چهارشنبه، دی ۱۶

آزار بر بهاییان ایران شدت می گیرد!


بار دیگر سمنان آبستن آزار و ظلم می شود. چهارشنبه 16 دی ماه 2 تن از بهاییان این شهرستان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. منازل بهفر خانجانی و افشین ایقانی در سحرگاه این روز، مورد تفتیش و بازرسی قرار گرفته، برخی وسایلشان ضبط شد و این دو جوان نیز به همراه ماموران اطلاعات روانه زندان شدند.
پیش از این نیز منزل بهفر خانجانی و افشین ایقانی در 25 آذر ماه 87 مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفته بود. در آن تاریخ، ماموران اطلاعات سمنان به خانه 20 شهروند بهایی یورش برده و بسیاری از وسایل ایشان را ضبط نموده بودند.
بعد از آن منزل بهفر خانجانی، با کوکتل مولوتوف، مورد هجوم افرادی ناشناس قرار گرفت و مغازه همسرش نیز توسط نیروهای دولتی پلمپ شد. در ضمن، سال گذشته بر دیوارهای منازل این افراد، شعارهایی توهین آمیز بر ضد بهاییان نگاشته شد.
سمنان از شهرهایی ست که در سال گذشته بیشترین آزار و هجوم شهروندان بهایی را به چشم خود دیده است. خانه بسیاری از بهاییان این شهرستان مورد هجوم نیروهای اطلاعات و حمله با سنگ و بمب های دست ساز قرار گرفت، بسیاری بازداشت یا مورد بازجویی قرار گرفتند و محل کسب و کار برخی پلمپ شده یا مورد آتش سوزی قرار گرفت.
این بازداشت ها در زمانی صورت می پذیرد که 3 روز گذشته ،در 13 دی ماه ،13 بهایی را در تهران دستگیر و 3 تن از آنان را آزاد نمودند. منازل این افراد در ساعاتی نامناسب مورد تفتیش قرار گرفت و 10 تن از ایشان راهی زندان اوین شدند.
دستگیری های گسترده بهاییان در روزهایی انجام می شود که هفته آینده، طبق گفته نهادهای قضایی، 7 مدیر جامعه بهایی ایران محاکمه خواهند شد. این دادگاه پس از گذشت 20 ماه از دستگیری این افراد و بازداشت آنها در شرایط ناعادلانه و غیر قانونی برگزار خواهدشد. پیش از این نیز بارها دادگاه این افراد به تعویق افتاده و به روز دیگر موکول شده است.
به نظر می رسد دستگیری 2 تن از بستگان جمال الدین خانجانی، بهفر خانجانی( برادر زاده) و لوا خانجانی(نوه) در روزهای اخیر به علت ایجاد فشار و پرونده سازی برای این مدیران صورت پذیرفته است.
در ضمن رسانه های طرفدار دولت، بهاییان را به عنوان افراد پشت پرده اغتشاشات عاشورا معرفی کرده اند و در حال ساختن سناریویی دروغین برای فشار بر این شهروندان ایرانی هستند.

۱ نظر:

مانی گرگانی گفت...

« نزدیک ترین نقطه به خدا»....
نزدیک ترین نقطه به خدا هیچ جای دوری نیست.نزدیک ترین نقطه به خدانزدیک ترین لحظه به اوست،وقتی حضورش را درست توی قلبت حس میکنی،آنقدر نزدیک است که نفست از شوق التهاب بند می آید.آنقدر هیجان انگیزاست که با هیجان هیچ تجربه ای قابل مقایسه نیست.تجربه ای که باید طعـــمش را چشید . اغلب درست همان لحظه که گمان می کنی در برهوت تنها ماندی، درست همان جا که دلت سخت می خواهد او با تــــو حرف بزند،همان لـــحظه كه آرزو داری دستان پر مهرش را بر سرت بکشد، همان لحظه نورانی که ازشوق این معجزه دلت می خواهد تاآخردنیا از ته دل وبا کل وجودت اشک شوق بریزی وتا آخرین لحظه وجودت بباری . نزدیک ترین لحظه به خدا می توانددر دل تاریک ترین شب عمرناخواسته تو ویــا در اوج بـــزرگ ترین شــــــــادی دل خواسته تو رخ دهد ,می تواند درست همین حالاو درهمین ضیافت نورانی باشد و زیباترین وقتی که می تواند پیش بیایدهمان دمی است که برایش هیچ بهانه ای نداری. جایی که دلت برای او تنگ است . زیبا ترین لحظه ی عمر و هیجان انگیز ترین دم حیات همان لحظه باشکوهی است که با چشم خودت خدا را می بینی.درست همان لحظه که می بینی اوو همه عظمت بیکرانش در قلب کوچک تـــــــو جا شده است. همان لحظه که گام گذاشتن او را در دلت حس میکنی، و نورانی و متعالی شدن حس ات را درک می کنی. آن لحظه که می بینی آنقدر این قلب حقیر ارزشمند شده است که خدا با همه عظمت بیکرانش آن را لایق شمرده و بر گزیده. و تو هنوز متعجب و مبهوتی که این افتخار و سعادت آسمانی چگونه و ازچه رو از آن تو شده است و این را همیشه بـــــه یــــاد داشته باشید...ا" هرگاه بادیگرانید خــــــــود را خـــــــط بزنیدو هرگاه باخدایید دیگران را ". بودن را باور کنید و تا زمانی که زنده هستید با عشق زندگی کنید.لازمه عشق یک ارتباط عارفانه است پس وضو بگیرید و با تن پوشی از دعا و مناجات وقلبی متذکر در محلی آرام ،دلبستگی دنیوی را قطع کنید و به هیچ چیز جز او نیندیشید،کلمات مبارکه مکنونه رادر آغوش بگیرید.حال شماره اورابگیرید و از ته قلب صدایش کنید و او را به بزرگی و یکتا بودن یاد کنید.(راستی شماره اش رنداست فقط یک یابهاالله است).می خواهی آسمان دلت آبی وخورشید زندگی ات روشنگر باشد،میخواهی زبان گلها را بدانی و راز خلقت را دریابی پس به اوتوکل کن،دست هایت را بالا ببر،وجودت را سرشار از عشق و تمنا کن و به او بگو که دوستش داری و فقط او را می ستایی، از او کمک می جویی،بخواه که راه راست را به تو نشان دهد، خودت را گم کن بگذار هیچ نقشی از تو بر زمین نماند بال هایت را باز کن به سوی معبود حقیقی پرواز کن. از او بخواه گاهی مواقع اختیار را از دست تو گرفته و به جایت تصمیم بگیرد،وقتی او را به بزرگی یاد کردی و در برابرش سر بر سـجـده نهادی ، وقتی صدای ناله هایت به عرش کبریا رفت و قلبت تپید ،قطرات اشک در چشمان زیبایت حلقه زد و گرمی اش را بر گونه هایت حس کردی،آن هنگام که در گفتن یابهاالابهی، دلت شکست و صدایت لرزید،بدان که گوشی را برداشته است و بشارت می دهدای بنده من بگو چه می خواهی تادعایت را اجابت نمایم؟ در این لحظه است که جنود ملا اعلی ناظر این همه شکوه و عظمت هستند بدان که اگر به صلاح تو باشد همه چیز به تو عنایت میکنند. دوست من دعا کن همیشه با تو در تماس باشد و اگر روزی یادت رفت زنگ بزنی ،تو را بیدار کند و عبادت را در تو بپروراند. هر لحظه منتظر باش تا تو را در مسیر زندگی هدایت کند.تنها سعی کن فقط برای چند لحظه به جز او همه چیز را فراموش کنی ...