چهارشنبه، فروردین ۱۰

خاله سارا



این نوشته توسط یکی از دوستان عزیز خبرنورد فرستاده شده است:

چشم ها یی پراز اشک و نگرانی به انتظار خاله سارا و آقا علی به در دوخته است....
لبهایی شکسته و پر اضطراب به انتظار دریافت عشق و محبت بیدریغ خاله ساراو آقا علی می تپد...
ارواح خسته و پراز درد در انتظار نوازشهای خاله سارا و آقا علی ثانیه شماری می کند...

خدایا خاله سارا و آقا علی را هر جایی که هستند حفظ کن . سختی ها و نا ملایمات را برایشان آسان کن. آنها را به برکت تمام زحماتی که خالصانه برای کودکان و نوجوانان بمی متحمل شدند تایید کن. خدایا به ما صبر بده تا نبودشان را تحمل کنیم خدایا...

اینها زمزمه هایی است که این روزها در همه جای این خانه پر غم از زبان کودکان و نوجوانان معصوم جاری است.
خاله سارا و آقا علی از همان روزهای اول زلزله در کنار خانواده های آسیب دیده و کودکان و نوجوانان یتیم بم بودند.در تمام لحظات پر دردو غم با ایشان شر یک و سهیم شدندو با تمام وجود به خدمت قائم و برای برطرف کردن نیازهای عاطفی و مادی آنها از هیچ ایثار و فداکاری دریغ نکردند .
آنها تصمیم گرفته بودند تا تمام زندگی مادی و روحانی خود را وقف کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست کنند پس خانه و زندگی خود را در تهران فروختند و به بم مهاجرت نمودند.مکانی مناسب برای نگهداری حدود 120 کودک و نوجوان تدارک دیدند و با کمک ها و مساعدتهای بهزیستی و خیرین محلی و غیر محلی شروع به خدمت به این اطفال معصوم نمودند ودر رفع احتیاجات مادی آنها از هیچ خدمتی کوتاهی نکردند .همچنین در تربیت انسانی و روحانی آنچه در توان معلمین محلی بود را به کمک گرفتند از کلاس های ورزشی و نقاشی و زبان و موسیقی و... تا پرورش خلاقیت و رفع اختلالات یادگیری و مشاورها ی فردی و گروهی .
فضای پر از سرور و محبتی که در این خانه مهر و محبت بواسطه روح بلند خاله سارا و علی اقا بوجود آمده بود روح و قلب شکسته این کودکان و نوجوانان را چنان التیام می داد که غم از دست دادن پدر و مادر را روزبروز کمرنگ تر می کرد. احساس متعلق بودن به یک خانواده در کنار خاله سارا و آقا علی عزیز و سایر کودکان و نوجوانان بمثابه خواهر و برادر داروی درد دلتنگی ها و بهانه های گاه و بیگاه بود.
حالا دیگر این خانواده بزرگ بعد از حدود 8سال مدتی چند هفته است که از خاله سارا و علی آقاخبری ندارد . خدا کند هر چه زودتر سو تفاهماتی که برای اداره اطلاعات پیش آمده از بین برود و خاله سارا و علی آقا آزاد بشوند و به خانه مهر خود باز گردند . تا چشمهای منتظر بچه ها به دیدنشان روشن گردد و قلوبشان دوباره پر از سرور شود .
خدایا چه عیدی از این بالاتر که کانون گرم و پر از محبت این خانواده پر جمعیت دوباره جان گیرد.
ای پروردگار جمله را هوشیار کن و قوت و اقتدار بخش و مظاهر تایید و توفیق فرما که در نهایت برازندگی در بین خلق محشور شوند.

هیچ نظری موجود نیست: