشه دواند تا بتوانند از بستگی جهل و اوهام و خرافات به درآیند و برای دنیای خود بهره و ثمری به ارمغان آرند. بهاییان از این اصل اعتقادی خود کناره نمی گیرند ولو اینکه به زندان و سختی بیفتند.
آیا تعلیم و تربیت اطفال ضد اسلام است ؟ آیا حضرت محمد خود مربی بشر نبودند؟ آیا عمر و هستی خود را برای تربیت مشتی عرب دورمانده از کاروان تمدن فدا نکردند؟ پس چگونه است که بعد از 1400 سال کسانی که سنگ اسلام را به سینه می زنند تعلیم مهارتهای زندگی و آموزشهای اخلاقی را برخلاف اسلام می دانند؟
البته این اول بار نیست که متشرعین خشک مغز تمام توان خود را مصروف داشته اند تا مردم ایران را از پیشرفت و تعالی باز دارند! در کشاکش انقلاب مشروطه که عقاید روشنفکران و آموزه های دیانت بابی و بهایی تاکید شدید بر تعلیم و تربیت و تاسیس مدارس به سبک جدید داشت،فردی مانند شیخ فضل الله نوری که علمدار دین مبین اسلام بود فریاد می زد که:
" ترا به حقیقت اسلام قسم می دهم آیا مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی کند؟"

* عنوان، برگرفته از شعر "دلم برای باغچه می سوزد" فروغ است. در این شعر فروغ باغچه را به عنوان نمادی از ایران قرار می دهد. چند بیت اول آن چنین است:
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکر ماهیها نیست
کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد می میرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود...




هیچ نظری موجود نیست: