دوشنبه، آذر ۱۵

انصاف مردم



این مقاله توسط یکی از خوانندگان عزیز خبرنورد ارسال شده است.
منصف شدن مردم و پسرفت حکومت
آنچه را از والدین خود در مورد آزار بهائیان توسط مردم شنیده بودیم هنوز به یاد داریم. هر وقت پای صحبت آنها می نشینیم شرح می دهند که چگونه مردم به تحریک علماء که به نام دین و اعتقاد مردم بر آنها مسلط بودند، از آنها می خواستند که هرجا فرد بهایی را دیدند مورد آزار و اذیت قرار دهند و مردم که اطلاعات کافی از این آئین نداشتند و این کار را ثواب می دانستند به این کار دست می زدند. پدرم تعریف می کند که چگونه در راه مدرسه و همچنین برگشت تا خانه با سنگ و چوب از آنها پذیرایی می شد و الفاظی زشت و رکیک به آنها گفته می شد.
دولت و سیاستمداران وقت نیز یا خود را از این ماجرا کنار می کشیدند و یا از ترس فتوای علما بر ضد خود گهگاهی با آنها همراه می شدند، البته تا می توانستند خود را داخل بازی علما نمی کردند. وقت این مقال برای فتنه بر پا کردن ظاهرپرستان که دین را بازیچه نیات پلید خود قرار دادند و با توجه به سلطه ی خود بر اعتقادات مردم آنها را به اموری فرا می خواندند که قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد تنگ است.
زمان در گذر شد و مردم که برخی با بهاییان همسایه بودند و جز خوبی ندیدند و برخی در محل کار با بهاییان همکار بودند و یا به فروشگاه ها و یا تعمیرگاه های آنها می رفتند و جز انصاف از آنها نمی دیدند و برخی نیز که به فکر فرو رفتند که نکند در پس این فتواها نفع شخصی نهفته باشد به تحقیق در مورد این آئین جدید پرداختند و رفته رفته پی به نیت واقعی علما و همچنین راه و رسم بهائیان بردند.
انقلاب در ایران نقطه عطف دیگری برای شناخت بهتر بهاییان شد. هرچند اوایل انقلاب که مردم در بحبوحه براندازی نظام شاهنشاهی بودند و علما از این موقعیت سود جسته و بهائیان را جاسوس اسرائیل خواندند و بار دیگر کینه توزی علما به این آئین که جز مهرورزی نمی خواهد شدت گرفت و عده ای مردم که در حال و هوای انقلاب بودند چشم به دهان علما دوختند، لیک هرچه از انقلاب گذشت و تقلید و اجرای کورکورانه فتواها جای خود را به تحقیق و تفحص پیرامون مسائل جاری جامعه داد، رفتار هم میهنان با بهاییان رو به بهبود رفت و روز به روز ارتباطی خالی از تعصب و خرافات برقرار شد، سوء تفاهمات برطرف گردید و راه مهرورزی میان هم میهنان، فارغ از کیش و مرام و آئین پدیدار گشت. مردم که از رفتار حکومت چه با دیگر مذاهب و چه با مسلمانان به تنگ آمده بودند راه تحری حقیقت را پیش گرفتند و دیگر با دیدن یک بهایی و یا با تحریک بی جای علما به هم میهنان خود اهانت نمی کردند.
اسب زمان در حرکت بود تا به اتفاقات اخیر و فشار حکومت که از بعد از انقلاب به طور کامل در اختیار علما بود بیشتر و بیشتر شد؛ حالا دیگر سیاستمداران خود علما بودند و همین سبب فشار مضاعف بر هر که عقیده ای جز آنچه دولتمردان با خفقان ایجاد کرده بودند شد. این امر سبب گردید تا هم وطنان بیش از پیش به کینه ورزی بی دلیل حکومتیان نسبت به بهاییان پی برند و بنگرند که چگونه همان فشارها را بر خودشان وارد می آورند آن هم به این دلیل که نمی خواهند حکومت ظلم بر آنها سلطه داشته باشد.
یادم نمی رود که بعد از مدتها به دیدار استادی رفتم که در دوران خفقان اوایل انقلاب به طور خصوصی به بهاییان موسیقی درس می داد. به محض دیدن، مرا در آغوش کشید و پشت سر هم از من معذرت خواهی می کرد، او می گفت که ما داریم تاوان گناهانی را پس می دهیم که بدون فکر بر شما وارد می آوردیم، حالا که خود گرفتار این مصیبت شده ایم و از ذهن مان می گذرد که چه ها بر شما کرده ایم عرق شرم بر پیشانی مان می نشیند و روی دیدار شما هم وطنان را نداریم. یادمان باشد کسی این حرف را زد که تازه خود همان زمان هم رابطه خوبی با بهاییان داشت. از این نمونه ها بسیار است که اکثر هم میهنان راهی دیگر پیشه کرده اند و چون به هم می رسیم مهربانانه و گاهی شرمگینانه با ما برخورد می کنند و راه دوستی و مودت بین تمامی ایرانیان باز شده و از این رهگذر حال دولتمردان که اتحاد ایران و ایرانی آنها را به پایان راهشان نزدیک می کند مشخص است.
حکومتیان بیش از پیش فشار وارد می آورند. به جلسات بهایی می ریزند، حکم زندان و تبعید صادر می کنند، به کسانی که جز ایرانی بهتر را نمی خواهند تهمت جاسوسی می زنند، به حریم خصوصی شان وارد می شوند و اموال شان را تصرف می کنند.
این است که به اعتقاد بسیاری، مردم ایران زمین منصف شده اند، راه تحقیق پیش گرفته اند ، با هم میهنان از هر قوم و مذهبی مهربان شده اند و از آن رو دولت متخاصم تر، خرافی تر، زورگوتر و جبارتر شده و جای بسی تأسف است که از ملت خویش عقب افتاده و به قهقرا می رود، برای همین است که می گوییم دولت پسرفتی شدید به اعماق تاریکی داشته و مردم روز به روز آگاه تر و داناتر می شوند و این شکاف میان مردم و دولت روز به روز آشکارتر می شود و در نهایت حقیقت پیروز خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست: