چهارشنبه، بهمن ۲۱

باز هم دستگیری های گسترده بهاییان تهران!

















بار دیگر نیروهای امنیتی، بهمنی از بیداد روانه خانه بهاییان تهران کردند. صبح امروز بین ساعات 3 تا 5 بامداد 21 بهمن ماه منازل تعدادی از بهاییان تهران مورد یورش این نیروهای اطلاعاتی قرار گرفت.
اشکان بصاری، هوتن سیستانی، علاء الدین (نیکی) خانجانی، رومینا ذبیحیان، ماری جعفری(احسانی) و پسرش بشیر احسانی از جمله این دستگیر شدگان هستند.این هجوم ناگاه در پگاه روز پیش از 22 بهمن ماه صورت گرفت و به نظر می رسد دولت ایران در حال گرفتن زهر چشمی دیگر برای مردم ایران است.

پیش از این نیز در 13 دی ماه سال جاری 10 تن از جوانان بهایی چند روز بعد از عاشورا دستگیر شدند و خانواده های ایشان حتی یک بار هم آنها را ملاقات نکرده اند. 5 تن از این جوانان تا به حال هیچ تماس تلفنی نیز با خانواده های خود نداشته اند.

این در حالیست که دستگیر شدگان اخیر از بستگان و دوستان زندانیان 13 دی ماه هستند. نیکی خانجانی، پدر لوا خانجانی و پدر همسر بابک مبشر است که پدر وی ،جمال الدین خانجانی ،نیز یکی از 7 مدیرپیشین جامعه بهایی ایران است که نزدیک به دوسال در زندان به سر می برد. همچنین ماری جعفری(احسانی) و بشیر احسانی نیز از بستگان پیام فناییان هستند که پیش از این در 13 دی ماه بازداشت شد. رومینا ذبیحیان، هوتن سیستانی و اشکان بصاری نیز از دوستان دیگر دستگیر شدگان 13 دی به شمار می روند.

تلاشهای دولت ایران در این بازی ناجوانمردانه و یک سویه، برای شکست روانی جامعه بهایی ایران است ولی این پیکر و روان زنان و مردان و کودکان در 160 سال هجوم علما، مردمان و دولتیان، فولاد آبدیده شده و بیدی نیست که با این بادها بر خود بلرزد .
160 سال این جامعه در زادگاه خود مورد هر گونه آزار ، بی حرمتی و قتال و فشار قرار گرفت و در هر دوره ای به شیوه ای مورد هجوم سنگ و چوب تهمت و تکفیر و شکنجه های فیزیکی واقع شد؛ از حقوق اولیه اش محروم شد و اجازه هیچ گونه بیان حقایقی درباره باورهایش نیافت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شمشیر های برانی که گهگاه به نام قانون در نیام پنهان بود، از غلاف بر آمد و گردنهای بی پناه بهاییان را نشانه گرفت .
این بی عدالتی که در آغاز انقلاب با ربودن، آتش زدن خانه ها و اعدام در دادگاههای بی وکیل و غیر علنی صورت گرفت، در طی این سی سال روند و شکلهای گوناگونی به خود گرفت و تبدیل به ظلمهای پنهان تر اما کشدار تر گردید. محرومیت هزاران هزار جوان بهایی از ادامه تحصیل، اخراج هزاران مرد و زن از کارهای دولتی، قطع حقوق تقاعد بازنشستگان،مصادره مقدار زیادی از اموال، زندانی و تهدید، بی حرمتی و اخراج دانش آموزان از مدارس، نوشتن صدها مقاله و کتاب، پخش هزاران برنامه تلویزیونی و رادیویی، برگزاری سمینارها و سخنرانی ها بر ضد بهاییان و آیینشان، اشکال دیگر ظلمی ست که بر این شهروندان ایرانی می رود.

این ستم آشکار از 4 سال گذشته و به خصوص پس از انتخابات خرداد88، شدت بیشتری به خود گرفت و قلم به دستان اجیر شده که جوهر قلمشان از سیاهی دروغ و سرخی خون بی گناهان است، دست به نوشتن سناریویی زدند تا در این میان خود از معرکه جان سالم به در برند و عده ای بی گناه را قربانی مقاصد غیر انسانی خود نمایند.
دستگیری های گسترده،اتهامات بی اساس و دادن حکمهای طولانی مدت بی دلیل به زندانیان، شکنجه های بی امان و بی خبر گذاردن خانواده ها از اوضاع فرزندان و همسران خویش، محاکمه شتاب زده یاران ایران بعد از گذشت 2 سال در همین دوران، پخش سریال پر زرق و برق اما بی محتوای سالهای مشروطه به هدف قلب واقعیت تاریخی و دروغ بافی درباره بابیان و بهاییان، تهدید خانواده زندانیان، احضار و بازجویی، هجوم به مراسم مذهبی و ایجاد رعب و وحشت از مواردی ست که به خصوص پس از22 خرداد 88 در برخورد با بزرگترین اقلیت مذهبی ایران قابل مشاهده است.
آری ایران افراد قلم به مزد بر خود کم ندیده است، بیدادگرانی که با نوک تیز قلمِ خود حنجر بی گناهان را می بُرند و با پَرِ قلم، تاریخ مظلومیت دروغین خود را نقش می زنند. ایران، اگر به سخن آید حکایت ها دارد از ناجوانمردانی که نه تنها از خون بی پناهان، سرخ پوشش کردند؛ بلکه تاریخ و هویتش را نیز دزدیدند.

* تصاویر از راست به چپ: نیکی خانجانی، هوتن سیستانی، اشکان بصاری،رومینا ذبیحیان و بشیر احسانی

هیچ نظری موجود نیست: