سه‌شنبه، بهمن ۲۶

نامه دوم عنایت الله سنایی، همسر طره تقی زاده زندانی بهایی!


با ما مسلمانی کنید !

نامه های سرگشاده حضور ریاست محترم قوه قضائیه
از طرف همسر مهندس طره تقی‌زاده (محکوم به 22 ماه حبس تعزیری)
نامه دوم

حافظ وظیفه تو دعا گفتنست و بس / دربند آن مباش که نشنید یا شنید

با احترام قبل از هر چیز لازم می دانم که در دومین نامۀ شکوائیه ، فرازهائی از بیانات و خطابات حضرت علی (ع) را که معیار و میزانی برای قضاوت و نوعِ رفتارِ قضات و حاکمانِ مسلمان در ارتباط با غیرِ مسلمین (اعم از اهلِ کتاب ، کفّار و غیره ) می باشد ذکر نموده و عرض نمایم که تنها سخن و خواسته ما از شما و دیگر مسئولینِ محترم جمهوریِ اسلامی اینست که بگوییم " با ما مسلمانی کنید "، زیرا ما فراتر از آنچه در قرآن کریم و بیانات ائمه اطهار در حق غیر مسلمین ِ غیر حربی آمده، نمی خواهیم. لهذا دعوت می شود دقایقی فارغ از دنیا و مافیها بیانات انسان دوستانه حضرت علی (ع) که قطعیاً نزد شما از هر مفسّری آگاه تر و از هر مبیّنی داناتر است توجه نموده، گوش جان بسپاریم.
آن حضرت در نامه مشهور خویش خطاب به مالکِ اشتر (حاکم مصر) می فرمایند :
" (ای مالک ) " خداوند متعال، آفریدگارِ همگانست. این طبقاتِ مختلف را خود آفریده و زمامِ مقدّرات و حیاتشان را تنها به دستِ قدرتِ خویش گرفته است. پروردگار با یک نظر در همه می نگرد ... از همین است که ملّتِ مصر (اعم از مسلم و غیر مسلم) بر درگاهِ فرمانداری، مساوی و در برابرِ قرآن برابرند و هر یک به نوبۀ خود بر گردنِ تو که در رأسِ ملّت قرار داری، حقّی ویژه و ثابت دارند. "(1)
و نیز خطاب به یکی از خلفای راشدین فرمودند :
"کوچکترین آزاری که از دستِ عُمّالِ تو در زوایای کشور بر دیگران وارد آید، نخستین گناهِ آن را بر تو نویسند. "(2)
تا آنجا که آنحضرت وجودِ خویش را نیز مستثنی ندانسته و به صراحت می فرمایند : " مرا به روزِ قیامت از تمام کسانی که تحتِ حکومتِ من زندگی کردند، خواهند پرسید. "(3)
مطالعه و تفکر دربارۀ این بیاناتِ عالیه که کل ، حاکی از بیانِ کرامتِ انسانی و نگاهِ لطف و مرحمت به همۀ اقشارِ ملّت از هر دین و مذهبی می باشد این سوال را در ذهنِ آدمی مطرح می کند که با اینهمه توصیه های صریح و آشکار ، دیگر چه عواملی ممکن است موجب شود، که بهائیان ( آن گونه که در نامه اوّل به شمۀ ای از آن اشاره گردید ) این همه مورد آزار و اذیّت و توهین و تحقیر قرار گرفته و سرانجام روانۀ حبس و زندان شوند؟! که البته آندسته از مسلمینی که آزار بهاییان را وظیفه شرعی خویش می دانند، مهمترین دلیلشان اتهام ناروای جاسوسی به بهاییان است که پر واضح است، حتی اگر یک دلیل منطقی و قانونی در دست داشتند، یاران عزیز ایران که مسئولیت سرپرستی جامعه بهاییان ایران را برعهده داشتند از این اتهام تبرئه نمی شدند. این سخن بگذار تا وقت دگر.

و اما هدف از نگارش نامه دوم :

1. پاسخ به سوالی که در پایان نامه اول مطرح شده بود:
همانطور که مستحضرید صحبت ما در نامه اول به آنجا رسید که عرض شد وقتی ما بهائیان ایران به منظورِ دادخواهی ، نزدِ مسئولینِ مافوق رفته و طرح شکایت می نمائیم معمولاً با دو نوع واکنش و عکس‌العمل مواجه می‌شویم:

واکنش گروه اول:
بعضی از این دوستان که الحمدلله تعدادشان بسیار اندک است، وقتی متوجه می شوند که ما جزو اقلیتهای دینی آنهم منسوب به آئین بهائی می باشیم معمولاً اجازه ادامه صحبت به ما نداده و با عصبانیت می گویند : حالا کارتان به جائی رسیده که مسائل قانونی و شرعی را به ما – که چنین و چنانیم – گوشزد می کنید؟! و معمولاً چنان رفتار می کنند که گویی در مقام معصومیت بوده و در محضرشان اشتباه و خطا را راهی نیست و نیز گمان می کنند که همه ی سختگیریها و فشارهای وارده بر بهائیان از جانب زیر دستانشان ، مو به مو ، نشأت گرفته از فرامین خدا و آیاتِ مُنزله در قرآن کریم است.
لهذا از همین جا خدمت این گروه از مسئولین محترم چه در دوایر اطلاعاتی و چه در امور قضائی که برای خود نوعی قِداست و معصومیت تصور نموده و تمام تضییقات اِعمال شده بر بهائیان را صواب و موردِ رضای خدا و پیامبر (ص) می دانند عرض می کنم که حتی مرجعِ معصومِ مسلمین یعنی حضرت علی (ع) با آن همه فضائل و خصائلِ نیکو ، نیز چنین تصوری در رابطه با نفسِ خویش نداشته و به صراحت می فرمایند : " اگر اشتباهی در کارهایم باز جُستید، بی درنگ آن را به من باز گویید. من اگر از شنیدنِ نصیحت راجع به عدالت بیزار باشم، حتماً از عمل و ایفای آن بیزارتر خواهم بود ... هرگز فراموش مکنید که من و شما و همۀ کائنات، بندگانِ ضعیفِ خداوندیم، و تنها کسی که سزاوارِ ستایش و تقدیس است، پروردگار توانا و مهربان می باشد." (4)

واکنش گروه دوم:
بعضی از مسئولین محترم در قِبال تظلّم و دادخواهی بهائیان در ارتباط با فشارهای اِعمال شده ، آنگاه که متوجه رفتارِ غیرقانونی و غیر شرعیِ خویش می شوند ، اشتباهاتِ خود را به گردنِ دیگران انداخته و به صراحت می گویند:"ما مأمور هستیم و معذور." در این مورد باید عرض کنم که اطاعت از مافوق با همۀ محاسن و خوبیهائی که دارد ولی حائزِ یک شرط مهم و عمده می باشد که قبل از این که به ذکر آن از کتب و آثار اسلامی اقدام نمایم لازم می دانم که 32 سال به عقب برگشته و فرمانی را که از جانب امام خمینی خطاب به قضات محاکم اسلامی که در آن زمان ، مشغول محاکمۀ سران شاه و بزرگانِ نظامِ شاهنشاهی بودند صادر گردید به این دوستان یاد آوری نمایم.
قضیه از این قرار بود که روزی ( در همان ماههای اول انقلاب ) از طریقِ تلویزیون اعلام نمودند که سران شاه را در فلان روز محاکمه خواهند نمود. ما نیز در آن روز همچون دیگر هموطنان عزیزمان ، مشغول مشاهدۀ محاکمه گروه نامبرده از تلویزیون ایران بودیم و مطمئناً همه دوستانی که سِنّی از آنها گذشته است به خاطر دارند که قضات محترم پس از ذکرِ اعمالِ ظالمانه متهمین ، از آنها می خواستند در مقابلِ اتهاماتِ وارده اگر دفاعی دارند انجام دهند.
تا آنجا که خاطرم هست همۀ آنها یک حرف را تکرار نموده و می گفتند ما در یک سیستم قرار داشتیم و از مافوقِ خود اطاعت می نمودیم و به صراحت می گفتند که: "ما مأمور بودیم و معذور." ولی قُضّاتِ محترم از قولِ امام خمینی اظهار می داشتند که : " مسلمانان هم مأمورند و هم مسئول." بنده در توضیح این مطلب لازم می دانم که در این مورد به قسمتی از توصیه های حضرتِ علی (ع) که در نامه مالک اَشتر آمده است اشاره نمایم. آنجا که به وضوح خطاب به مالکِ اشتر می فرمایند :
" هرگز مگو كه من مأمورم و معذور ،هرگز مگو كه به من دستور داده اند و بايد كوركورانه اطاعت كنم . (و نيز ) هرگز طمع مدار كه ترا كوركورانه اطاعت كنند. " (5)
و در مقامي ديگر مي فرمايند:
" هر آن امري كه از مافوق مي شنوي ، با امرِخداي بِسَنج ، چنانچه خداوند ترا از آن عمل نهي مي كند ،زنهار فرمانِ خالق را در راهِ هوسِ مخلوق ،قربان مكن." (6)
و در پایانِ نامۀ خویش نیز به علّتِ اهمیّتِ موضوع ، مجددا مالک را مخاطب ساخته و می فرمایند : " اکنون نوبتِ توست که حکم ما را بدست گیری و با رعایتِ آیاتِ مقدّسِ قرآن ، به حلّ و عقدِ امورِ کشور مصر بپردازی . " (7)
آری این است معیارهای حقیقیِ تعالیمِ اسلام در ارتباط با قضاوت و داوری در حقِّ عامّۀ ناس که اگر چه همه مسئولین محترم با این کلمات عالیه که اساس جمیع ادیان است آشنایی کامل دارند، ولی به فرموده پیامبر اکرم (ص) در نهج الفصاحه : " لا یُقبلُ ایمانٌ بلا عملِ " (9) یعنی ایمان بدون عمل پذیرفته نیست.
2. همانطور که مستحضرید در نامه اول به یکی از موارد نقضِ قانون ، یعنی هتکِ حرمت و توهین و تحقیرِ مان که از جانب بعضی مسئولین محترم اعمال شده و می شود، با آنجناب سخن گفته و تقاضای بررسی و رسیدگیِ عاجل نموده ام. زیرا در این مورد و نیز در ارتباط با دیگر اتهامات ناروایی که به همسرم ( و بعضی دیگر از بهاییان این سامان ) وارد نموده اند، در مراجع و مجامع قانونی استان مازندران بارها و بارها دادخواهی و تظلم نموده و تقاضای رسیدگی به این امور در یک دادگاه علنی و صالح نموده ایم. ولکن نه تنها اقدامی در رفعِ این مظالم به عمل نیامده است بلکه همانطوری که قطعیاً استحضار دارید چندی قبل ( یعنی در تیرماه 1389 ) گروهی از اشخاصِ معلوم الحال ، با جسارتِ تمام کار را به جائی رساندند که بی مهابا اقدام به تخریب و سوزاندنِ پنجاه خانۀ مسکونیِ ما بهائیان در روستای ایوِل ( واقع در جنوبِ ساری ) نموده اند. ولی آنچه بیش از هر چیز مایۀ تأسف و تأثّرِ ما و نیز مسلمانانِ آگاه و مؤمن در این دیار شده است آنکه ، این افرادِ مُخَرِّب ، اعمال و رفتارِ غیرِ قانونی و شرارت بارِ خویش را که تا بی نهایت ، خلافِ کرامتِ انسانی و تعالیمِ اسلامی می باشد به اسلام و تعلیماتِ دینیِ خویش نسبت داده و چنین تصوّر می کنند که از طریقِ آزار و اذّیتِ بهائیان می توانند خیرِ دنیا و آخرت را نصیبِ خویش نمایند. زیرا به آنها چنین اِلقاء شده و می شود که بهائیان افرادی کافر ، بی دین ، ضالّه ، نجس و نیز جاسوسِ آمریکا و اسرائیل هستند. لهذا سرپرستان و محرّکینِ این گروهها با انتشارِ اینگونه اَکاذیب و افترائات از ابتدای ظهورِ این آئین تا کنون ، گاه با تحریکِ بعضی از مسلمینِ ناآگاه و ساده لوح و هم‌اکنون نیز با تجهیزِ گروهی از مأمورینِ اطلاعات (در بعضی از شهرهای ایران) به هر نوعِ ممکن به جانِ بهائیان افتاده و به آزارِ این شهروندان و هموطنانِ صدیق و امین و بی آزارِ خویش مبادرت می نمایند.
و آنچه که بر حیرت و تعجب هر انسان منصف و آگاه می‌افزاید این است که این‌همه ظلم و ستم در مملکتی اتّفاق می افتد که رئیسِ جمهور محترمِ آن از طریقِ یک تریبونِ آزادِ جهانی(سازمان ملل متحد ) به همۀ مردمِ دنیا اعلام می دارد که آزادی، در ایران در حدِّ مطلق است. آیا مردم جهان از این بیان رئیس محترم جمهور، اینطور استنباط نمی کنند که مقصود، آزادی همه ملت ایران در بیان عقایدشان می باشد؟ چگونه می توان این دعوی را تفسیر و درک نمود، در حالیکه از جمله اتهامات همسرم تعلیم فضائل اخلاقی به کودکان بهایی در کلاس های درس اخلاق بیان گردیده است؟ در چنین شرایطی چگونه می توان سخن از آزادی بیان به میان آورد؟
و نیز باید به این نکته مهم اشاره نمایم، بسیاری از اندیشمندان و طبقاتِ روشنفکرِ جامعۀ اسلامی و نیز شخصیتی همچون استادِ شهید ، " مرتضی مطهری " که امام خمینی ایشان را اسلام شناسی کم نظیر معرفی فرموده اند در اکثرِ کتب و آثارش اعلام داشتند که مقصود از آزادی ، آزادیِ مخالفین است ، وگرنه شکّی نیست که آزاد بودنِ موافقین از بدیهیات بوده و نیازی به بیان و ادعا نداشته و ندارد! که انشاءالله در این باره در ارتباط با ردّ یکی از اتهاماتِ همسرم مبنی بر " تبلیغ علیه نظام " ، مفصّلاً گفتگو خواهم نمود تا معلوم شود که اسلام بر خلافِ نظرِ مخالفین و نیز بعضی مسلمینِ ناآگاه ، طرفدارِ آزادیِ بیان و دین و عقیده بوده و هرگز دستوری مبنی بر اذیّت و آزارِ غیرِ مسلمینی که به جنگ با مسلمین اقدام نکرده اند نداده است. چنانچه حضرت علی (ع) می فرمایند : " کسی که با شمشیر با تو مبارزه می کند با شمشیر مبارزه کن و کسیکه با منطق با تو مبارزه می کند با منطق مبارزه کن. "(10)
حال از آنجا که سالهاست بعضی از مسئولینِ محترمِ قضائی و اطلاعاتی به جای منطق ، با شمشیرِ تهمت و افتراء در اکثرِ نقاطِ کشور ، به بهائیان حمله ور شده و همراه با بازداشتیها و زندانیهای بدونِ دلیل و نیز با تعطیلِ تشکیلاتِ بهائی ، در صددِ ضربه زدن به جامعۀ بهائیانِ ایران (از جهتِ فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی) می‌باشند. لهذا در این نامه نیز از شما به عنوانِ عالیترین مرجعِ قضائی، جهتِ رفعِ این مظالم ، تقاضای رسیدگی و بررسی مینمائیم . شکی نیست که در صورتِ عدمِ اخذِ نتیجه ، باقی را به خدا سپرده و یقین داریم که به فرموده حضرت علی علیه السلام : خداوند را گوشی شنواست که گفتار بندگان خویش ، همی شنود و به دادِ دادخواهان رسیدگی و توجه همی فرماید.
و چه خوش گفت خواجه شیراز :
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدّعی ، خدا بکند

اگر چه ممکن است این سخنان برای آن گروه از مأمورین و مسئولین محترم که آزارِ بهائیان را حقّ شرعی و قانونیِ خویش می پندارند گران باشد ، ولی اینها حقایقِ مسلّمی است که دیر یا زود آشکار خواهد شد و هیچ فرد مؤمنِ حقیقی در آن شک وتردیدی نداشته و نخواهد داشت.
ادامه دارد.

شماره‌های 1 تا 8 و 10 نقل از کتاب سخنان علی (ع) از نهج البلاغه ، ترجمه جواد فاضل، چاپ بیستم.
شماره ی 9 نقل از کتاب نهج الفصاحه ، ترجمه ابوالقاسم پاینده

هیچ نظری موجود نیست: