زنگهای پیاپی، تجسس و تفتیش، تهدید و ترعیب، دست بستن و بردن؛ این بار میهمانان ناخوانده صبحگاهی، عوامل نیروی اطلاعات مشهد بودند که در 7:30صبح 7 بهمن ماه به منازل هفت تن از بهاییان مشهد هجوم بردند. منازل سیروس ذبیحی، سهیل نصیرزاده، جلایر وحدت، رزیتا واثقی، سیما اشراقی، فرامرز حدادزاده، و کاویز نوزدهی توسط این نیروها مورد هجوم و تجسس قرار گرفت. وسایل فردی مانند گوشیهای موبایل، کامپیوترها، عکسها و کتابهای مربوط به آیین بهایی ضبط گردید و در یک مورد وجوه نقد نیز از خانه مورد هجوم ، برده شد.
در این یورش هماهنگ و ناگهانی سیما اشراقی و جلایر وحدت بازداشت و به محل نا معلومی برده شدند. قابل توجه است در هنگام مراجعه مامورین اطلاعات به در منزل کاویز نوزدهی و رزیتا واثقی، این دو نفر در محل حضور نداشتند ولی مامورین، منازل آنان را مورد تجسس قرار دادند و به خانواده ایشان وعده دادند که ساعت 20، بار دیگر به منازل ایشان مراجعت خواهند نمود که البته تا پایان شب نیز به این محلها باز نگشتند.
این رویداد در حالی به وقوع پیوسته که روز به روز آزار و اذیت بر جامعه بهاییان ایران فزونی می یابد هجومهای پیاپی ماههای اخیربه منازل بهاییان سمنان، ساری، قائم شهر،بهشهر، تهران و مشهد ، دستگیری و در بند نمودن دهها بهایی در سراسر ایران چون یاسوج ، یزد، شیراز، تهران، سمنان و مازندران، تخریب گورستانها در تهران و درزی کلای قائم شهر و اخراج پی در پی دانشجویان از دانشگاهها شاهدی گویا بر این مدعاست.
*عکس متعلق است به جلایر وحدت
۲ نظر:
این بهائیان چگونه بشری هستند که 30 سال است زیر تیغ تیز جمهوری در ایران نشسته اند و اکثزیتشان با آن که می دانند هر لحظه در معرض تهدید و حبس و ستم اند کما کان در وطن عزیزشان ثابت و مستقیم اند و از احدی نمی هراسند؟! چه در سینه هایشان دارند که چنین مست و عاشقشان ساخته که جان بر کف در مسلخ عشق حاضرند؟!چرا در حالی که همهء ایشان را جمهوری اسلامی به نام و نشان می شناسد و بارها به ادارهء اطلاعات احضارشان کرده،فرار نمی کنند و از معرکه به در نمی روند؟!
ملت ایران بدانند که حتی بعضی از زندانبانان بهائیان نیز از کار اطلاعات رژیم حیران اند!یکی از ایشان به یکی از بهائیان زندانی که آزاد شده بود از روی همدردی گفته بود از ایران برود چه که رژیم ایشان را رها نمی کند و در ایران نمی توانند آرامش داشته باشند!آن بهائی نیز به زندانبان گفته بود اینک وضعیت برای بهائیان مانند کربلاست و ایشان نمی خواهند محبوبشان را در هنگام بلایا ترک کنند.
از آن بیشتر و حیرت انگیزتر آن که حسین عزیز فرمود هل من ناصر ینصرنی(آیا کسی هست که مرا نصرت کند)، اما امروز اینان مستانه می گویند هل من ناظر ینظرنی(آیا کسی هست که مرا بنگرد)!
حقیقتاً بهائیان از محبوبشان بهاءالله چه دیده اند؟!
جانم فدایشان
با درود
اقای وحدت از استید کم نظیر موسیقی ما هستند و بسیار بسیار انسان شریف و نجیبی هستند . امیدوارم هرچه زودتر شاهد آزادی ایشان و دیگر دوستان بی گناه باشیم .
ارسال یک نظر