چهارشنبه، شهریور ۹
اخراج البرز نورانی، دانشجوی بهایی دانشگاه شریف
در ادامه سیاست های تبعیض آمیز دولت ایران، البرز نورانی، دانشجوی علوم کامپیوتر ورودی 1389 دانشگاه صنعتی شریف، به علت اعتقاد به آیین بهایی از دانشگاه اخراج شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، دسترسی البرز نورانی از اول شهریور ماه به سایت رسمی دانشگاه شریف قطع شده و پس از پیگیری از مسئولین دانشگاه، به وی اعلام شده است که دستور اخراج " از مقامات بالاتر" صادر شده است و برای پیگیری های بیشتر باید به هسته گزینش دانشجو در وزارت علوم مراجعه کند. پس از مراجعه البرز نورانی به این مرکز، مسئول این بخش، دکتر نوربخش به وی اعلام داشته است که علت اخراج او اعتقاد به دیانت بهایی است.
البرز نورانی از شهروندان بهایی شیراز است و برادر سماء نورانی از دیگر دانشجویان محروم از تحصیل بهایی. وی که دانشجوی مهندسی پزشکی دانشگاه سهند تبریز بود، به مانند برادرش به علت اعتقاد به آیین بهایی، از ادامه تحصیلاتش باز ماند.اخراج، تنها پاداشی نبود که دولت ایران به یکی از دانشجویان بهایی کشورش داد. سماء نورانی در اسفند ماه 88 دستگیر شد و در دادگاه به 1 سال حبس تعزیری محکوم گردید. وی یک ماه است که دوران حبس یکساله خود را در اوین تهران آغاز کرده است.
دوشنبه، شهریور ۷
بازداشت مسعود محمودی شهروند بهایی ساکن شیروان
عصر روز یکشنبه 6 شهریور ماه، مسعود محمودی یکی از شهروندان بهایی شیروان در خراسان شمالی، توسط مامورینی مسلح بازداشت شد.
این یورش در حالی صورت گرفته است که مسعود محمودی مشغول به تدریس خصوصی زبان انگلیسی در منزل یکی از شاگردان مسلمانش در بجنورد، شهر مجاور شیروان، بوده است. در این هجوم، گروهی ناشناس با اسلحه و دوربین فیلم برداری برای دستگیری وی با زور وارد منزل می شوند.
ساعاتی بعد، دو نفر که خود را مامورین اداره آگاهی معرفی کرده بودند، با حکمی از دادسرای بجنورد به منزل مسعود محمودی در شیروان مراجعه کرده و در عین بازرسی و فیلم برداری از منزل، به ضبط وسایلی مانند کامپیوتر، کتب، مطالب مربوط به دیانت بهائی، شناسنامه و پاسپورت نامبرده پرداخته اند. برخورد مأموران مودبانه گزارش شده است.
مسعود محمودی پیشتر در اواسط تیر ماه 1390 در ارتباط با موسسه علمی آزاد بهاییان* در بجنورد مورد بازجویی قرار گرفته و ضمن بازجویی، در صورت تعهد ندادن به عدم همکاری با موسسه، تهدید به زندان شده بود.
*موسسه علمی آزاد بهاییان ایران در سال 1366 شمسی و در پاسخ به محرومیت جوانان بهایی از ورود به دانشگاههای ایران تاسیس شده است.
برای اطلاعات بیشتر:
http://khabarnavard.blogspot.com/2011/05/blog-post_4050.html
یکشنبه، شهریور ۶
متنی در ارتباط با حکم 10 ماه زندانی شهروندان بهایی شیراز
* این متن توسط یکی از خوانندگان عزیز خبرنورد ارسال شده است
روزی روزگاری
گفتم: باورت میشه كسی رو برای كمك به دیگری بگیرن، زندانی كنن، بازجویی كنن، با قید وثیقه آزاد كنن بعد دوباره بخوان و بگن باید حكمی كه براتون صادر شده رو بگذرونین؟
گفت: روزی روزگاری در دیاری كه نامش ایران بود مرام پهلوونی بود اگه میدیدن كسی احتیاج داره براش گلریزون میكردن. تو گود زورخونه مرشد از همه میخواست هركس هرچی میتونه كمك كنه، مردم هم بدون هیچ چشمداشتی كمك میكردن و همه از این حكایات واسه هم میگن كه هركس كمك به دیگری بكنه مرام پهلوونی داره.
گفتم: تو مخیله ت میگنجه به خاطر اینكه نمیخوای اسیر روزمرهگی بشی و فكرت منجمد بشه و هر روزت بدتر از دیروزت بشه پویایی و روشن اندیشی و فضائل رو سر لوحه اقداماتت بكنی و اون وقت به خاطر همین تازه شدنت حكمی برات بریده بشه كه چرا به پرواز فكر كردی
گفت : روزی روزگاری تو دلِ خاورمیانه كشوری بود كه پر از حرف تازه و فكر تازه و راهِ تازه بود یا ازش ملاصدرا بیرون میومد یا ابن سینا زمانی خیام و دورانی مولانا،حافظ ناگفتهها می گفت و با زاهدِ پر ریا در میافتاد و شاملو ناگفته های مردم اجتماعش رو ميسرود. هر كس كه آزاد اندی تر بود و تازهانديشتر جاش صدر مجلس بود هرچند كه همون موقع هم خفاشان بودند.
گفتم: خوب بنگر كه چگونه هر قدم كه برداشته میشود برای خیر و صلاح عالم با توهین و تحقیر راهش سد میشود. آنها را به بی عفتی متهم میكنند و نیت پاك شان را اقدام علیه امنیت ملی میدانند
گفت: روزی روزگاری طاهرهنامی بی پروا برقع از روی برداشت تا به جهانیان ثابت كند كه خورشید بزرگی پرتو افكنده و ابر بخشش سایه گسترده با بهره كسی كه خود را بی بهره نساخت و دوست را در این جامه بشناخت. هرچند به چاهش انداختند اما نامش سرلوحه زنان آزاده است.
گفتم: لختی فكر كن برای جامعهات مفید باشی، سلامت روح و روان همسایهات را طالب باشی و برای تحقق آرمانهای مردمان تلاش كنی، عدل و داد را بخواهی كه در كشور گسترش دهی تا تعصب مرز و بومی را نتواند كه مشخص كند و شعارت این باشد كه عالم یك وطن و من الی الارض اهل آن و آن گاه حاكمان و بالانشینان به ناروا در بندد كنند و تهمتها بر تو زنند
گفت: روزی روزگاری دشمنانِ قسم خوردهی ایران برای بی مایه نشان دادن ایرانیان و به تمسخر گرفتن قهرمانانشان پرواز تیری را برای مرز ایران در نظر گرفتند كه پهلوانی از ایران با كمان بپراند و آرش كار هزاران تیغهی شمشیر كرد و تیر در چله نهاد و به دو روز و از ییش یك نیم روز تیرش هوا را میشكافت تا با دو چشم خویش دشمن ببیند كه از برای آرمان و فردای بهتر جان در تیر میكنند ایرانیان، و از همان روز نام آرش به نیكی برده شد،چرا كه مرز را از میان برداشت چه تفاوت دارد مرز تنگ كشوری گشودن باشد یا ریسمان تعصب پاره كردن
گفتم: این همه حكایات میدانیم اما چه فایده كه در همین نزدیكی چه زمانی،چه مكانی عدهای یا آرش نشان یا پهلوان منش و یا طاهره وار یا شاملو گونه و یا با عرفانی چون مولانا و يا ساده زيستانی كه فردای ايران را زيبا میخواهند به ناحق باید كه ده ماه ،زندان شوند
گفت: روزی روزگاری شاعری آزاده گفت:
(( ... قطره ها باید كه آگاه شوند
كه به همكوشی هم
میتوان بر جهت تقدیری فایق شد...))
اگر همه آگاه شویم دیگر نمیتوانند قفل اكبر بر دهان يك ملت زنند
گفتم : برای ظالمان پیامی داری و برای اطمینان دل دوستانمان كه باید حكم ظلمت نشینان را بگذرانند
گفت : روزی روزگاری كه زمانش دیر نیست بیان حق محقق میشود كه میفرمایند:
ای ظالمان ارض
از ظلم دست خود را كوتاه نمائید كه قسم یاد نمودهام از ظلم احدی نگذرم و این عهدی است كه در لوح محفوظ محتوم داشتم و به خاتم عز مختوم.
از برای اطمینان قلب دوستان نیز چه پیامی از این بالاتر كه حضرت نیز تحمل بلایا فرمودند تا عالم به نور معرفت روشن شود. دعای همه بدرقه راهشان و تلاشی كه ما برای احقاق حق و اتحاد بین مردمان میكنیم تسلای خاطرشان
گفتم: اما این چه عدلی است كه خدا ...
گفت : روزی روزگاری میگفتند هركس كفر گوید به عذابی عظیم مبتلا میگردد و امروزه هركس میخواهد دنیا بقایش بر ظلم نماند جز اقدام راهی ندارد و چون از حكمت حق آگه نيی لب فرو بند و قدم در راه نه و چه خوش فرموده اند كه:
ای بنده خوش باش كه در كار الهی، جای سخن و دم زدن و چون چرا نیست. گر شهد به اعدا دهد و زهر به احباب، باشد همه از حكمت مویی به خطا نیست.
گفتم: جانتان خوش باد
د.ج
روزی روزگاری
گفتم: باورت میشه كسی رو برای كمك به دیگری بگیرن، زندانی كنن، بازجویی كنن، با قید وثیقه آزاد كنن بعد دوباره بخوان و بگن باید حكمی كه براتون صادر شده رو بگذرونین؟
گفت: روزی روزگاری در دیاری كه نامش ایران بود مرام پهلوونی بود اگه میدیدن كسی احتیاج داره براش گلریزون میكردن. تو گود زورخونه مرشد از همه میخواست هركس هرچی میتونه كمك كنه، مردم هم بدون هیچ چشمداشتی كمك میكردن و همه از این حكایات واسه هم میگن كه هركس كمك به دیگری بكنه مرام پهلوونی داره.
گفتم: تو مخیله ت میگنجه به خاطر اینكه نمیخوای اسیر روزمرهگی بشی و فكرت منجمد بشه و هر روزت بدتر از دیروزت بشه پویایی و روشن اندیشی و فضائل رو سر لوحه اقداماتت بكنی و اون وقت به خاطر همین تازه شدنت حكمی برات بریده بشه كه چرا به پرواز فكر كردی
گفت : روزی روزگاری تو دلِ خاورمیانه كشوری بود كه پر از حرف تازه و فكر تازه و راهِ تازه بود یا ازش ملاصدرا بیرون میومد یا ابن سینا زمانی خیام و دورانی مولانا،حافظ ناگفتهها می گفت و با زاهدِ پر ریا در میافتاد و شاملو ناگفته های مردم اجتماعش رو ميسرود. هر كس كه آزاد اندی تر بود و تازهانديشتر جاش صدر مجلس بود هرچند كه همون موقع هم خفاشان بودند.
گفتم: خوب بنگر كه چگونه هر قدم كه برداشته میشود برای خیر و صلاح عالم با توهین و تحقیر راهش سد میشود. آنها را به بی عفتی متهم میكنند و نیت پاك شان را اقدام علیه امنیت ملی میدانند
گفت: روزی روزگاری طاهرهنامی بی پروا برقع از روی برداشت تا به جهانیان ثابت كند كه خورشید بزرگی پرتو افكنده و ابر بخشش سایه گسترده با بهره كسی كه خود را بی بهره نساخت و دوست را در این جامه بشناخت. هرچند به چاهش انداختند اما نامش سرلوحه زنان آزاده است.
گفتم: لختی فكر كن برای جامعهات مفید باشی، سلامت روح و روان همسایهات را طالب باشی و برای تحقق آرمانهای مردمان تلاش كنی، عدل و داد را بخواهی كه در كشور گسترش دهی تا تعصب مرز و بومی را نتواند كه مشخص كند و شعارت این باشد كه عالم یك وطن و من الی الارض اهل آن و آن گاه حاكمان و بالانشینان به ناروا در بندد كنند و تهمتها بر تو زنند
گفت: روزی روزگاری دشمنانِ قسم خوردهی ایران برای بی مایه نشان دادن ایرانیان و به تمسخر گرفتن قهرمانانشان پرواز تیری را برای مرز ایران در نظر گرفتند كه پهلوانی از ایران با كمان بپراند و آرش كار هزاران تیغهی شمشیر كرد و تیر در چله نهاد و به دو روز و از ییش یك نیم روز تیرش هوا را میشكافت تا با دو چشم خویش دشمن ببیند كه از برای آرمان و فردای بهتر جان در تیر میكنند ایرانیان، و از همان روز نام آرش به نیكی برده شد،چرا كه مرز را از میان برداشت چه تفاوت دارد مرز تنگ كشوری گشودن باشد یا ریسمان تعصب پاره كردن
گفتم: این همه حكایات میدانیم اما چه فایده كه در همین نزدیكی چه زمانی،چه مكانی عدهای یا آرش نشان یا پهلوان منش و یا طاهره وار یا شاملو گونه و یا با عرفانی چون مولانا و يا ساده زيستانی كه فردای ايران را زيبا میخواهند به ناحق باید كه ده ماه ،زندان شوند
گفت: روزی روزگاری شاعری آزاده گفت:
(( ... قطره ها باید كه آگاه شوند
كه به همكوشی هم
میتوان بر جهت تقدیری فایق شد...))
اگر همه آگاه شویم دیگر نمیتوانند قفل اكبر بر دهان يك ملت زنند
گفتم : برای ظالمان پیامی داری و برای اطمینان دل دوستانمان كه باید حكم ظلمت نشینان را بگذرانند
گفت : روزی روزگاری كه زمانش دیر نیست بیان حق محقق میشود كه میفرمایند:
ای ظالمان ارض
از ظلم دست خود را كوتاه نمائید كه قسم یاد نمودهام از ظلم احدی نگذرم و این عهدی است كه در لوح محفوظ محتوم داشتم و به خاتم عز مختوم.
از برای اطمینان قلب دوستان نیز چه پیامی از این بالاتر كه حضرت نیز تحمل بلایا فرمودند تا عالم به نور معرفت روشن شود. دعای همه بدرقه راهشان و تلاشی كه ما برای احقاق حق و اتحاد بین مردمان میكنیم تسلای خاطرشان
گفتم: اما این چه عدلی است كه خدا ...
گفت : روزی روزگاری میگفتند هركس كفر گوید به عذابی عظیم مبتلا میگردد و امروزه هركس میخواهد دنیا بقایش بر ظلم نماند جز اقدام راهی ندارد و چون از حكمت حق آگه نيی لب فرو بند و قدم در راه نه و چه خوش فرموده اند كه:
ای بنده خوش باش كه در كار الهی، جای سخن و دم زدن و چون چرا نیست. گر شهد به اعدا دهد و زهر به احباب، باشد همه از حكمت مویی به خطا نیست.
گفتم: جانتان خوش باد
د.ج
شنبه، شهریور ۵
بازداشت وجیهه ناشری شهروند بهایی صفرآباد ساری
زندگی آرامی داشتیم. به همراه همسرم سال ها دفتر روزگار را در روستای صفرآباد ساری ورق" زدیم."
رنجنامه وجیهه ناشری اینطور شروع می شد. در رنج دستگیری و گرداندن همسر بیمارش به دور شهر تنکابن؛ به جرم بهایی بودن. اینک فرد دیگری باید برای او رنجنامه بنویسد زیرا که در 29 مرداد ماه با یورش 3 نیروی امنیتی به منزلشان در ساری بازداشت شده است واجازه ملاقات با همسرش و نیز دریافت داروهای ضروری اش را نیافته است.
وجیهه ناشری 60 ساله و ساکن یکی از روستاهای اطراف ساری به نام صفر آباد است. همسر وی وجیه الله گلپور در 5 اردیبهشت ماه سال جاری پس از احضار به اداره اطلاعات ساری بازداشت و به بازداشتگاه نشتارود منتقل شد. این مرد محترم 71 ساله، با کمال تحقیر و بی حرمتی و به جرم اعتقاد به آیین بهایی با پابند دور شهر تنکابن گردانیده شد. همسرش ، رنجنامه ای بر این ظلم آشکار در اینترنت منتشر کرد و اینک به نظر می رسد به همین جرم دستگیر شده است؛ ظلم در پاسخ به تظلم.
به گزارش خبرگزاری رهانا، این شهروند بهایی از بیماری معده رنج می برد و برای تسکین درد خود نیازمند مصرف داروهای روزانه است. مسئولین بازداشتگاه ساری، حتی اجازه دریافت این داروها را از همسرش وجیه الله گلپور دریغ داشته اند؛ او که رنجنامه اش را با این آرزوی رنگین به پایان می رساند:
"می دانم که این سختی ها را فقط همسرم متحمل نمی شود بسیاری از هموطنانم در مسیر احقاق حقوق شهروندی به ناحق انواع بلایا را تحمل می کنند. خدای را شاکرم که در مسیر عدالت خواهی همسرم را در کنار سایر هموطنانش قرار داد و امیدوارم که روزی رسد که همه ایرانیان فارغ از هر دین و قومیتی در نهایت برابری و برادری در احیای وطن عزیزشان دست دوستی به هم دهند."
برای دیدن رنجنامه وجیهه ناشری به این لینک مراجعه کنید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2011/05/blog-post_1125.html
برای دیدن خبرگرداندن وجیه الله گلپور می توانید به این لینک مراجعه کنید:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/05/110504_u01_bahai-iran.shtml
برای مشاهده اصل خبر در رهانا به این لینک مراجعه کنید:
http://www.rahana.org/archives/43678
چهارشنبه، شهریور ۲
دستگیری ثمین احسانی و بی خبری از وضعیت او
از بازرسی منزل و بازداشت ثمین احسانی، شهروند بهایی 6 روز می گذرد و هنوز اطلاعی از وضعیت او در دست نیست.
به گزارش خبرگزاری رهانا، این شهروند بهایی در 26 مرداد ماه در پی مراجعه به دادسرای اوین و برای حل مشکل پاسپورت خود، دستگیر شده است. در همان روز مامورین امنیتی به منزل وی یورش برده و اقدام به بازرسی محل و ضبط کامپیوتر، وسایل مربوط به آیین بهایی و تعدادی از وسایل شخصی وی نموده اند. از آن روز تا کنون هیچ تماسی با خانواده وی گرفته نشده است.
دستگیری دگربار افشین حیرتیان شهروند بهایی و فعال حقوق کودک
افشین حیرتیان شهروند بهایی و فعال حقوق کودک برای بار دوم در 29 مرداد ماه 90بازداشت شد. به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر،دستگیری وی در بیرون از منزل صورت گرفته است و پس از پیگیری های خانواده اش، محل نگهداری او بند 350 زندان اوین عنوان شده است.
وی پیشتر در 13 خرداد ماه89 در پارک مقابل خانه هنرمندان دستگیر شده بود و پس از دو ماه بازجویی و بازداشت در بند 209 اوین به قید وثیقه آزاد شده بود. پس از برگزاری دادگاه، وی را به 4 سال حبس تعزیری محکوم کردند. گفته می شود علت بازداشت او نوشتن چندین مقاله در ارتباط با حقوق کودکان بوده است.
http://khabarnavard.blogspot.com/2011/02/blog-post_10.html
بازداشت واحد خلوصی دانشجوی بهایی محروم از تحصیل
روز گذشته اول شهریور ماه، واحد خلوصی از دانشجویان بهایی محروم از تحصیل بازداشت شد.
پیشتر واحد خلوصی در 26 مرداد ماه 90 طی احضاریه ای کتبی در روز اول شهریور ماه به شعبه سه دادسرای اوین احضار شده بود و بازداشت وی در پی همین احضار صورت پذیرفت.
به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، به نظر می رسد بازداشت وی در ادامه دستگیری های مرتبط با جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی صورت گرفته است.
در اسفند ماه 88 نوید خانجانی، ایقان شهیدی، سما نورانی و درسا سبحانی از اعضای بهایی این مجموعه دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفته بودند. نوید خانجانی به 12 سال حبس، ایقان شهیدی 5 سال، سما نورانی و درسا سبحانی، یک سال حبس تعزیری محکوم شدند. حدود 20 روز از شروع محکومیت سما نورانی دانشجوی بهایی محروم از تحصیل ساکن شیراز می گذرد. وی برای گذران دوران یکساله محکومیتش به اوین تهران منتقل شده است.
چهارشنبه، مرداد ۲۶
بی خبری از وضعیت فرهود اشتیاق
بی خبر منتقلش کردند به زندان مشهد، هنوز هم خانواده اش در بی خبری به سر می برند. فرهود اشتیاق بیش از 40 روز است که در سلول انفرادی زندان اطلاعات مشهد به سر می برد. پیگیری های همسر و خانواده اش نیز ره به جایی نبرده. نه ملاقاتی، نه تفهیم اتهامی؛ تنها دو باره صدای گرفته اش از پشت تلفن، پاسخ پیگیری های خانواده اش بوده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، فرهود اشتیاق و آیه انوری در 6 تیر ماه 90 در پی یورش به منازلشان در اصفهان دستگیر شدند. پس از چند روز، بی هیچ اطلاعی به مشهد منتقل شدند. همسر و دو دختر فرهود اشتیاق برای کسب اطلاع از وضعیت او به مشهد مراجعه کردند اما اقامت دو هفته ای آنها در مشهد نیز ثمری نبخشید.تا کنون مامورین اطلاعات هیچ علتی را برای بازداشت وی ارائه نکرده اند ولی این دو شهروند همچنان در زندان مشهد تحت بازجویی قرار دارند.از وضعیت آیه انوری نیز اطلاعی در دست نیست.
پیشتر در بهمن ماه 89، نیروهای امنیتی اصفهان به منازل 3 شهروند بهایی یورش بردند؛ خانه فرهود اشتیاق یکی از این خانه ها بود ولی از آنجا که وی در خانه نبود، مامورین امنیتی در منزل را شکسته و به طور غیر قانونی وارد منزل وی شدند. چند روز بعد طی احضاری به اداره اطلاعات، نامبرده دستگیر شد و پس از دو ماه بازجویی و زندان به قید وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شد.
یکشنبه، مرداد ۲۳
دستگیری و آزاد شدن 5 شهروند بهایی جوان در اصفهان
بازداشتهایی دیگر! باز در ارتباط با فعالیتهای توسعه اجتماعی؛ این بار در اصفهان. در پی شدت گرفتن بازداشت های بهاییان اصفهان، 5 جوان بین 15 تا 20 ساله این شهرستان دستگیر شدند. متین حقیری، پریسا مقدس، سروش بیاتی، متین جانمیان و یگانه آگاهی در پی احضار به اداره اطلاعات اصفهان در روز 15 مرداد ماه، دیگر به خانه های خود باز نگشتند.
این 5 شهروند بهایی در 13 مرداد ماه و در یکی از پارکهای اصفهان مشغول آموزش هایی درباره مضرات سیگار در قالب نقاشی بودند، که توسط نیروهای امنیتی اصفهان بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفتند. این افراد در غروب همان روز و با قید وثیقه آزاد شدند و در ضمن، آزادی ایشان مشروط به حضورشان در 15 مرداد ماه به دفتر اطلاعات اصفهان در خیابان رودکی گردید.احضار همان و بازداشت همان!
در پی پیگیری خانواده های ایشان به دادگاه انقلاب بهارستان اصفهان، مسئولین اعلام داشتند، اتهام این 5 جوان "تبلیغ علیه نظام" بوده است. به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، این پنج شهروند بهایی فعال در حوزهٔ اجتماعی، چهار شنبه ۱۹ مرداد ۹۰ از زندان دستگرد اصفهان آزاد شدند. دادگاه این پنج شهروند بهایی روز شنبه و به صورت گروهی برگزار شده است.
کفن و دفن اسلامی یک درگذشته بهایی در تبریز
تخریب گورستان های بهاییان و نیز عدم جواز کفن درگذشتگان بهایی، از موارد شایع برخورد دولت با بهاییان این مرز و بوم است اما نمونه ای دیگر به شیوه ای جدید تر را می توان به آنها افزود.
به گزارش سرویس خبری جامعه بهایی، در پی درگذشت فاطمه سلطان زائری در تبریز در اوایل مرداد ماه 90، مسئولین شهرستان تبریز، اجازه دفن وی را از خانواده اش دریغ داشتند و در عوض وی را بدون تابوت* و با مراسم کفن و دفن اسلامی به خاک سپردند. دیان اعلایی، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل بیان می کند که:«برای هر کسی که فرهنگ خاورمیانه را درک می کند، فکر این که حکومت خانواده ای را مجبور کند عزیز خود را مطابق مناسک یک دین دیگر دفن کنند، غیر قابل قبول است.»
مقامات تبریز به خانواده این زن بهایی اعلان داشتند که اجازه نمی دهند او در گورستان بهاییان و نیز به شیوه بهایی دفن شود و بدون اجازه خانواده اش او را به شیوه اسلامی دفن کردند. در ضمن، اجازه حضور هیچ یک از بستگان خانم زائری به جز شوهر وی در مراسم خاکسپاریش داده نشد.
* بهاییان درگذشته خود را ابتدا در کفن پیچیده و آنگاه برای خاک سپاری در تابوت قرار می دهند.علت احترام به جسد فرد این است که این پیکر زمانی تجلی گاه روح انسانی بوده است و از این رو شایان احترام و اعزاز است.
جمعه، مرداد ۱۴
آزار بهاییان روستای کتا: ادامه ناامنی ها
چند تن از شهروندان بهایی روستای کتا که پیشتر دستگیر شده بودند و در زندان یاسوج نگهداری می شدند، در روز 10 مرداد ماه آزاد شدند. این افراد حدود 20 روز را در زندان سپری کرده بودند. این دستگیری ها در پی دست اندازی به زمینهای بهاییان کتا صورت گرفته است. دادخواهی این روستاییان برای جلوگیری از غصب غیرقانونی زمین هایشان، سبب بازداشت ایشان گشته است.
اما به نظر می رسد که این پایان، سرآغاز حرکتهای سیستماتیک دیگری برای آزار بهاییان این روستاست. چندی ست که ساکنان غیر بهایی کتا در کوچه ها به راه افتاده اند و شعار "مرگ بر بهایی" سر می دهند. با سنگ به منازل ایشان حمله می کنند، وارد زمینهای ایشان شده و زمزمه غصب زمینهایشان را می کنند.
برای اطلاعات بیشتر می توانید به لینکهای زیر مراجعه کنید:
http://zamaaneh.net/society/humanrights/2011/08/01/5873
http://khabarnavard.blogspot.com/2011/07/blog-post_21.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2011/07/blog-post_10.html
اشتراک در:
پستها (Atom)