پنجشنبه، شهریور ۲۵

نامه ای به دولتمردان!

نوشته د.ج

داشتم برنامه اي از شبكه دو مي ديدم در مورد وقايع برج هاي دو قلو، البته حيف كه به لحظات آخر برنامه رسيدم. يك جوان آمريكايي داشت در مورد اتفاق 11 سپتامبر توضيح مي داد و اين كه در اين اتفاق دست دولت و يهودي ها دركار بوده و با خودش بروشور و استندهايي را داشت كه در نزديكي محل حادثه هر روز به عابريني كه از آن محل رد مي شدند نشان مي داد و در توضيحاتش مي گقت كه چند بار پليس جلو ما رو گرفته و حتي بازداشت مان كرده اما ما متني را طبق قانون آمريكا كه حق آزادي بيان را در مكان هاي عمومي به ما مي دهد آماده كرديم و ديگه نمي توانند جلو كار ما را بگيرند و در ادامه توضيح داد درباره علل اينكه چرا در اين عمل غير انساني پاي دولت و موساد و بقيه دركار است.
من به اين كه آيا در اين اتفاق پاي اسلامگرايان افراطي در ميان است يا عوامل دولتي و يا قدرتمندان در پشت پرده كاري ندارم و تحصصي هم ندارم كه بخواهم اظهار نظري بكنم.
اما ايران با نشان دادن اين برنامه به با ارزش ترين حقوق انسان ها اشاره مي كند و آن هم آزادي است و حق ابراز عقيده حالا هرچه مي خواهد باشد، حتي اگر دولت آمريكا زير سوال برود باز هم به احترام آزادي اين كار را مي توان انجام داد.
در يك مكان عمومي جواني بدون ترس از اين كه از او فيلمبرداي مي شود و ممكن است فردا را به چشم نبيند دولت را متهم مي كند كه در واقعه 11 سپتامبر به مردم دروغ گفته اند و براي اينكار بروشورهايي تهيه مي كند و به مردم مي دهد و عقيده خود را با آنان در ميان مي گذارد.
سوال اين است كه در يك كشور كه به عقيده دولتمردان ما نه تنها كشوري آزاد نيست بلكه توسط جهان خواران و مستبدان اداره مي شود بدون اندكي ترس مي توان ابراز عقيده كرد و نه از تهديد خبري است و نه از نيروي فشار و لباس شخصي ها و ديگر عواملي كه مانع از اين كار شوند.
اما در كشور عزيزمان ايران چه؟ در كشوري كه ادعا مي كنيم جزو مترقي ترين كشورهاي جهان مي باشد! كه ادعا مي كنيم قانون اساسي اش از ظرفيت هاي بالايي برقرار است! كه رئيس جمهورمان و وزير امور خارجه و نماينده حقوق بشرمان در همه جا جار مي زنند كه آزادي بيان در ايران بيشتر از هرجاي ديگر دنيا وجود دارد! كه هيچ كس به خاطر عقيده اش در زندان به سر نمي برد و از اول انقلاب تا به امروز كسي به خاطر ابراز عقيده و پيروي از مرام و يا دين و مسلك خاصي اعدام نشده است! آيا در اين كشور مي توان به آزادي ابراز عقيده كرد؟ آيا مي توان به عنوان مثال بروشورهايي تهيه كرد و اعدام هاي دهه 60 را زير سوال برد؟ آيا مي توان از وزارت اطلاعات درخواست كرد كه عده اي خواهان روشن شدن وضعيت آن اعدام ها هستند؟ كه عده اي هنوز نمي دانند چه بر سر بستگانش ان آمده كه نمي دانند گور آنها كجا واقع شده؟ كه مي خواهند توضيح قانع كننده اي بشنوند از دلايل اعدام عزيزانشان؟
يك نمونه ديگر : آيا مي توان نگاهي ديگر بار به حادثه سينما ركس آبادان انداخت؟ آيا مي توان در نزديكي آن سينما پلاكادرهايي آماده كرد و در بروشورهايي كه آماده مي شود توضيح داد كه بياييد به آنچه دولت در مورد انفجار سينما ركس گفته با ديده ترديد بنگريم كه شايد عواملي به جز عوامل رژيم شاهنشاهي در آن دست داشته باشند؟ آيا چنين اقدامي مساوي با به زندان و شكنجه افتادن آن عده از مردم كه ابراز عقيده مي كنند منجر نمي شود؟
نمونه ديگر: آيا به هم ميهنان بهائي مان اجازه مي دهيم به خاطر ظلم هايي كه به گمان خودشان بر آنها رفته طي بروشورهايي روشنگري كنند و به راحتي به مردم اطلاع دهند كه به خاطر آنكه عقيده اي به جز آنچه دولت مردان داشته و دارند به زندان افتاده اند؟! طي سي سال لاينقطع هر دولتي كه بر سركار آمده آنها را محدود كرده، شكنجه كرده ، زنداني كرده، اعدام كرده ، نفي بلد كرده و يا تهديد كرده كه اگر از ايران نرويد خانواده تان را اذيت مي كنيم ،‌ آنها را مي دزديم، جنازه فرزندت را چند روز بعد پيدا مي كني! آيا اجازه دارند از اين گونه فشارها سخن بگويند؟! البته طبق قانون اساسي كه آزادي بيان را محترم مي شمارد، البته طبق قانون اساسي كه وجود هر گونه عقيده اي را در كشور آزاد مي شمارد، البته طبق قانون اساسي كه عامه مردم را در سرنوشت سياسي و اقتصادي و اجتماعي خويش به مشاركت مي خواند و رفع تبعيضات ناروا را در زمينه هاي مادي و معنوي براي همه شهروندان مي خواهد، اين كار مجاز است، اما آيا در واقعيت اين آزادي در ايران وجود دارد؟ از خير بروشور و پلاكادر و انجام فعاليت هاي ادامه دار گذشتيم آيا بهائيان اجازه دارند در يك روزنامه فقط يك نوبت به آنچه در اين سي سال بر آنها گذشته اعتراض كنند؟ از سي سال هم گذشتيم همين يكي دو سال اخير چه؟ آيا مي توانند به حكم هاي نابه جايي كه براي آنها بريده شده اعتراضي داشته باشند؟ مثلا 20 سال حكم هفت بهايي كه اداره امور جاري جامعه خودشان بر عهده شان بوده يا حكم چهار سال زنداني سه جواني كه خدمت به بچه هاي پايين شهر شيراز را بر عهده گرفته بودند آن هم با مجوز، يا به حكم سراسر ناجوانمردي كه در حق رزيتا واثقي در مشهد صادر شده كسي كه براي ايران بهتر لحظه اي از پا ننشسته و اكنون از درد پا رنج مي برد و هم اينك زير شديدترين فشارها قرار دارد.
نمونه ديگر: فرض كنيد همين فردا عده اي جوان بخواهند در مورد جنگ تحميلي و 8 سال دفاع مقدس و آنچه بر سر ايران در اين 8 سال رفته از زاويه اي ديگر نگاه كنند، فرض را بر آن بگيريم كه حرف شان هم منطقي نيست اما طبق آنچه در قانون آمده مي توانند بدون ترس و زندان نظرشان را با ديگر مردمان مطرح كنند آيا هنوز شروع به كار نكرده راهي زندان هاي مخوف نمي شوند؟ يادمان باشد در بالا اشاره به اين نكته داشتيم كه جوان آمريكايي چند سالي است كه به اين كار مشغول بوده و طبق بندهاي قانون اساسي كسي نتوانسته مانع كار او بشود و از صدا و سيماي ايران هم اين فيلم پخش شده كه خود اعترافي است بر آزادي بيان در آمريكا(اين نكته لازم است كه نگارنده اعتقاد ندارد كه در آمريكا تمام موازين حقوق بشر رعايت مي شود) و البته يادآوري آرزوي جوانان ايراني كه روزي بتوانند اين گونه دولت و اجتماع خود را نقد كنند.
آيا اگر خانواده هايي كه در اين جنگ تحميلي آسيب هاي فراواني ديده اند و حق بيشتري نسبت به ديگر مردمان دارند مي توانند از مسئولين بپرسند چرا بعد از آزاد سازي خرمشهر و برگشت عراق به كشور خود جنگ ادامه پيدا كرد؟ يك بار هم كه شده كلاه خود را قاضي كنيد و جوابي منطقي بدهيد.
اگر آن گونه كه خود ادعاي مي كنيد مردم ايران در كشوري آزاد به سر مي برند پس چگونه است كه آن جوان در دولت استكباري و خشن آمريكا مي توانند به اين راحتي فعاليتي مستمر را در نقد دولت داشته باشد و در ايران از كارگر و معلم و دانشجو گرفته تا كاسب و بازاري و معتقدين به باوري جز باور شما به محض انقتاد و يا براز عقيده خود سر از زندان در مي آورند و در پاره اي موارد نام و نشاني از آنها باقي نمي ماند؟
به آن خدايي كه شما با نامش مردم را به خفقان وادار كرده ايد و مردم ايران عاشقانه دوستش دارند، به آن خدايي كه وسيله اش كرده ايد تا هرآنچه در پس ذهن مسموتان مي گذرد را به اجرا گذاريد و مردم ايران از قرن ها پيش از اسلام به او مهر ورزيده اند قسم تان مي دهم، قسم تان مي دهم به خدايي كه در دل ايرانيان است و مي دانيم كه مهربان است نه به آنچه شما ساخته ايد و پنداري جز زورگويي كاري ندارد، يك بار به اين فيلمي كه خودتان پخشش كرده ايد نگاه كنيد به آزادي بيان در جهان كاري نداريم، فقط به همين فيلم نگاه كنيد و بدانيد كه ما به همين مقدار هم نمي توانيم از آنچه بر سرمان رفته شكايت كنيم همين مقدار كه جاي خود دارد اصلا نمي توانيم حرف بزنيم! اگر بخواهيم مورادي از آزادي بيان در دنيا مثال بزنيم كه در ايران وجود خارجي ندارد و فقط مقداري از آن به عنوان مخدوش كردن اذهان جهانيان در قانون آورده شده قلم به شكوه مي افتد.( البته در پاره اي موراد بنا به مصلحت انديشي هايي كه به سود دولتمردان و به زيان مردم جهان است حقوق بشر ترجيه مي دهد اذهانش مخدوش شود)

نه به انصاف اشاره مي كنم ، نه به جوانمردي و نه به ديگر فضائلي كه هر دولت مردي براي اداره مملكت به آن نياز مبرم دارد و در پايان اين نامه هيچ چيز از شما نمي خواهم چرا كه آب در هاون كوبيدن است.
فقط نمي توانم از ذكر اين نكته بگذرم كه هر دولتي كه مانع از نقد عملكردش شود به دولتي ديكتاتور تبديل مي شود.
هر حكومتي كه سانسور را تا آنجا پيش ببرد كه در كوچه و بازار حتي نتوان از گراني شكايت كرد از درون خودش را نابود مي كند.
هر دولتمردي كه نفس مردم را بگيرد جايي در بين مردم حتي در ميان خانواده خود نيز ندارد.
و از افرادي كه اين گونه به خانواده خود هم رحم نمي كنند آيا مي توان انتظار ايجاد فردايي بهتر داشت؟!
البته كه حسن خاتمه مجهول است

هیچ نظری موجود نیست: