شنبه، اردیبهشت ۱۸

سرِ سکوت; نوشته ای از یکی از زندانیان بهائی

فقط زمانی که این چنین از قدح مظلومیت نوشیده باشیم ، شیرینیش را درک خواهیم کرد. این کلمات از قلب یکی از زندانیان بهایی ذوب شده است که خود هم اینک طعم مظلومیت را در راه عشق به انسانیت درک می کند:


"تقدیم به تمام کسانی که طعم خوش مظلومیت را چشیده اند
سرّ سکوت را در خلوت خانه دل جستجو نکن ؛ که در ازدحام ناله های عاشق پنهان شده است و تو فریب بی رنگی دلت را خورده ای ؛ که سکوت ناب را در آن می جویی. اشکی که از نهان خانه قلبت می چکد، بی درنگ حقیقت سکوت ناب است ؛ که ناگفته های زیادی را با خود حمل می کند. از گنج درونت که تو نمی دانی و نمی شناسیش، ولی او تو را خوب می شناسد و می داند که چون هنوز فریفته بی رنگی دلت هستی ، گوش جانت شنوای رازهای او نیست. پس می چکد و می غلطد و فرو می ریزد از گوشه چشمت تا در پهنای چشمان پرفروغت ، از گونه ات سترده شود. که چون نیست شود؛ حقیقت دیگر متولد گردد، در ناله های عاشق. ناله آواز سکوت است و اشک شرم سکوت از نافهمی نافهمان روزگار و تلخی سکوت، بغض نترکیده اسیر. اسیری که طناب آزادی جانش را به لب رسانده از کج فهمی نافهمان روزگار. آزادی اسارت گوشش را باز کرده تا آواز سکوت را در ناله های قلبش بشنود که سروش عشق است از اسیر ازلی؛ که درد درک فهم است و زخم زبان کج فهمی نافهمان روزگار. حالا اگر اشکی بجوشد از نهان خانه دل و فرو ریزد از چشمان بی فروغ ؛ صدای رازهایش را می شنوی که می گوید: آمده ام تا زدوده شوم از گونه ای که حقیقتی دیگر متولد شود از سکوت این عاشق اسیر ازلی به برکت کج فهمی نافهمان روزگار.
جمعه 16 بهمن 1388
مطابق با اربعین حسینی 19 صفر

هیچ نظری موجود نیست: