پنجشنبه، فروردین ۱۱

سکوت مساوی است با ظلم و ترویج آن


این متن توسط یکی از خوانندگان عزیز خبرنورد فرستاده شده است:

ظلم ناپایدار است و عشق و محبت حقیقی پایدار . اگر چه به ظاهر ظلم در نگاه ظلمان منشأ قدرت است ، اما حقیقتا فرو برنده قدرت آنان در قعر چاه جهل و نادانی کسانی است که ظلم خود را نردبانی به سوی رشد و ترقی ظاهری خود می دانند . غافل از آنکه این خود وسیله ای است که آنان را به پست ترین نقطه وجود بشری که منشا هوی و هوس اوست فرو می برد چنانچه اجازه بلند شدن و نفس کشیدن را به آنها نمی دهد. در مقابل آن عشق و محبت الهی است که اگر چه به ظاهر قدرتی ندارد اما نیروی باطنی آن می رود که ظلم ظالمین قدرت طلب راسرنگون نماید . نیروی باطنی که ازبین برنده تاریکی نفس و هوی و نماینگر روشنایی عزت و شرافت انسانی است. این عشق و محبت است که حقیقت است نه مجاز، وجود است نه ماهیت ، باقی و برقرار است نه متزلزل و فنا پذیر. اما ظالمان پرکین و متعصب فکر کرده اند که محبت الهی را می توانند به درهم و دنیاردنیا بخرندو یا با قدرت محدود خود بر آن نامحدود قدرت الهی غلبه نمایند . اینان کورانند و نابینا به دل ، کجا توانند درک قدرت عشق حقیقی و محبت معنوی رب الارباب را نمایند . این است که می گوییم ظلم باقی نمی ماند ، چرا که افراد ظالم باقی نیستند و زود است که افکارشان با خودشان در کهنه غبار تاریخ محو و نابود گردد و حقیقت عشق و روح و ایمان الهی باقی و برقرار مانند . این است تقابل عشق حقیقی و ظلم مجازی .
علت نوشتن این متن برملا نمودن ظلم تازه ای است که دولتمردان ایران مجددا برجامعه مظلوم و بی گناه بهایی وارد کرده اند که آنرا چند روز پیش از طریق ایمیل متوجه شدم منظورم تایید شدن حکم 20 ساله یاران ایران توسط هیئت تجدید نظر قضایی است . حکمی که باعث شد سکوت تمام وجودم را بگیرد و چنان متعجب شدم که به سرعت برای پی بردن به واقعیت سایت های دیگر را جستجو کردم و از حقیقت ظلم وارد شده توسط دولتیان مطمئن شدم . من که بسیار از شنیدن این واقعه متأثرو نا راحت بودم چند روزی را با این فکر گذراندم تا اینکه بالاخره سکوتم را شکستم تا بنویسم آنچه را که باید بر اهل عالم آشکار شود نوشتم تا بشکنم سکوت کسانی را که یا بی اطلاعند و یا با اطلاع کامل خود را به بی اطلاعی و بی تفاوتی نسبت به ظلم ظالمین می زنند .
روی من با تمام مردم عالم است : از هموطنانم ، مدافعین حقوق بشر ، دولتمردان عدالت پرور و علی خوی ، روشنفکران ایرانی و بهائیان ایران و عالم .
سکوت چرا و تا به کی ؟ شرم آور است که بر افرادی بی گناه و معصوم ظلم روا دارند و ماساکت بنشینیم و به زندگی عادی و گاهی نیز بی هدف خود بپردازیم و ندانیم که بر سر عده ای بی گناه که به جهت احیای وطن ما در گوشه ای در بندند چه می آید و اجازه دهیم هر چه ظالمان می خواهند بر سر آنان روا دارند ، آیا این همان درس عشق ، دوستی ، برابری و برادری است که ما آموختیم ؟ آیا این همان شرافت انسانی است که از آن دم می زنیم ؟
اگر از 20 سال حکم نابرابر و ناعادلانه صحبت می کنم علتش نادیده گرفتن ظلم به دیگر هموطنان عزیز و شریفم از روزنامه نگار و دانشجو و افراد عادی و عامی جامعه ایران نیست بلکه یادآور ادامه روند ظلم در سرزمینی است که یادگار دوران گذشته اش عدل و داد است و افتخار ملت ما به این است که روزگاری همه با تفاوتها و تنوع قومی و نژادی و مذهبی با نهایت محبت و مهربانی در کنار هم می زیسته اند و به هم احترام متقابل می گذاشتند .
باید متذکر شوم که واقعیت این است که دولتمردان ایران وقت را در اوضاع آشفته خاورمیانه و شمال آفریقا و هیجانات عظیمی که در اثر انقلابات در این گوشه از جهان ایجاد گردیده مغتنم شمرده اند و از این وضعیت سوء استفاده نموده اند تا زهر خودشان را یکبار دیگر بر پیکره جامعه معصوم و بی گناه بهایی وارد آورند و با توجه به اینکه اذهان و افکار گرفتار وضعیت سیاسی جوامع هم جوار است به راحتی ظلم وستم خود را روا دارند و مطمئن باشند که این فشار و زور بر هفت نفر بی گناه عضو هیئت یاران ایران سابق از دیدگان کسانی از جوامع مدافع حقوق بشر ، کشورهای طرفدار عدالت و هموطنان شریف وعزیزمان دور بماند .
اما ناعادلان شیطان خوی بدانند که خورشید زیر ابر پنهان نمی ماند ما بیداریم و مردم ایران از این ظلم و تعدی هوشیار. خطاب بنده شخص و ارگان خاصی برای دفاع از این ظلم و ستم نیست تمامی مردم ایران است . اگر امروز ما این اجازه را به تشدید ظلم ظالمین بدهیم مطمئن باشیم که اجازه ظلم و ستم بر خود را صادر نموده ایم و پذیرفته ایم که ما حق و حقوقی نداریم و آنان هر کار می خواهند می توانند انجام دهند .
جا دارد این را نیزمجددا بازگو نمایم که یاران ایران سابق (این هیئت هفت نفره) نزدیک به چهار سال است که در حبسند و تنها علت خطای آنان کمک به رتق و فتق امور جامعه اقلیت بهایی بوده است . دولتمردان ایران این عده را پس از دو سال و اندی از بند 209 زندان اوین به قصد اذیت و آزار و محدود کردن آنان به یکی از کثیف ترین و و از لحاظ بهداشتی پست ترین زندانهای ایران ، زندان رجایی شهر کرج منتقل کردند با این نیت که آنان را تحت فشار گذاشته و بتوانند از این آزار و اذیت بهره و سود ببرند . اما آنان فراموش کرده اند که نور الهی و محبت حقیقی با این بلایایی که برای احبای مخلص درگاه او عین عنایت است نمی توانند خاموش کنند . این بار نیز چون سی و یک سال گذشته ترفند آنها با شکست مواجه شد و هم بند کردن پنج مرد و دو زن با افرادی که به حبس ابد و یا اعدام محکوم شده بودند فرصتی را برای آنان ایجاد نمود تا هم بندان آنان را که از نگاه اجتماع ایران از جامعه طرد شده بودند را با قوه محبت الهی آشنا نمایند موهبتی که حضرت بهاءالله بر عالمیان ارزانی داشتند و از این طریق قلوب آنان را با نورش روشن نمایند و به این عده ای که در تفکر ناصحیح خود برای خود هیچ ارزشی قائل نبودند وخود را پوچ می دانستند بقبولانند که آنان هر لحظه ای اراده نمایند می توانند شرافت انسانی خود را بیابند و برای حرکتی تازه آماده شوند و در مسیر رشد و ترقی قرار گیرند. دولتمردان و جاهلانی که به این نیت آنها را منتقل کردند تا نور محبت الله و تعالیم حضرت بهاءالله را در وجود این نفوس (یاران ایران ) خاموش نمایند نه تنها نتوانستند که بالعکس محبت بهاءالله در وجود کسانی زبانه کشید که از نگاه دولتیان بی عقل و منش انسانی و طرد شده از جامعه بودند . آیا می توان گفت که این نیروی تقلیب کننده یک انسان عادی است که می تواند چنین تأثیری بر وجود مرده عده ای طرد شده از جامعه و حتی خانواده خود بگذارد یا نیرو و اراده و تاییدات الهی است که از طریق مجاری خود یعنی بندگان با و فای خود چنین تاثیر و انگیزشی را دوباره در وجود آنان (محبوسین به حبس ابد و اعدام) زنده می کنند و حیات جدیدی به آنان می دهند .
این عمل نه با هفت نفر اعضای هیئت یاران ، که با رها ثابت نیز در شیراز تکرار شد ، کسی که تا قبل از آزادی دو نفر از هم سجنانش (ساسان تقوی و هاله روحی) در زندان پلاک 100 اداره اطلاعات تحت مراقبت بود به یکباره برای تحت فشار قرار دادن او روانه زندان عادل آباد شیراز می شود و در دخمه ای تنگ و تاریک و بد بو ( به جهت فاضلابی که از آنجا رد می شود) که محل عبور و مرور جانوران موذی چون موش است ، که گویا شباهتی به آشپزخانه متروکه ای دارد آنهم در کنار کسانی که یا محکوم به اعدامند یا حبس ابد . بله اگر به نفس انسانی نگاه کنیم یک فرد عادی در اثر قرار گرفتن در چنین شرایط و محیطی قطعا تسلیم خواهد شد . اما اشتباه دولتمردان و متعصبین امور در این است که امثال رها ، یاران ایران و بسیاری از زندانیان بهائی و غیر بهائی این است که افرادی عادی و بی هدف نیستند که با وزش باد هم جهت گردند و مطابق میل آنان حرکت نمایند . بلکه قوه ایمانی همراه آنان است که هیچ کس قادر به خاموش نمودن آن نیست و نه تنها نمی توانند آن را خاموش نمایند بلکه کسانی چون رها از این قوه ایمانی در جهت روشن نمودن و احیا کردن قلوبی خاموش و افسرده استفاده می نماید . شاید به نظر مسببین این را ظلم می بینند اما این ظلم و ستم برای عاشقان جمال جانان به فرصتی مبدل می گردد تا نشان دهند که در تاریکترین و مظلمترین جایگاه نیز می توان به خدمت ابناء نوع بشر پرداخت و این است حقیقت جمله بلایی عنایتی .
این بحرانها در تمام دوران 167 ساله امر بهائی وجود داشته است اگر چه نهایتا این بحرانها موجب پیروزی امرالله گردیده است . حضرت اعلی به ماکو و چهریق تبعید می شوند تا نور امرش خاموش گردد اما آن آبی که آنان بر روی این نور می ریزند روغنی می شود تا شدت نورانیت این آئین را بیشتر نماید و حضرت بهاءالله را بیش از چهل سنه به نقاط مختلف تبعید نمودند که در نهایت هر محدوده نقطه عطفی می شود برای گسترش امر مبارکشان . امروز نیز اگرچه دولتمردان و علماء سعی می کنند با فشار و زور بر زندانیان بهائی علی الخصوص یاران ایران حلقه محاصره خود را تنگ تر نمایند اما قدرت الهی این حلقه تنگ شده را فرصتی برای اثبات حقانیت امر خود می نماید .
حال روی سخن این عبد به شما عزیزان عزیز تر از دل و جان از روشنفکران ، تک تک افراد بهائی و دوست داران و مدافعین حقوق بشر است و دیگر بار تمرکز و توجه شما را به تزاید ظلم در ایران وهمچنین تثبیت 20 سال حکم یاران ایران جلب می نمایم . و از شما می خواهم که برای دفاع از آنان قیام نمائید و به دفاع در برابر این جنایت ها برخیزیم و بدانیم که :
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت و غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب و هوس و دیدن و نادیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
از تماشاگه آغاز حیات تا بدانجا که خدا می داند
ما می دانیم که بیداری و استواری ظلم ریشه در سکوت و بی تفاوتی ما است . سکوت هر کدام از ما یعنی ترویج ظلم و حمایت از ظالم . تا به کی باید بدینگونه راه وروش نمود . مگر معنای زندگی ما در همین است که هر کس کار خود را انجام دهد و در فکر منافع خود باشد . آیا سکوت امروز ما باعث نمی گردد که حق وحقوق امروزمان را نیز از دست دهیم . آیا فراموش نموده ایم که حضرت بهاء الله می فرمایند : آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند و آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند. آیا ما نیز حاضریم اگر ظلمی بر ما روا رفت سکوت دیگران را در برابر این مظالم تحمل نمائیم . پس چرا ساکتیم ، چرا چشم و گوش خود را بسته ایم . بیایید در این فرخنده ایام عید باستانی که خود یاد آور طلائیترین دوران این کشور مقدس است حرکتی نمائیم و من وتو راه و رسم عشق ورزی را به یکدیگر یاد دهیم و در مسیر از بین بردن ظلم و تعدی همانگونه که حضرت اعلی و حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء و بسیاری از احبا و هموطنانمان که در این راه جان شیرین و عمر گرانمایه را نثار نمودند بر اثر قدوم آنان حرکت نمائیم و فراموش نکنیم که کسانی از هموطنان ما در گوشه گوشه این سرزمین پهناور در زندان جلادن زمان اسیر هستند و اینان چه بهائی ، چه کرد و چه فارس و چه شیعه و چه سنی و چه مسیحی و چه صوفی برای عزت و شرافت ایران و ایرانی در تاریکترین نقاط محبوسند . حال وظیفه تک تک ماست که سکوتمان را بشکنیم و عیدی خود را به آنان از طریق دفاع از حقوق تضییع شده اشان بدهیم .

(ا . ر)

هیچ نظری موجود نیست: