پنجشنبه، مهر ۶
ترانه ترابی و زهره نیک آیین با نوزادان خویش راهی زندان سمنان شدند
زهره نیک آیین و ترنه ترابی شهروندان بهایی سمنان به همراه فرزندان شیرخوار خویش در روز اول مهر ماه 91 برای گذران دوران محکومیت خود به زندان سمنان فراخوانده شدند.
زهره نیک آیین و ترانه ترابی به علت اعتقاد به دیانت بهایی به ترتیب به 30 ماه و 23 ماه حبس تعزیری محکوم شده اند. این در حالی ست که زهره نیک آیین دارای فرزند 7 ماهه ای به نام رسام و ترانه ترابی نوزاد دوماهه ای به نام بارمان است که مجبورند به همراه مادران خویش این دوران محکومیت را در محیطی بسیار نامناسب از نظر روانی و بهداشتی سپری کنند.
بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، بند نسوان سمنان، 70 زن زندانی را بدون تفکیک جرم در خود جای داده است. این زندانیان در مساحتی 50 متر مربع بدون امکانات بهداشتی مناسب آب و غذا به سر می برند و بنابراین برای نوزادان شیرخواره ای که بسیار آسیب پذیرند، محیطی بسیار خطرناک محسوب می شود.
این احکام ناعادلانه که هر روزه از سوی دادگاههای ایران برای شهروندان بهایی سمنان صادر می شود، به منظور تهی نمودن شهرها از وجود بهاییان صورت می گیرد. احکامی که می کوشد تمام ابعاد زندگی این شهروندان بهایی را از اقتصادی تا روانی، فلج نماید تا بدین صورت دولت ایران که نتوانسته است با اعمال زور و کشتار و زندان ایشان را از باور قلبی خویش بازگرداند، این شهروندان بهایی را مجبور به مهاجرت از ایران نماید. استقامت این شهروندان ایرانی بر قساوت و بیداد بیشتر مامورین حکومت می افزاید تا به این ترفند، سیاستهای ناعادلانه و تبعیض آمیز خویش را بر بهاییان تحمیل کنند.
سهشنبه، شهریور ۱۴
تایید حکم 5 سال حبس برای کیوان رحیمیان
می گویند چشمهای کودکان شگفت انگیز سخنگویی اند؛ داستان سرای و راست گفتار و پر گوی. کمند اشکشان را جز نابینایان و آنان که انسانیت را لب طاقچه عادت و غفلت از یاد برده اند، گریزی نیست.
چشمهای سیاه و معصوم ژینای 12 ساله باید 5 سال به در خشک شود تا کلیدی بگردد و قفل در به امیدی باز شود تا بار دیگر آغوشی یابد برای پناه بردن و راز دل گفتن. در حالی که مادرش نیز چند ماه پیش این عالم خاکی را بدرود گفته و به دیاربقا شتافته. دادگاه تجدید نظر که بی گمان برای بررسی عادلانه دادگاه مقدماتی تشکیل می شود، حکم ناعادلانه 5 سال حبس تعزیری را برای کیوان رحیمیان، پدر ژینا، تایید کرد و او را تا 12 روز دیگر در 25 شهریور ماه 91 روانه زندان خواهد کرد.
جرم او تدریس روانشناسی به دانشجویان بهایی محروم از تحصیل است که با عناوین تار و پود گسیخته ای چون " تبلیغ علیه نظام" از آن یاد می شود. همسر او، فرشته سبحانی نیز در روزهای پایانی زمستان گذشته، به تندباد سخت سرطان، درخت زندگیش بر خاک افتاد و بهارزندگیشان را خزان کرد و اینک ژینای 12 ساله با حکم ناعادلانه ای که بر کیوان رحیمیان روا شده، به مدت 5 سال پدر خویش را نیز از دست می دهد.
این اتفاق مشابه برای پسر عموی سه ساله ژینا، آرتین، هم افتاده است. پدرش، کامران رحیمیان و مادرش فاران حسامی به علت همکاری به موسسه آموزش علمی بهاییان به 4 سال حبس محکوم شدند و اینک در زندان رجایی شهر و اوین به سر می برند وپسر سه ساله شان از دیدار و زندگی به پدر و مادرش محروم شده است.
پدر کامران و کیوان رحیمیان نیز در سال 1363 به علت اعتقاد به دیانت بهایی به جوخه اعدام سپرده شد و زمامداران بی عدل و داد ایران در مجامع بین المللی با لبخند از عدالتی سخن می گویند که از ابتدای حکمرانیشان آن را به دار آویخته اند.
شنبه، شهریور ۱۱
وضعیت پیمان کشفی، شهروند بهایی که اخیرا به رجایی شهر منتقل شده است
پس از گذشت 20 ماه از محکومیت پیمان کشفی نجف آبادی به او یک روز هم مرخصی نداده اند. بارها و بارها خود او و خانواده اش درخواست داده اند و پاسخ مسئولین چنین بوده: او خطرناک است . بازپرس اجازه نمی دهد. پذیرفته نشد. باز هم تقاضا کنید. پیمان کشفی بدلیل حضور در ضیافت 6 نفره در منزل شخصیش گرفتار شده. با 4 سال حکم بدلیلی نا معلوم به اتهامی دروغ و به جرمی ناکرده. همه همکاران، همسایگان، دوستان و آشنایان و همبندیان آزاد شده اش متانت ، آرامش و حسن نیت او را تایید می کنند. چه معاندتی می تواند داشته باشد ؟ به گفته همبندیانش مظلوم ترین زندانی چه خطری می تواند داشته باشد؟ تنها خواست او دعا خواندن در منزل شخصیش بوده . کاش می شد معاندت و خطرناک را از دید مسئولین معنی کرد.
به گفته قاضي باید به اشد مجازات محکوم شود تا عبرتی باشد برای سایر بهائیان تا دعا نخوانند!
پیمان کشفی کتابدار بند 350 اوین بود ، همه را به کتابخوانی تشویق می کرد، خطاطی آموزش می داد و آشپزی می کرد کدامیک از رفتار خالصانه و محبت آمیزش خطرناک است. شاید دوستی خالصانه افرادی که همه به ناحق گرفتار شده اند خطر ناک است و شاید شهروند قانون مدار بی آزار معاند است و شاید ارتباط با خدواند خطری بزرگ محسوب می شود .
شاید به زندان رجائی شهر تبعید شد تا خطر دوستی آنها با همبندانش برطرف شود.بهائیان تنها اقلیتی هستند که اسلام و قرآن و تمام مقدسات آن را قبول دارند و به آن احترام می گذارند. در سیاست مداخله نمی کنند و هدفی جز خدمت به نوع بشر ندارند. اگر کشته شدند اگر خانه هایشان را آتش زدند و از ویرانه هایشان راندند اگر از کار اخراج شدند و اگر حق تحصیلات عالیه نداشتند و اگر در معرض اتهامات، لعن و طعن قرار گرفتند هرگز اندیشه بدی به ذهن راه ندادند، جز تظلم و احقاق حق قانونی که البته به جایی نرسید کاری نکردند. پس چگونه و با چه کسانی معاندت دارند و چه خطری از اذهان پاکشان متوجه دیگران می شود. آیا نداشتن حق عبادت در منزل شخصی شان کمترین حقی نیست که هر فردی می تواند داشته باشد آیا برای ارتباط با خداوند اجازه دادستان لازم است . آیا تعهد ندادن به دعا نخواندن معاندت محسوب می شود؟
اشتراک در:
پستها (Atom)