سه‌شنبه، مهر ۷

آغوش خاک ایران















خداوند زمین را آفرید بی هیچ مرز و خطی و انسانها را بی هیچ نام و آیینی و خاک را رستنگاه و مادر آدمیان ساخت تا بزاید و برویاند و فرزندانش- که انسانهایند- ببالند و به مهر روزگار گذرانند و خاک تقسیم شد و نام گرفت و آدمیان از بی رنگی به رنگ آیین و نژاد و رنگ و ملیت درآمدند و خاک را به تملک خود آوردند و خاک جای رستن و زایاندن ، رستنگاه جدال و میرایی گشت . برخی از فرزندان ناسپاسش حتی چند وجب خاک را که محل آرام ابدی کالبد بود از دیگرانی دگرگونه دریغ داشتند و این حکایت ایران ماست در روزگاری که رنگها در پی بی رنگی ست و مرزها در طلب بی مرزی.
چندیست که گورستانهای بهایی در بعضی نقاط ایران تخریب می شود. سنگها شکسته ، زمین گودبرداری شده و در بعضی موارد به جای گورها درختکاری شده است که با توجه به عمق گودبرداری شبهه ی انتقال یا محو اجساد به وجود می آید. عاملین این ویرانیها اغلب با لباسهای شخصی و با عنوان مردمی عادی که عرق مذهبیشان به جوش آمده شناخته می شوند . گاهی به عنوان "افراد ناشناس" نام برده می شوند و زمانی دیگرشهرداری به منظور "طرح توسعه و سامان دهی گورستان اقلیتهای مذهبی"؛ اما آنچه درهمه ایشان مشترک است استفاده از ماشین آلات مهندسی ست که نمی تواند در دسترس مردم عادی قرار گیرد. تخریب گورستان درزی کلا در نزدیکی قائم شهر که گورستان بهاییان ساری و قائم شهر را در خود جای داده بود از نمونه های بارز این رفتار است.
در زمستان سال گذشته نیز گورستان خاوران تهران در یک قطعه بسیار حساس مورد هجوم قرار گرفت؛ در این محل تعداد زیادی از اعدامیان سیاسی سال 67 و حدود 60 تن از اعدام شدگان بهایی، بدون نام و شبانه دفن شده بودند و از آنجا که بنا بر اعتقاد برخی، نشانه ای از گورهای دسته جمعی در این محل وجود دارد، یک شبه خاک این محل گود برداری شده و به جای آن یکی در میان درخت کاج و سرو کاشته شد. گورستان بهاییان سمنان و سنگسر واقع در سنگسر نیز چندی پیش توسط نیروهای تند رو مذهبی طعمه آتش گشت و علاوه بر آن بر روی تانکرهای آب آن انواع و اقسام تهمت و ناسزا و تهدید به چشم می خورد. گورستان بهاییان ویلا شهر و نجف آباد نیز برای هجدهمین بار هفته گذشته مورد یورش عده ا ی قرار گرفت و بخش عمده ای از سنگ قبرها توسط وسایل مجهز شکسته و از میان رفته بود و گودالهای عمیقی جای آن سبز شده بود.
در برخی موارد هم دولت از دفن مردگان جلوگیری می کند و یا اجازه کفن و دفن را منوط به کتمان عقیده مذهبی می سازد و شرایط را چنان بر بستگان متوفی سخت می نماید که مجبور به عقب نشینی شده از حق قانونی خود بگذرند یا به دروغ خود را با عنوانی دیگر مطرح کنند ولی با وجود این فشار ها هنوز موفق به اجرای خواسته های نا روای خود نشده اند.
اما پرسش اینجاست که علت تخریب گورها و برخوردی چنین غیر انسانی با مردگان یک اقلیت مذهبی در ایران چیست؟
دولت ایران، بهاییان را یک "اقلیت مذهبی غیر رسمی" می شناسد بنابراین تمام قوانین موجود در قانون اساسی ایران مبنی بر برخورد با "اقلیتهای مذهبی رسمی" درباره بهاییان اجرا نمی گردد؛ مثلا بهاییان هیچ کرسیی را در مجلس ایران به خود اختصاص نداده اند ، در هیچ کار دولتی اجازه کار ندارند، در برخی مشاغل آزاد نیز نمی توانند فعالیت کنند، از ورود ایشان به دانشگاههای کشور جلوگیری می شود و در بسیاری مواقع حقوق کودکانشان در مدارس مورد تضییع قرار می گیرد به طور مثال بسیاری از ایشان که به کسب مدارج عالی در المپیادها دست یافتند، توان ادامه در مدارس فرزانگان را داشتند یا در مسابقات ورزشی رتبه های کشوری کسب نمودند ، ازاستفاده از این امکانات محروم مانده اند. بنابراین وقتی خود حکومت ایران حقوق اولیه شهروندی را از بزرگترین اقلیت مذهبی غیر مسلمان خود با عنوان" غیر رسمی" دریغ می دارد و با زندگان و افراد فعال آنان چنین روا می دارد، برخورد با مردگان ایشان جای تعجب ندارد.
اما این هجومها که در سالهای اخیر شکل گسترده تری به خود گرفته است، نشانه ای از افزودن ابعاد جدید آزار و نقض حقوق شهروندی بر بهاییان ایران است. این فشار به هدف بیرون راندن بهاییان از ایران، ایجاد ترس و وحشت، انزوای اجتماعی، منفعل نمودن ایشان و بی حامی گذاردن آنان در برابر حملات به ظاهرغیردولتی ومردمی صورت می گیرد.
این گونه حملات توسط افراد به ظاهر ناشناس، نشان از این دارد که فعالیتهای بهایی ستیزانه دولت، در نقابی مردمی و غیر دولتی در حال اجراست. بدین معنا که اینگونه هجومهای ضد انسانی که توسط نهادهای حقوق بشری مورد بازخواست قرار می گیرد، در لباس مردمانی که غیرت مذهبیشان به جوش آمده، به انظار مردم می آید تا مسئولیت این خرابکاریها بر گردن دولت نیفتد و نیازی برای پاسخ گویی باقی نماند بلکه به عنوان فعالیتهای شخصی مردم قلمداد شود ولی آیا مسئولینی که دم از حقوق برابر شهروندان ایرانی می زنند، اگر یک سنگ از قبور بهشت زهرا شکسته شود، چنین آرام می نشینند و پای خود را از معرکه کنار می کشند؟
در ضمن مسئولین امور، دلخوش به آنند که شدت یافتن تخریبها این تفکر را در نظر می آورد که بسیاری از مردم ایران از بهاییان بیزار و برکنارند و خواستار اخراج و نابودی آنانند و ما نیز که مسئول اجرای خواستهای مردمیم! باید به احساسات تحریک شده مذهبی آنان توجه نماییم و در نتیجه بر فشار و حملات به بهاییان بیفزاییم. اما غافل از آنند که در سوی دیگر حمایت شهروندان ایرانی همه جای دنیا در حمایت از بهاییان رو به فزونی ست؛ ایرانیانی که آگاهند ثمره این شجاعت و دفاع ممکن است نتایج ناخوشایندی از سوی ایران برایشان به حاصل آورد ولی سخن حق را بر زبان می رانند.
این نقاب پوشان که یا اجیرند یا اسیر احساسات بی تعقل، خاک ایران را از آن خویش می دانند و خدا را نیز و تمام نعمتها و امکانات را . یا دل به رستگاری ناشی از آزار بهاییان خوش دارند یا خرده نان و قدرت، انسانیت را از ایشان به یغما برده اما ایران سرای همه ماست از هر نژاد و آیین ، با هر فکر و اندیشه، از هر جنس و قومیت و خاکش آرامگاه و مادر همه ماست و کالبد بی جانمان را در آغوش مهرش خواهد پذیرفت حتی اگر تنگ نظرانی به خیشش بسایند و فرزندانش را از آغوشش بیرون کشند.

برای اطلاع از این حوادث می توانید به لینکهای زیر توجه کنید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/01/blog-post_23.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/09/blog-post_22.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/09/blog-post_23.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/09/blog-post_25.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/06/blog-post_10.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/05/blog-post_31.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2008/10/blog-post_26.html

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار عالی بود واقعا زحمت میکشید اجرتان با حق . موفق باشید