شنبه، دی ۲۶
مرثیه ای بر عدالت! حکم سیامک ایقانی
در کشور من با کلمات بازی می کنند، با مفاهیم ، با عمرها و با جان آدمیان. در دادگاه جای عدل، ظلم حکم می کند؛ در زندان جای دزد و قاچاقچی و قاتل ، دانشجو و بهایی و روزنامه نگار و نویسنده جای گرفته؛ در دادنامه ها جای آنکه به داد انسانها رسیدگی شود، قصه حسین کرد شبستری و ناسزا به متهم نوشته می شود و روزنامه ها به جای بیان حقایق اجتماع بر ضد اجتماع و مردم قلم می لغزانند و البته اگر چنین نکنند، توقیف می شوند و گنگ در گوشه ای خاک می خورند.
در ادامه صدور حکم تعداد زیادی از بهاییان که در سال گذشته یا امسال دستگیر شده بودند، دادگاه سمنان، حکم " سیامک ایقانی" را اعلام نمود. بر اساس این دادنامه وی به سه سال حبس قطعی محکوم شده است. این شهروند بهایی از دادگاه تقاضای تجدید نظر نموده است.
نامبرده پیش از این در 7 اردیبهشت ماه 88 در مغازه خود در سمنان بازداشت شده بود. پیشتر در 25 آذر ماه منزل وی به همراه 19 خانواده بهایی دیگر در سمنان مورد هجوم و تفتیش نیروهای امنیتی قرار گرفت.
سیامک ایقانی، شهروند بهایی ساکن سمنان دارای یک دختر 5 سال و نیمه و یک پسر 3 ماهه است.
سمنان از شهرهایی ست که ار 25 آذر ماه سال گذشته، حملات گسترده ای را نسبت به شهروندان بهایی خود آغاز کرده است.
یورش و تفتیش منازل، دستگیری ها فراوان، بازجویی، آتش زدن منازل، مغازه ها، محصولات کشاورزی، شکستن شیشه خانه و اتوموبیل، برگزاری مراسم و سمینارهایی برای تحریک مردم برای آزار و اذیت بهاییان، فشارهای روانی کودکان در مدارس از طریق سخنرانی های محرک و سراسر دروغ، عدم جواز دفن مردگان، شعار نویسی بر در خانه ها و تخریب گورستان بهاییان این شهر از موارد آزار دولتی و غیر دولتی سمنان است.
به نظر می رسد تلاش مسئولین بر این است که با آزمایش شیوه های گوناگون، میزان مقاومت جامعه بهایی را بسنجند و برای نمونه از این محل آغاز کرده اند. سید محمد شاهچراغی ،امام جمعه و نماینده ولی فقیه در سمنان در 2 اسفند سال گذشته، این نقشه شوم را عیان نمود و در مراسم نماز جمعه این روز از مردم سمنان خواست که ریشه بهاییت را در ایران بخشکانند و عنوان نمود که " اگر مردم ايران اراده كنند، همان گونه كه رژيم پهلوي را سرنگون كردند ميتوانند ريشه بهائيت را نيز در كشور بخشكانند."
160 سال است که در حق جامعه بهایی ایران همین ستم روا داشته می شود ولی عجب آنست که از زمان قاجار تا کنون تغییر چشمگیری در اجرای قانون صورت نگرفته است. در زمان قاجار قانونی وجود نداشت و حکم تکفیر یک روحانی برای قطعه قطعه کردن یک بهایی کافی بود؛ اما هیهات که پس از تدوین قانون در حکومتهای بعدی ، باز هم تحریک علما، سردمداران، قدرت طلبان و مال پرستان، حرف اول را در اجرای عدالت و بیدادگاهها می زند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
هموطن عزيز سلام٫ گفتار شما عين واقعيت جاري در کشورمان ايران است. اما ظالميت و ستم رژيم حاکمه بر تمام سطوح جامعه حتا بر قشر حزب اللهي و متدين دليل بر آن نميشود که ما خود را و عملکرد خود را در نوع مبارزه با رژيم و احياي حق پايمال شده مان را مورد انتقاد قرار نداده و به صرف محکوميت رژيم خود را استوار بر حق بدانيم.
من با تمام احترامي که براي اديان و انسانها با هر آيين و مذهبي قائل هستم و اميدوارم روزي همه در کنار يکديگر در صلح و صفا و حقوق يکسان زندگي کنيم و براي رسيدن به اين هدف راه نبرد با رژيم را سرلوحه خود قرار داده ام٫ اما ايراداتي به جامعه بهايي دارم که مايل به عرض آن هستم.
بهاييت هم مانند هر دين و آيين بايد بستري براي گسترش آيين خود و روشنگري جامعه در راه پي بردن به حق فعاليت کند. اما ما اولويت بنديهاي خود را بر چه اساسي تنظيم ميکنيم؟ در کشوري که حقوق انساني نه تنها براي حکومت بلکه براي بسياري از شهروندان آن جز نام شيرين آن محتوايي بيش ندارد و تنها ابزاري براي عوامفريبي در دست حاکمان ميباشد٫ چگونه ميتوان حرف از حقوق مذهبي به زبان آورد و مردم را به دين و آييني دعوت نمود که گرايش به آن جداي از کيفيت آن٫ براي آنان جز گرفتاري بيشتر سودي حاصلشان نمينمايد. به عبارتي رژيم حاکمه که خانه به خانه در جستجوي انسانهايي با پتانسيل آزادانديشي و دگرانديشي ميباشد تا صداي آنانرا از درون خفه کند٫ بهانه اي بهتر از اين وجود ندارد تا اعمال خود را در افکار عمومي که اکثريت مسلمان هستند موجه جلوه بدهد. به عبارتي ديگر٫ دعوت به گرايش مردم به آييني ديگر از سوي مؤسسات ديگر٫ بهترين ابزار براي مهار کردن مخالفان خود از جانب رژيم است.
پايان بخش اول
بخش دوم
من بارها از جامعه بهاييت شنيده ام که آنان خود و فعاليتهاي خود را غير سياسي اعلام ميکنند. البته براي مصونيت در مقابل رژيم امر لازميست اما براي خدمت به انسانها (که هدف شما نيز ميباشد) کافي و موجه نميباشد. زيرا هر يک از ما در وهله اول انسان٫ در وهله دوم ايراني٫ و در وهله سوم مسلمان٫ بهايي٫ مسيحي و غيره هستيم. يعني وظايف ما نيز بر اساس همين طبقه بندي تعريف و تعيين ميگردند. انسان بودن ما حاکي از وظايف مدني ما در قبال ديگر انسانها و جامعه ميباشد. ايراني بودن ما تعيين کننده وظايف ما در حفظ و حراست از کشور عزيزمان ايران از تجاوز به مرزهاي انساني٫ خاکي٫ فرهنگي٫ مالي و مرزي ميباشد. در اولويت آخر که همان جايگاه دين و اعتقاد ميباشد٫ وظايف ما تنها در حفظ اعتقادات و عمل به آنچه که اين آيينها به ما دستور و يا توصيه نموده اند ميباشد٫ آنهم به طور فردي و نه غير. بر اين اساس شما نيز همانند جمهوري اسلامي دو اولويت انسانيت و مليت را ناديده گرفته و تنها به اولويت آخر عمل ميکنيد که آنهم نه به صورت فردي٫ بلکه به صورت اجتماعي هدف گرفته ايد. اين رويه به نظر من علاوه بر اينکه خلاف و مردود ميباشد٫ آنرا با هسته فکري و ايدئولوژيکي نظام حاکمه بسيار نزديک و مشابه ميبينم. بدين ترتيب اگر شما اعتقادي به کار سياسي نداريد٫ نميتوانيد از نوع رفتار حکومت نسبت به هم کيشان خود گله مند باشيد٫ زيرا شما هم کيشان خود را نه در مقام يک انسان و يا هموطن بلکه تنها بدليل داشتن وجه مشترک آنان با شما که همان نوع اعتقاد و گرايش شان ميباشد٫ بها و ارج ميدهيد.
اگر شما بگوييد که دين و مذهب بر اساس رهنمودهاي خود مسببات آزادي و روشنگري انسانها را فراهم ميسازد و به همين دليل اولويت دارد٫ بايد عرض کنم اين همان ادعاييست که رژيم حاکمه مينمايد و سي سال خون مردم را در شيشه ميکند٫ زيرا اين ادعا مغايرتي با همان حکومت ديني ندارد و ماهيت آن با آنچه که حکومت ادعا ميکند مغايرتي ندارد.
من وقتي شاهد هستم که جامعه بهاييت مانند مسيحيان عزيز از تمامي آن ظرفيتها و پتانسيل مالي٫ انساني و ارتباطي که براي مبارزه مؤثر و بادوام با رژيم لازم ميباشد براي تبليغ دين و آيين خود و ايجاد شک و شبهه در ميان انسانها با آيين ديگر ميکنند٫ حقيقتا به دو عنصر صداقت و عقلانيت آنان مشکوک ميشوم. عنصر صداقت از اينرو که آنان با علم بر تنفر مردم از رژيم حاکمه سعي در جذب آنان به آيين اعتقادي خود دارند٫ به عبارت ساده تر از آب گل آلود ماهي ميگيرند. عنصر عقلانيت از اينرو که در جايي که يک ملت سي سال مدام بهاي سنگيني براي اعتقاد به آييني به نام اسلام پرداخته اند و وظيفه يک انسان روشنفکر تجمع آحاد ملت به يک پايگاه فکري و حقوقي مشترک به نام انسانيت ميباشد٫ شما سعي در ايجاد شکاف بين آنان و تغيير يک آيين به آيين ديگري که همانند هر آيين ديگري عاري از اشتباه و سؤالات فراوان نميباشد ميکنيد. به عبارتي ديگر شما ظرف آبي را که مملو از سوراخ و روزنه است را تعويض نکرده و تنها مايع داخل آنرا تعويض کرده ايد.
از آنجا که ممکن است شما گفته هاي مرا حمل به هومانيستي و لامذهبي اينجانب کنيد٫ بايد عرض کنم که من نه هومانيست و نه لامذهب ميباشم. من خود يک مسلمان شيعه با اعتقادات راسخ هستم که از آن رضايت کامل نيز دارم. اما در علت يابي و معالجه يک جامعه معلول و مبارزه با حکومتي عوامفريب بايد گرايش هاي شخصي را کنار گذارد و اولا به هر فردي با هر آييني اجازه حيات داد٫ و ثانيا با اعتقاد به اين باور (شبهه) که هيچ دين و آييني نميتواند مطلق باشد و روزي قابل انکار٫ از تمامي ظرفيتهاي موجود براي يک هدف واحد و آن هم سرنگوني نظام حاکمه استفاده نمود و به جامعه نويد فردايي روشن را با وجود اعتقادات کنوني فرد فرد آن داد٫ نه اينکه اين فردا تنها با تعويض دين و آيين متضمن خواهد شد. زيرا بدين ترتيب تعداد بسياري متعصب و خشک مذهب که اتفاقا پايه هاي حکومت را مقاومتر کرده اند پشت شان را به ما و راه ما ميکنند.
با اميد آزادي سيامک ايقايي و تمامي دربندان رژيم و آزادي ملت ايران شما را به خداوند بزرگ با هر نام و نشان و آدرسي که دارد ميسپارم.
ارسال یک نظر