اول بار که شنیدم آقای ذکرالله روشن خادم ساری را به 3 سال تبعید در بیجار محکوم کردند خنده ام گرفت. بعد به فکر افتادم آخر مگر هنوز هم تبعید می کنند و بعد هم یاد ایران افتادم و این همه قوانین من درآوردی عجیب و غریبش و دلم گرفت.
امروز هم سندی از حکم تبعید 4 بهایی در همدان خواندم. مظفر ایوبی، پرویز سیفی، بهروز راشدی و شاهرخ عباسی به حکم" تبلیغ به نفع گروههای مخالف نظام" به زندان ( که هنوز مدت آن اعلان نشده) و سه سال تبعید به شهرستان خاش محکوم شده اند.دادگاه تجدید نظر، حکم بر بی گناهی این 4 نفر صادر کرده بود ولی با دخالت مجدد آیه الله شاهرودی دادگاه تجدید نظر قبلی لغو گردید ، مخالف شرع قلمداد شد و حکم زندان و تبعید مجددا اعلان گردید. استدلال آیه الله شاهرودی در این میان مصداق ضرب المثل" شاهد روباره دمش است" می باشد یعنی آقای شاهرودی برای اینکه این چهار بهایی بی گناه را با ترفندی محکوم کند از سخنان امام خمینی درباره بهاییان شاهد می آورد و عقاید کسی را ملاک اجرای قانون قرار می دهد که در بدو حکومتش 200 بهایی را بی محاکمه اعدام کرد، دهها بهایی به دستور او ربوده شدند و تا به حال خبری از آنها به دست نیامده، هزاران بهایی را از دانشگاه و کار اخراج نمود، حقوق بازنشستگشان را سلب ، املاک و داراییشان را به جبر و زور غصب کرد و صدها نفر را به زندان افکند. بلی اینانند که" در حرف فخر اممند و در عمل ننگ عالم" .
مجازات تبعید از دیرباز برای آشوبگران و کسانی که به نوعی حکومت با ایشان مخالف بود رواج داشت. این مجازات برای بهاییان از ابتدای ظهور این دیانت آغاز شد.
تبعید سید علی محمد باب به قلعه هایی متروک در ماکو و چهریق در زمان محمد شاه ، اولین نمونه این حکم است. ایمان آوردن بسیاری از مردم در زمان باب، علمای دینی و میزا آقاسی را بر آن داشت تا او را به سرحدات ایران تبعید کنند. مردم این نواحی کرد و سنی بودند و در ضمن از این طریق ارتباط او با پیروانش و شیعیان قطع می شد ودر ضمن ممکن بود بدین وسیله شعله دیانت بابی خاموش شود؛ ولی برخلاف تصور حکومت و علمای ایران، نتیجه عکس عاید شد و علی خان ماکویی که زندانبان و در ابتدا دشمن سرسخت باب بود ، شیفته او گشت و حتی اجازه داد بابیان به دیدن اوبیایند و وسایل راحت را برایشان مهیا می کرد. بهاالله نیز در 36 سالگی به دستور حکومت از ایران تبعید و به بغداد، اسلامبول، ادرنه و عکا که همگی جزو امپراطوری عثمانی بود منتقل شد و در همانجا از دنیا رفت. اما تبعید او نیز بی ثمر ماند و حتی نتیجه عکس داد. هدف دولت ایران از تبعید بهاالله قطع ارتباط با پیروانش در ایران و نیز پیشگیری از انتشار دیانت بهایی بود ولی آنچه حاصل شد، گسترش این دیانت هم در ایران و هم در سایر کشورها بود. بهاالله از طریق الواح و نامه هایی ظهور خود را به پادشاهان و سران عالم در شرق و غرب عالم و حتی خود ناصرالدین شاه اعلان نمود و گر چه در ظاهر زندانی و تبعیدی بود ولی به واسطه قلم و بیان، امرش را انتشار داد .
حال بعد از 150 سال، پیروان او را هم به دلایل واهی به زندان و تبعید می اندازند ولی غافلند که دیگر کارایی تبعید به سر آمده و زمان قطع ارتباطات وایزوله کردن تمام شده. حال دیگر با یک" کلیک" تمام اطلاعات رد و بدل می شود . عصر، عصر ارتباطات است و آنان که هنوز در غار تار تنیده تحجر می زیند، جای سنگ تراشیدن و بر سر دیگران زدن، باید بیایند و ببینند که دور تا دور غارشان را شهر و آبادانی فراگرفته و دیگر بدوی زیستن محکوم به شکست است حتی اگر بزرگترین سنگ تراشهای عالم باشند.
تصور کنید این چهار نفر به خاش تبعید شوند ممکن است چه اتفاقاتی بیفتد؟
1- همسایه ها و آشنایان مسلمانشان سراغشان را می گیرند و علت تغییر مکانشان را جویا می شوند .
2- اگر تا به حال درباره دیانت بهایی نشنیده باشند کنجکاو می شوند تا درباره آن بدانند.
3- همسایگان جدید این 4 خانواده در خاش که به زبان بلوچی سخن می گویند از دیدن همسایگان آذری زبان خود به عجب می آیند وپرسشهایی برایشان مطرح خواهد شد.
4- البته کلاغ خبر چین اینترنت هم بیکار نمی ماند و خبرها را به سرعت منتشر می کند. دیگر دهان آن را نمی توان دوخت و باز مورد دیگری به لیست طویل موارد نقض حقوق بشر ایران اضافه خواهد شد.
برای اطلاع بیشتر به این آدرس مراجعه کنید:
http://news.persian-bahai.org/node/1666
مجازات تبعید از دیرباز برای آشوبگران و کسانی که به نوعی حکومت با ایشان مخالف بود رواج داشت. این مجازات برای بهاییان از ابتدای ظهور این دیانت آغاز شد.
تبعید سید علی محمد باب به قلعه هایی متروک در ماکو و چهریق در زمان محمد شاه ، اولین نمونه این حکم است. ایمان آوردن بسیاری از مردم در زمان باب، علمای دینی و میزا آقاسی را بر آن داشت تا او را به سرحدات ایران تبعید کنند. مردم این نواحی کرد و سنی بودند و در ضمن از این طریق ارتباط او با پیروانش و شیعیان قطع می شد ودر ضمن ممکن بود بدین وسیله شعله دیانت بابی خاموش شود؛ ولی برخلاف تصور حکومت و علمای ایران، نتیجه عکس عاید شد و علی خان ماکویی که زندانبان و در ابتدا دشمن سرسخت باب بود ، شیفته او گشت و حتی اجازه داد بابیان به دیدن اوبیایند و وسایل راحت را برایشان مهیا می کرد. بهاالله نیز در 36 سالگی به دستور حکومت از ایران تبعید و به بغداد، اسلامبول، ادرنه و عکا که همگی جزو امپراطوری عثمانی بود منتقل شد و در همانجا از دنیا رفت. اما تبعید او نیز بی ثمر ماند و حتی نتیجه عکس داد. هدف دولت ایران از تبعید بهاالله قطع ارتباط با پیروانش در ایران و نیز پیشگیری از انتشار دیانت بهایی بود ولی آنچه حاصل شد، گسترش این دیانت هم در ایران و هم در سایر کشورها بود. بهاالله از طریق الواح و نامه هایی ظهور خود را به پادشاهان و سران عالم در شرق و غرب عالم و حتی خود ناصرالدین شاه اعلان نمود و گر چه در ظاهر زندانی و تبعیدی بود ولی به واسطه قلم و بیان، امرش را انتشار داد .
حال بعد از 150 سال، پیروان او را هم به دلایل واهی به زندان و تبعید می اندازند ولی غافلند که دیگر کارایی تبعید به سر آمده و زمان قطع ارتباطات وایزوله کردن تمام شده. حال دیگر با یک" کلیک" تمام اطلاعات رد و بدل می شود . عصر، عصر ارتباطات است و آنان که هنوز در غار تار تنیده تحجر می زیند، جای سنگ تراشیدن و بر سر دیگران زدن، باید بیایند و ببینند که دور تا دور غارشان را شهر و آبادانی فراگرفته و دیگر بدوی زیستن محکوم به شکست است حتی اگر بزرگترین سنگ تراشهای عالم باشند.
تصور کنید این چهار نفر به خاش تبعید شوند ممکن است چه اتفاقاتی بیفتد؟
1- همسایه ها و آشنایان مسلمانشان سراغشان را می گیرند و علت تغییر مکانشان را جویا می شوند .
2- اگر تا به حال درباره دیانت بهایی نشنیده باشند کنجکاو می شوند تا درباره آن بدانند.
3- همسایگان جدید این 4 خانواده در خاش که به زبان بلوچی سخن می گویند از دیدن همسایگان آذری زبان خود به عجب می آیند وپرسشهایی برایشان مطرح خواهد شد.
4- البته کلاغ خبر چین اینترنت هم بیکار نمی ماند و خبرها را به سرعت منتشر می کند. دیگر دهان آن را نمی توان دوخت و باز مورد دیگری به لیست طویل موارد نقض حقوق بشر ایران اضافه خواهد شد.
برای اطلاع بیشتر به این آدرس مراجعه کنید:
http://news.persian-bahai.org/node/1666
۲ نظر:
آقای فیض الله روشن از اعضای جامعه بهائیان ساری از تاریخ 23آذر ماه سال جاری در زندان به سر می برد. فیض الله روشن به اتهام عضویت در هیات خادمین (مسئولین اداری جامعه ی بهایی)، اقدام بر علیه امنیت ملی به چهار سال تبعید به دامغان محکوم شد که این حکم به شش ماه زندان تغییر یافت.
لازم به ذکر است آقای روشن پیش از این نیز 3 بار سابقه ی دستگیری توسط نیروهای امنیتی را به اتهام فعالیتهای اجتماعی و مذهبی داشته است که در سال 1385 بمدّت 2 ماه در زندان اطّلاعات ساری بصورت انفرادی و در سال 86 بمدّت 4 ماه در زندان عمومی ساری و در سال 87 بمدّت یک و نیم ماه در زندان عمومی ساری محبوس بودند و اکنون نیز در بند عمومی زندان محبوس میباشد.
آقای فیض الله روشن از اعضای جامعه بهائیان ساری از تاریخ 23آذر ماه سال جاری در زندان به سر می برد. فیض الله روشن به اتهام عضویت در هیات خادمین (مسئولین اداری جامعه ی بهایی)، اقدام بر علیه امنیت ملی به چهار سال تبعید به دامغان محکوم شد که این حکم به شش ماه زندان تغییر یافت.
ارسال یک نظر