روز عاشوار مصادف با ۱۸ دی ۱۳۸۷، یک روحانی از قم برای سخنرانی به روستای خَبر وارد شد که طی آن با
حمله به آئین بهائی مردم آن روستا را تشویق نمود که باغهای بهائیان را به آتش بکشند. وی همچنین مردم را برانگیخت تا اقداماتی را برای اخراج بهاییان ساکن در آن روستا به عمل آورند. روز بعد، ده متر از حصار باغی متعلق به آقای امامعلی راسخی به آتش کشیده شد. هفتۀ بعد، تلاش دیگری برای سوزاندن باغ آقای راسخی صورت گرفت ولی فقط بخشی از دیوار باغ، که دیوار مشترکی با باغ مجاور متعلق به یک مسلمان بود، خسارت دید. بعد از مراجعت آن روحانی، روحانی دیگری در محل به تحریک احساسات مسلمانان بر علیه بهائیان ادامه داد. متعاقب آن، شعارهای ضد بهائی روی دیوار منازل و مغازه های بهائیان در آن روستا نوشته شد.
.روستای خبر از توابع بخش مرکزی شهرستان بافت در استان کرمان است. بیشتر درآمد ساکنان آن از کشاورزی، باغداری و دامداری تامین می شود. بنابراین سوزاندن باغ بهاییان "خبر" علاوه بر زیانهای جانی و امنیتی، می توانست خسارات مالی فراوانی برجا گذارد و به گمان آن روحانی، سبب استیحاش و فرار بهاییان از آن روستا شود ولی حیف که آن همه سخنرانی و تحریک و تهمت پرانی به جایی نمی رسد و انسان عاقل را آزمودن آزموده خطاست . این اول بار نیست که احساسات مردم به بازی گرفته می شود و تا زمانی که منبری باشد و پله ای و ساده دلانی، این اتفاق تکرار می شود.از آن بالا همه چیز کوچکتر دیده می شوند ؛ نگاههایی که به دهانی در آن بالا دوخته شده که می جنبد و کلماتی بیان می کند. در این حالت گوشهامی شنوند، قلبها به تپش می افتند، رخسارها سرخ و خون رگها به جنبش می آید ولی آنچه از کار می افتد عقل و تفکر است. تحقیق و اندیشه است. چه که آنانکه ان روبرو نشسته اند تشنه داستانند. داستانی که آنها را قهرمان سازد و از آنان اسطوره بسازد. داستانی که در او شیطان و ماری هست و آدم و فرشته ای . کلام پشت کلام می آید، طنین صدا بلندا و پستی می گیرد، دستها به جولان می آیند و گاه نمه اشکی بر گونه فرو می غلطد. آنان که آن پایینند به حیرت می افتند، به غضب، به کینه و انتقام بر می آیند. دلهایشان مالامال از نفرت و دشمنی می شود. این آن کاری ست که سالها بر منابر بر ضد بهاییان صورت گرفته است . در اینجا گفتگویی رخ نمی دهد. دو وجود برابر در برابر یکدیگرنمی نشینند. رابطه ای یک سویه شکل می گیرد. یکی می گوید، یکی می شنود. یکی تحریک می کند و آن دیگری بر می آشوبد. یکی تهمت و خلاف حقیقت را می پراکند ودیگری باور می کند و بر می خیزد.
اما اینک زمانه برابری هاست. روزگار به چشم خود دیدن و به گوش خود شنیدن است. عصرگفتگوهاست. گفتگوهایی که مقصودش به هم رساندن دلهاست نه رماندن انها.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
واقعا باعث تاسف است که انسان در قرن 21 زندگی کند وخبر هایی بشنود که ماهیت موضوع ان مربوط به قرون وسطی میباشد!!!
با تشكر از شما دست اندركاران اين وبلاگ كه با جديت واخلاص به روشن كردن اذهان كمك مي كنيد.
ارسال یک نظر