یکی از پیامهای والای قرآن برای همه انسانها " لااکراه فی الدین "است. چندی پیش مطلبی درباره شان نزول این آیه قرآنی خواندم و به عجب آمدم که حضرت محمد 1400سال پیش چه تمدنی می خواست به وجود آورد و در قرن 21 بعضی پیروانش چگونه می اندیشند.
شان نزول این آیه اینگونه بوده:
"مردی از انصار به نام به نام ابوالحصین دو پسر داشت که گاهی با بازرگانان خارجی در کار تجارت همکاری می نمودند. برخی تجار روغن وارد مدینه شدند که مسیحی بودند و دو پسر ابوالحصین را به دین مسیح دعوت کردند و آنان نیز مسیحی شدند و با همکیشان تازه خود به شام رفتند.پدرشان که از اصحاب پیامبر بودماجرای دو فرزند خود را به پدر خبر داد، این آیه نازل شد: " لا اکراه فی الدین"(1)
شان نزول این آیه اینگونه بوده:
"مردی از انصار به نام به نام ابوالحصین دو پسر داشت که گاهی با بازرگانان خارجی در کار تجارت همکاری می نمودند. برخی تجار روغن وارد مدینه شدند که مسیحی بودند و دو پسر ابوالحصین را به دین مسیح دعوت کردند و آنان نیز مسیحی شدند و با همکیشان تازه خود به شام رفتند.پدرشان که از اصحاب پیامبر بودماجرای دو فرزند خود را به پدر خبر داد، این آیه نازل شد: " لا اکراه فی الدین"(1)
مصداق عملی این آیه چه می تواند باشد؟ نفی ارتداد ولا اقل حسن گفتار با اقلیتهای دینی. ولی آنچه در ایران دیده می شود نقض تمام موارد فوق است و در پی آن سوال مهمتری پیش می آید. چگونه می شود کسی قائل به حقانیت اسلام و قرآن باشد ولی با کمال راحتی موازین و آیه های قرآن را زیر پا بگذارد؟
وقتی به برخی سایتها و وبلاگها سر می زنیم بیشتر تاسف می خوریم چرا که می بینیم کسانی که خود را جان بر کفان و سینه چاکان اسلام می دانند چگونه به تهدید سایر اقلیتها می پردازند و نه تنها هیچ حقوقی برای ایشان قائل نیستند بلکه تقاضای محدودیت و فشار بیشتری بر آنها می نمایند. سایر مسلمانان را تحریک می کنند و همه را دشمن و نجس و جاسوس و پلید می دانند الا خودشان را.
چگونه کسی که مومن بر آیه شریفه" لا اکراه فی الدین" است می تواند در مساجد به دروغ و تهمت درباره بهاییان بپردازد و بعد هم به گفته خودش" مسابقه ضالین" طرح کند و به هر که بیشتر دروغهایش را باور کرده جایزه دهد؟
آیا می شود کسی نام مسلمان بر خود بگذارد و فراموش کند که به فرموده پیامبر اسلام" مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند" و بر دیگر باورها ظلم و جور و حبس و تبعید و شکنجه و محرومیت از حقوق و کلام تند و تهمت آلود روا دارد؟
چگونه می تو ان سنگ دین ورزی و انسانیت و آزادی بشر را بر سینه زد و حتی به سایتها و وبلاگهای بهایی حسد ورزید؟ یا با کلمات زشت که شایسته بیان انسانی نیست به هم نوعان خود افترا زد؟ مگر خداوند بیان را نیاموخته و زبان را به آدمیان عطا نکرده پس چگونه بنده خدا بدون قانون انسانی و تنها با جبر و ظلم به خود اجازه می دهد دهان دیگران را ببندد، قلمهایشان را بشکند و کلماتشان را به گونه دگر جلوه دهد یا اجازه انتشار حرف و عقایدشان را ندهد؟
اگر عقیده ای در دل ریشه دوانده و با تحقیق و آگاهی در وجود جان یافته باشد، نباید از این هراسید که جوانان مملکت با شنیدن عقاید بهاییان در اعتقاد خود سست می شوند. ایراد کار را در جای دیگر باید جست.
(1)محسن کدیور، حق الناس، اسلام و حقوق بشر، تهران،کویر ،1387
وقتی به برخی سایتها و وبلاگها سر می زنیم بیشتر تاسف می خوریم چرا که می بینیم کسانی که خود را جان بر کفان و سینه چاکان اسلام می دانند چگونه به تهدید سایر اقلیتها می پردازند و نه تنها هیچ حقوقی برای ایشان قائل نیستند بلکه تقاضای محدودیت و فشار بیشتری بر آنها می نمایند. سایر مسلمانان را تحریک می کنند و همه را دشمن و نجس و جاسوس و پلید می دانند الا خودشان را.
چگونه کسی که مومن بر آیه شریفه" لا اکراه فی الدین" است می تواند در مساجد به دروغ و تهمت درباره بهاییان بپردازد و بعد هم به گفته خودش" مسابقه ضالین" طرح کند و به هر که بیشتر دروغهایش را باور کرده جایزه دهد؟
آیا می شود کسی نام مسلمان بر خود بگذارد و فراموش کند که به فرموده پیامبر اسلام" مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند" و بر دیگر باورها ظلم و جور و حبس و تبعید و شکنجه و محرومیت از حقوق و کلام تند و تهمت آلود روا دارد؟
چگونه می تو ان سنگ دین ورزی و انسانیت و آزادی بشر را بر سینه زد و حتی به سایتها و وبلاگهای بهایی حسد ورزید؟ یا با کلمات زشت که شایسته بیان انسانی نیست به هم نوعان خود افترا زد؟ مگر خداوند بیان را نیاموخته و زبان را به آدمیان عطا نکرده پس چگونه بنده خدا بدون قانون انسانی و تنها با جبر و ظلم به خود اجازه می دهد دهان دیگران را ببندد، قلمهایشان را بشکند و کلماتشان را به گونه دگر جلوه دهد یا اجازه انتشار حرف و عقایدشان را ندهد؟
اگر عقیده ای در دل ریشه دوانده و با تحقیق و آگاهی در وجود جان یافته باشد، نباید از این هراسید که جوانان مملکت با شنیدن عقاید بهاییان در اعتقاد خود سست می شوند. ایراد کار را در جای دیگر باید جست.
(1)محسن کدیور، حق الناس، اسلام و حقوق بشر، تهران،کویر ،1387
۲ نظر:
الله ابهی
شما را ده دیدن مجله اینترنتی کبوتر صلح دعوت میکنم.
kabotaresolh.mihanbllog.com
ممنون از این مطلبتان. موفق باشید. در ضمن، عکسی که در بلاگ گذاشته اید، محشره!
ارسال یک نظر