پنجشنبه، دی ۱۰

باز هم حکایت تلخ تبعیض!



آجر بر آجر. سنگ بر سنگ. دیوارها را بلندتر می کنند. حصارها میان کودکان می تنند، عنکبوتان تبعیض باف.
تکرار و تکرار. تبر و تیشه، زخم می زند بر شاخه های تردِ نازک. خرد کردن بذرهایی که در دل رویای آینده می بینند وِ باردارِ توان و استعدادند. این است آنچه از سوی بی عدلان، نصیب شادان 13 ساله می شود در مدرسه بنت الهدی صدر ناحیه 5 تهران.

شادان شیرازی دانش آموز سال سوم راهنمایی، در مسابقات ورودی ربوکاپ مقام اول را در بین دختران این رده کسب کرد. با آنکه نام وی به عنوان نفر اول دختران در سایت پژوهش سرا ثبت شده بود اما مدرسه وی از اعلان نام شادان به عنوان قبول شده در این آزمون ذکری به میان نیاورد و او را از شرکت در این کلاسها محروم نمود. علت حقیقی این تبعیض اگر چه به صورت کتبی آشکار نشد اما پس از پیگیری های مداوم والدین او معلوم گردید :" اعتقاد به آیین بهایی".
هر ساله موسسه پژوهش سرای جوان، زیر نظر آموزش و پرورش آزمونی را برای ورود دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان به کلاسهای ربوکاپ بر گزار می کند. پذیرفته شدگان در این آزمون می توانند با هزینه کم و کیفیت خوب در این کلاسهای آموزشی شرکت جسته و با اخذ مدرک پایانی به مسابقات کشوری و بین المللی در این زمینه راه یابند.
از سوی مدرسه به این نوجوان بهایی، معرفی نامه ای برای شرکت در این کلاسها داده نشد و پرس و جوهای والدینش نیز بی جواب ماند. تنها یکی از مسئولین مدرسه به شادان گفته بود که " مسئله تو با بقیه فرق می کند!" . پس از آن نیز آنقدر در دادن پاسخ به خانواده این دانش آموز تعلل کردند تا زمان ثبت نام به پایان رسد؛ سپس عنوان کردند که دیگر او نمی تواند در کلاسها شرکت کند، زیرا کلاسها شروع شده است.
اگر چه مسئولین آموزش و پرورش، مدرسه و پژوهش سرا از دادن جواب قطعی به این خانواده طفره رفتند اما برخی از کارمندان به پدر و مادر شادان، علت مسئله را ذکر نموده بودند که از حراست ناحیه دستور رسیده که چون شادان شیرازی " بهایی " ست به هیچ وجه حق شرکت در این کلاسها را ندارد.
با وجود پیگیری های مرتب والدین این دانش آموز، تبعیض عقیدتیِ آشکار بر طرف نشد و بار دیگر لکه ای سیاه بر کارنامه حقوق بشر ایران پاشید.
تبعیض های عقیدتی مربوط به بهاییان در مدارس ایران، به صورت های گوناگون خود را جلوه گر می سازد. این کودکان با وجود استعدادهای فراوان و با کسب رتبه های بالا، اجازه ادامه تحصیل در مدارس فرزانگان را ندارند. پیش از این نیز برخی مدارس نمونه مردمی از پذیرفتن دانش آموزان بهایی خودداری می کردند. تبعیض عقیدتی در مسابقات ورزشی کشور نیز ازمصادیق بارز این ظلم است که به طور آشکار در مورد خشایار زارعی، نفر برگزیده جودوی نوجوانان ایران صورت گرفت.
فرستادن سخنرانانی برای تحقیر و توهین به بهاییان و آیین بهایی، اخراج از مدارس، تهدید و تعهد گرفتن برای دروغ گویی درباره باور خود، پخش سی دی های سراسر تهمت در باره بهاییان در میان کودکان، تحریک سایر دانش آموزان بر ضد دانش آموزان بهایی، تبعیض های آشکار درسی و ورزشی و پس ازهمه این مراحل، ممانعت ایشان از ورود به دانشگاههای کشور از موارد آشکا ر نقض حقوق بشر است.

سه‌شنبه، دی ۸

تبعیض تحصیلی!

این نامه توسط والدین نوجوانی 14 ساله به نام شادان شیرازی در تهران نوشته شده که به طور آشکار مورد تبعیض قرار گرفته است.

"هر سال از طرف پژوهش سرای جوان ، تحت نظارت آموزش و پرورش آزمونی ورودی برای داوطلبین شرکت در کلاس های روبوکاپ در مقطع راهنمایی و دبیرستان برگزار می شود و قبولشدگان در این آزمون می توانند در این کلاس ها که با هزینه کم و کیفیت خوب برگزار می شود شرکت کنند و پس از دو سال با اخذ مدرک در مسابقات کشوری و سپس بین المللی شرکت نمایند.
در آبان سال جاری 1388 دخترمان شادان شیرازی که در مدرسه بنت الهدی صدر واقع در منطقه 5 و در مقطع سوم راهنمایی تحصیل می کند در این آزمون رتبه اول را در بین دختران کسب کرد ذیلا نام شادان در لینک مربوط به قبولشدگان در سایت پژوهش سرا و در ردیف 12 دیده می شود
با وجود اینکه ما از قبول شدن شادان مطلع بودیم ، متاسفانه مسئولین مدرسه نام دخترمان را دربین قبول شدگان اعلان نکردند و زمانی که اقدام برای دادن معرفی نامه نمودند از دادن آن به دخترمان امتناع کردند. و با ارجاع وی به این و آن ، نهایتا پاسخ درستی به وی ندادند.فقط یکی از مسئولین به شادان گفته بود که مسئله تو با دیگران فرق می کند.از همان روز مراجعه مکررحضوری ما برای پی گیری این امر منتج به فایده ای نشد و بدون اینکه علتی برای تعلل خودشان اعلام کنند مارا منتظر خبری از جانب خود گذاشتند. در نهایت وقتی مطمئن شدند که کلاس ها تشکیل شده در جواب پی گیری ما گفتند که زمان ثبت نام گذشته لذا نمی توانند معرفی نامه بدهند
البته ما با توجه به اشارات برخی مسئولین مدرسه ، حدس می زدیم که این جریان یک تبعیض عقیدتی باشد لذا هم زمان با مراجعات به مدرسه مستقیما به پژوهش سرای جوان هم مراجعه کرده بودیم و خانم مولائی مدیر آنجا را در جریان کامل امور قرار داده بودیم ایشان لطف کردند و دخترمان را بدون ثبت نام در جلسه اول کلاس پذیرفتند و گفتند اشکالی ندارد که بعدا معرفی نامه را ببریم.
لازم به ذکر است که معرفی نامه یعنی نامه ای که نشان می دهد شادان در مدرسه بنت الهدی درس می خواند.!!!! فقط همین.
ما وقتی از مدرسه ناامید شدیم به آموزش و پرورش منطقه 5 مراجعه کردیم در آنجا مسئول مقطع راهنمایی بعد از مکالمه تلفنی با خانم مقدم ( مدیر مدرسه ) ما را به قسمت حراست فرستاد خانمی که در قسمت حراست بودند گفتند در این خصوص باید با آقای خانمرادی صحبت کنیم که آنموقع حضور نداشتند قرار شد بعدا تلفنی با ایشان جویای مسئله شویم . بعدا که تماس گرفتیم از آن جا که ایشان باز حضور نداشتند ( یا حاضر به صحبت با ما نشدند ) همان خانمی که در حراست بود گفتند من جریان شما را پی گیری کرده ام و با مدیر مدرسه هم صحبت کرده ام و چون زمان ثبت نام گذشته است ایشان نمی توانند به شما معرفی نامه بدهند.
خلاصه تنها امید ما خانم مولائی مدیر پژوهش سرا بود که ایشان هم ازملاقات با ما در این مرتبه امتناع ورزید و توسط همکارشان اعلان کردند که هیچ کاری از دست ایشان ساخته نیست.
در طی این جریان ،هم در مدرسه و هم در پژوهش سرا افرادی با ما همدردی نموده و با گفتن اینکه از ما نشنیده بگیرید اصل جریان را برای ما تعریف کردند که از حراست منطقه دستور داده اند که شادان چون بهائی است حق ثبت نام در این کلاس را ندارد.
از آنجا که علت اصلی این محرومیت مشخص بود ولی هیچکدام از مسئولین اصلی حاضر به عنوان آن نشدند و فقط زیردستان آنها حقیقت را برایمان شرح دادند لذا پی گیری این جریان و مراجعه به مراجع بالاتربی فایده به نظر رسید ، ما فقط با ارسال نامه های متعدد به هر یک از کسانی که در این جریان با آنها صحبت نموده بودیم اظهار تاسف خود را از عملکرد آنها ابراز نمودیم .
امیدواریم انعکاس این خبرطریقی برای آشکار شدن بیشتر حقیقت باز نماید وتوانسته باشیم به گوشه ای از اقدامات غیر انسانی مسئولین آموزش و پرورش اشاره ای داشته باشیم .
مینا و احسان شیرازی
والدین شادان"

سه‌شنبه، دی ۱

اعلام حکم دو بهایی ساکن بهشهر!

در ادامه اعلان احکام دادگاه تعدادی از بهاییان، حکم ضیا الله الله وردی و سونیا تبیانیان از ساکنین بهشهر(در استان مازندران) به آنان ابلاغ گردید. بر اساس این دادنامه ، ضیا الله الله وردی به 2 سال و سونیا تبیانیان به 1سال حبس محکوم شدند.
این زوج، پیش از این در پاییز سال گذشته توسط نیروهای امنیتی در بهشهر بازداشت شده و 50 روز را در زندان سپری کردند.
این دو نفر پس از اعلام حکم دادگاه، مراحل قانونی را برای تجدید نظر طی کرده و بر اساس ابلاغ دادگاه تجدید نظر در 21 آذر 88، حکم هر یک به پرداخت 30000000ریال جریمه نقدی یا یک سال زندان، تخفیف یافت.

دوشنبه، آذر ۳۰

ماموران اطلاعات در لباس مامور برق! :دستگیری جدید در سمنان

در ادامه ایجاد ناامنی و بازداشتهای گسترده شهروندان بهایی، صبح روز شنبه 28 آذر ماه، شعله طائف(نورانی) در سمنان دستگیر شد.
ساعت 10 صبح این روز، مامورین امنیتی سمنان تحت عنوان مامور برق وارد منزل نامبرده شده و پس از تفتیش محل ، اقدام به دستگیری شعله طائف نمودند. در ضمن این افراد دو دستگاه کامپیوتر و تعدادی کتب مربوط به آیین بهایی را نیز به همراه خود بردند.
مامورین، در ساعت 5 عصر با تماس تلفنی به منزل این خانم، خبر سلامتیش را به اطلاع خانواده اش رسانند.
ایجاد ناامنی، بازداشت و هجوم به منازل بهاییان سمنان پس از 25 آذر ماه سال گذشته شدت گرفت. در آن روز ضمن حمله فراگیر سحرگاهی، منزل 20 خانواده بهایی مورد یورش نیروهای اطلاعاتی سمنان قرار گرفت. بسیاری از وسایل این افراد ضبط گردید و صهبا رضوانی بازداشت شد.
پیش از آن نیز سمینارهایی برای تحریک اذهان بر ضد آیین بهایی تشکیل شد و در مدارس ، نماز جمعه و فرهنگسراها سخنرانی هایی به منظور آزار و اذیت این جامعه صورت پذیرفت. پس از 25 آذر 87 نیز هجوم گسترش یافت و سمنان شاهد حمله به گورستان بهاییان سمنان، شکستن شیشه منازل و اتوموبیل ها، آتش زدن خانه و مغازه ها، بازداشت و هجوم گسترده، حمله به جشن عروسی و بازجویی های گاه گاه بود.
این حملاتِ چند جانبه و شدید به گفته خود مسئولین امور به هدف خروج بهاییان از سمنان و نیز ایران صورت می گیرد؛ اما این عده معدود از این نکته غافلند که جامعه ای که سختیهای بیش از این را نیز به جان خریده و دست از عشق به میهن و هم میهن و باور خویش بر نداشته، به این راحتیها از میدان به در نخواهد رفت.

جمعه، آذر ۲۷

اخراج دانشجوی بهایی ودغذغه مسئولین دانشگاه!

بار دیگر یکی از دانشجویان بهایی به علت اعتقاد به این باور از دانشگاه اخراج شد.
سمیع آشنایی پس از 3 ترم تحصیل در رشته جامعه شناسی پیام نور فیروزآباد از دانشگاه این شهر اخراج شد. مسئولین امور به هیچ وجه حاضر نشدند مدرکی کتبی دال بر اخراج این دانشجو به علت اعتقاد به آیین بهایی به او بدهند.
سمیع آشنایی دو هفته قبل، بر روی بورد دانشگاه، برگه ای را مشاهده کرد که بر آن نوشته شده بود" سمیع آشنایی به علت اشکال در انتخاب واحد به بخش آموزش مراجعه کند" .
هنگام مراجعه به بخش آموزش در روز 16 آذر ماه سال جاری، او را به پیام نور کل استان ارجاع دادند و اعلام داشتند که اشکال انتخاب واحد شما توسط کاربران ماقابل حل نیست.
اما مسئولین پیام نور کل استان ، سمیع آشنایی را به جای بخش آموزش به حراست پیام نور منتقل کردند. این مسئولین به طور واضح و روشن بیان داشتند که چون بهایی بودن شما برای ما محرز شده، اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه را نخواهید داشت و چون شما دشمن ما هستید! نمی گذاریم در دانشگاههای ما به مدارج عالیه برسید. شما می توانید به خارج از کشور بروید و تحصیلاتتان را ادامه دهید.
وقتی این دانشجوی اخراجی بیان می دارد که اما من ایرانی هستم و می خواهم در دانشگاههای سرزمین خودم تحصیل کنم، مسئولین بیان می کنند: " خوب بنویس مسلمان و بیا دانشگاه"
در نهایت با درخواست این دانشجو برای گرفتن علت حکم اخراج به صورت کتبی موافقت نمی شود و از او می خواهند که این حکم را به طور شفاهی بپذیرد.

شگفت است که مسئولین امور جامعه ایران که ادعای دیانت و عدالت و صداقت دارند، به طور عیان از دانشجویان می خواهند میان صداقت و تحصیل، دومی را انتخاب کنند و ناگفته پیداست که وقتی درگاه دانشگاهی با رمز دروغگویی و کتمان عقیده گشوده می شود، سایر آموزه هایش چه می تواند باشد!.
دغدغه این مسئولین اعتقاد قلبی افراد نیست، بلکه هدف این است که آنچه اراده می کنند، اجرا شود وقتی تسلیم خواستهای آنها شوی آنگاه، کم کم از تو می خواهند خودت رافراموش کنی و به رنگ آنها درآیی و اگر همین طور ادامه یابد روزی می شود که می بینی هیچ از تو نمانده، نه هویتی ، نه استقلالی و نه باوری. گمشده و سرگشته می شوی و آنگاه تنها نامی از تو می ماند و یک عروسک خیمه شب بازی که هر روز در دستان بیدادگران به رقص می آید و کلامی بر زبان می چرخاند.
نگرانی از این است که تو هویتت را حفظ کنی؛ که استقلال رای و صداقتت را پاس داری؛ که یک رنگ باشی و هر روز به رنگ خواسته های دیگران در نیایی.
هراس از این است که دانشگاه لبریز از عقاید گوناگون باشد؛ که رنگهای گوناگون در هم بیامیزند و سفیدی را بیافرینند؛ که انسانها بیاموزند، همه انسانیم با هر رنگ و آیین و نژاد و باور.

پنجشنبه، آذر ۲۶

تخریب گورستان بهاییان آبادان و خرمشهر!

















سنگهای شکسته، تله خاکهای زیر و رو شده، دیوارهای فرریخته، تاریخ های گردگرفته و نامهای غبارآلود.
اینجا گورستان بهاییان آبادان و خرمشهر است که در نیمه اول آذر ماه مورد هجوم افرادنا شناس قرار گرفت.

چندیست که تخریب گورستان بهاییان در نقاط مختلف ایران، رو به فزونی گرفته و هر روز خاک شهر جدیدی را خیش می زند. گورستانهای نجف آباد و ویلا شهر اصفهان، سمنان و سنگسر، قادیکلای قائم شهر، خاوران تهران، مرودشت فارس، آبادان و خرمشهر از جمله مناطقی هستند که در یک سال گذشته مورد یورش و تخریب افرادی به ظاهر ناشناس قرار گرفتند.

به نظر می رسد کسانی که دست به تخریب این مکانها زده اند یا از سوی دولت اجیر شده یا توسط سیاستهای واحدی مورد حمایت و تحریک قرار گرفته اند . این آشوب ها به همراه دستگیریهای گسترده ، یورش به منازل و ضبط وسایل، تشکیل روزافزون سمینارهایی بر ضد آیین بهایی، فرستادن سخنرانانی به منظور تحریک افکار عمومی بر ضد بهاییان در مدارس، دانشگاهها، مساجد، فرهنگسراها و اعلام حکمهای طولانی مدت زندان با اتهامات بی اساس و مدرک، نشان از این سیاست گذاریهای یگانه دارد که به منظور تحت فشار قرار دادن بهاییان ایران صورت می پذیرد.

* تصاویر مربوط به گلستان جاوید بهاییان آبادان و خرمشهر است.

چهارشنبه، آذر ۲۵

آن روی سکه! دستگیری یکی از شهروندان بهایی ساری



بر در می کوبند.
با دست و با پا.
با خشم و فریاد.
با ظلم و بیداد
ساری 24 آذر 88.
در ادامه شدت یافتن آزار و اذیت بهاییان ایران توسط دولت این کشور، صبح روز سه شنبه 24 آذر ماه سمیرا سمیعی دستگیر شد. ساعت 9 صبح این روز پاییزی، نیروهای اطلاعات ساری به منزل فردین یوسفی یورش برده و پس از تفتیش منزل و بی حرمتی غیر قابل وصف، اقدام به دستگیری همسر وی نمودند.

این در حالیست که مامورین امنیتی در پاسخ به درخواست صاحبخانه مبنی بر نشان دادن حکم بازداشت همسر و نیز تفتیش منزل، حکمی تاریخ مصرف گذشته را به نمایش گذاردند. بر بالای برگه تاریخ 2 مرداد 88 حک شده بود و اعتبارش هم تا پایان همان روز بود؛ اما چون فردین یوسفی به غیر قانونی بودن حکم اعتراض کرد، با بی حرمتی و ضرب و شتم 6 مامور مرد مواجه گردید. حتی یکی از مامورین مرد با اسپری فلفل اقدام به تهدید فردین یوسفی نمود که یکی از مامورین زن مانع این کار گردید.

این عوامل دولت، اقدام به ضبط تمام اشیای مربوط به آیین بهایی از جمله کتابها، سی دی ها و عکسهای مورد احترام این خانواده نمودند. در ضمن عکس عبدالبها( جانشین بهاالله پیامبر بهاییان و از شخصیتهای مورد احترام برای آنان) توسط این افراد پاره شد. تمام این اعمال غیر انسانی با فحاشی و توهین به بهاییان و عقایدشان صورت پذیرفت .
یکی از این مامورین در پاسخ به درخواست فردین یوسفی برای اینکه همسرش سمیرا سمیعی را در کنار یک مامور زن بنشانند، با تمسخر و در نهایت بی ادبی و با لهجه مازندرانی، بیان داشت که:"شما بهاییان که همیشه زن و مرد روی هم می لولید حالا اینجا مقید شده اید؟"

اگر چه آزار و ایجاد نا امنی از سوی مراجع امنیتی، تجربه ای تازه برای بهاییان ایران نیست و در این سی سال، حکومت ایران از کشتار، زندانی، آتش زدن، دروغ پراکنی، ایجاد دهشت و نا امنی، محرومیت از حقوق اولیه شهروندی، تهدید و اخراج کودکان و ... فروگذار نکرده است ولی به نظر می رسد در این چند ماهه اخیر، سیاستهای فریبکارانه به صورتی آشکار تر و بی پرده تر به معرض نمایش گذارده می شود.

اگر پیش از این مامورین اطلاعات سعی می نمودند یا دستور داشتند، با زبانی قانونی و نرم و ظاهرا محترمانه با بهاییان سخن گویند، اینک پرده هر گونه ادب و انسانیت دریده شده و روز به روز شاهد خشونت، بی حرمتی، ارعاب و دستگیری، اجرای احکام ناعادلانه و غیر قانونی، تخریب گورستانها و دروغ افشانی در برابر این اقلیت مذهبی ایران هستیم.

عیان شدن این روی سکه و به کنار رفتن روبنده از این چهره آبله روی، ثمری جز رسوایی در مجامع بین المللی و در میان مردم شریف این سرزمین و نیز ناباوری و سلب اعتماد در میان ایرانیان، ندارد.

دوشنبه، آذر ۲۳

حکم دادگاه علی بخش بذرافکن!


در ادامه اعلام حکم دادگاه چند تن از شهروندان بهایی، در 23 آذر ماه حکم علی بخش بذر افکن به وی ابلاغ شد. بر اساس رای دادگاه او به 2 سال و نیم حبس و پنج سال تبعید به خارج از استان کهکیلویه و بویراحمد محکوم شده است. دادگاه یاسوج اتهامات این مرد میان سال را " تبلیغ و تشکیل جلسات غیر قانونی" ذکر کرده است.
این در حالیست که هیچ یک از اتهامات علی بخش بذر افکن اثبات نشده است. شگفت است که چون وکیل پرونده به این بی عدالتی، اعتراض می کند، به او می گویند: " برای خودت دردسر درست نکن، مگر تو مسلمان نیستی؟" پیش ازاعلام حکم دادگاه، وکیل علی بخش بذر افکن به خانواده وی اظهار امیدواری نموده که دادگاه دلیل محکمه پسندی نداشته که به آن استناد نماید؛ اما به نظر می رسد قاضی، مجری دستورات اداره اطلاعات می باشد.

در ضمن دو کارگر غیر بهایی نامبرده نیز به چهار سال حبس تعلیقی محکوم شده اند اما در حال حاضر دارای آزادی مشروط هستند.
علی بخش بذرافکن در 10 آبان سال جاری توسط نیروهای امنیتی در یاسوج دستگیر شد و منزل وی و پسرش مورد تجسس و تفتیش قرار گرفت.در ضمن از آنجا که مغازه نامبرده در پایین محل زندگی وی قرار داشت ، ماموران اطلاعات به بازرسی آن محل نیز پرداختند و همزمان دو کارگر غیر بهایی او به نامهای سعید فریدی و ظفر محمدی را تهدید نمودند که باید برعلیه صاحب کار خود شکایت نمایند و اعلام کنند که او قصد تبلیغ این دو نفر راداشته است.
این دو جوان حاضر به اعتراف و شکایت دروغ نگشتند و بنابراین توسط اطلاعات یاسوج دستگیر و پس از مدتی آزاد شدند.
این در حالیست که دادگاههای ایران هر روز بر فشار و احکام سنگین جزایی بر شهروندان بهایی می افزایند وبدون مدرک و شاهد ایشان را به زندانهای طولانی مدت محکوم می کنند.
از آنجا که بهاییان در فعالیتهای سیاسی حزبی دخالتی ندارند، تنها دلیل دستگیری ایشان مسائل عقیدتی و اعتقادات دینی ایشان است. برای محکمه پسند جلوه دادن این آزارها، همیشه علت واقعی دستگیری های بهاییان مخفی می گردد و حتی در رسانه های دولتی از اطلاع رسانی و اخبار آزار و اذیت بهاییان ایران به عنوان "مظلوم نمایی" یاد می شود.
برای موارد مرتبط می توانید به لینکهای زیر توجه کنید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/11/blog-post_5891.html

5 سال زندان برای اجرای مراسم مذهبی!


روز های اعلان حکم دادگاه فرا رسیده. دیگر این روزها قوانین حقوقی تعیین کننده حکم نیستند؛ بلکه میزانِ حب و بغض قاضی، ملاک است. هر چه بیشتر مجازات کند، بهتر. درجاتش بالاتر. در هر شهر هم فرق می کند. گویی عصر قاجار و پیش از آن است که به آن صورت دولتی مرکزی در کار نبوده و قوانین یکسان وروشنی را به اجرا نمی گذاشتند.
در این میان نوشین قنواتیان از شهروندان بهایی خرمشهر در دادگاهی که روز 19 آبان 88 برگزار گردید، به هشت سال زندان محکوم شد. قاضی پرونده اتهام او را برگزاری ضیافت نوزده روزه * و نیز مطالعه پیامهای بیت العدل* قلمداد کرده است.
پس از بررسی شرایط نامبرده و با توجه به عدم سوء پیشینه، حکم نوشین قنواتیان به 5 سال زندان تقلیل یافت.
پیش از این نیز در 8 مرداد87، منزل آقا و خانم قنواتیان، مورد هجوم نیروهای امنیتی واقع شد و این دو نفر برای ساعاتی بازداشت شدند، امابه قید وثیقه ملکی آزاد گردیدند و اینک پس از 1 سال و 3 ماه چنین حکم سنگین ناجوانمردانه ای در حق وی روا داشته اند.
این در حالیست که دولت ایران پس از اسفند 87 و تعطیلی دگربار تشکیلات موقت بهایی در ایران، فشار خود را بر افراد این جامعه بی پناه افزوده است. از آنجا که پیش از این، فشار دولت، بر مسئولین اداره جامعه بهایی اعمال می شد، پس از تعطیلی، دولت ایران خود را مواجه با 300000 فرد بهایی یافته است که البته کنترل و بازخواست و برخورد با آنان انرژی و قوای بیشتری می طلبد.
اعلان احکام سنگینی تنها به علت برگزاری مراسم مذهبی یک اقلیت دینی در ایران، فقط به منظور زهر چشم گرفتن از اعضای این جامعه و خاموش نمودن شعله امید و پویایی در دلهای ایشان است اما زهی خیال باطل زیرا که اینان 165 سال در همین سرزمین با همه این بلایا و سیاستهای غیر انسانی بالیده اند و سر تسلیم بر زانوی هیچ زور و تحمیلی خم نکرده اند.
شگفت آنست که مسئولین ایران سخن از حقوق برابر شهروندان ایرانی، آزادی اقلیتهای مذهبی و رافت اسلامی می زنند ولی به همان مفاد ابتدایی میثاق نامه های حقوق بشر نیز پایبند نیستند.
به نظر می رسداعلان حکمهای سنگین دادگاه برای اقشار مختلف ایرانیان اعم از فعالان سیاسی، دانشجویان، خبرنگاران، اقلیتهای کرد و بهاییان، حکایت از استیصال و ناچاری دولت ایران دارد .

* ضیافت نوزده روزه یکی از گردهمایی بهاییان است که هر نوزده روز یک بار برگزار می شود. در این تجمع سه بخش عمده وجود دارد: بخش "روحانی" مخصوص خواندن دعا و مناجات و تفکر بر معانی آن، بخش "اداری" مربوط به مشورت درباره مسائل جامعه بهایی و پیشنهاداتی برای بهبود و رفع مشکلات و نیز پیشرفت روحانی و اجتماعی بهاییان و سایر مردم می شود. در نهایت بخش " اجتماعی "ست که با هدف عمده الفت و محبت و تحکیم ارتباط بین اعضای جامعه بهایی صورت می گیرد. ضیافت شامل همه اعضای جامعه بهایی می گردد و در آن فرصتی برای انتخاب مسئولین جامعه بهایی در سطح محلی وجود دارد. اما پس از انقلاب 57 ، تمام محافل انتخابی بهایی تعطیل گردید و در نتیجه این کارکرد ضیافت در ایران از دست رفت .بهاییان در 30 سال گذشته محلی برای برپایی مراسم خود نداشته اند زیرا که تمام اماکن آنان توسط دولت غصب گردید؛ بنابراین جلسات دعا، مشورت یا ضیافت را در منزل خود و با تعداد محدود برگزار می کنند.

* بیت العدل اعظم جمعی متشکل از 9 نفر و بالاترین مرجع انتخابی بهاییان در سطح جهانی ست .این جمع هر 5 سال یک بار از طریق سیستم انتخابات دموکراتیک بدون پروپاگاند بهایی توسط اعضای جامعه بهایی دنیا انتخاب می شود. بیت العدل، برنامه ها و اهداف جامعه بهایی را از طریق نوشته هایی موسوم به " پیام" به بهاییان عالم می فرستد. در ضمن همه بهاییان دنیا نیز از طریق نامه هایی، پیشنهادات، پرسشها و مسائل خود را به آنان انتقال می دهند و این 9 نفر نیز با مطالعه، دعا، مشورت در جمع خود و نیز با متخصصین در مورد مربوطه، پاسخ خود را به فرد پرسش گر می دهند.

شنبه، آذر ۲۱

خانه دوم کودکان بهایی تبدیل به زندان می شود!



یکی از موارد آشکار نقض حقوق بشر ایران، آزار و اذیت کودکان و رفتار بر خلاف کنوانسیون حقوق کودک ژنو است.
در این میان کودکان بهایی بهای سنگین تری را نیز می پردازند زیرا به عنوان فرزندان یک اقلیت دینی غیر رسمی در ایران نه تنها از حقوق شهروندی آتی خود (که شرکت در دانشگاه و مشاغل دولتی ست) محرومند، بلکه در طول دوران تحصیل نیز مجبور به تحمل آزار، تبعیض و تحقیر از سوی اولیای مدارس می باشند.

تهدید و تحقیر کودکان و نوجوانان بهایی از ابتدای انقلاب تقریبا در تمام نقاط کشور وجود داشت ولی در هر دوره به فراخور دیدگاههای جاری در مدارس و مسئولین منتصب آن، رنگ و شکل دیگری به خود می گرفت.
در این میان پس از خرداد 84 روند این فشارها رو به فزونی و تغییر شکل آشکاری گذارد.

در ادامه این سیاست ، به طور واضح کودکان بهایی اصفهان مورد فشارهای روانی، اخراج یا تحصیل مشروط قرار گرفته اند.
از جمله این موارد دعوت از سخنرانان یا روحانیون در مدارس برای صحبت بر علیه بهاییان و دیانت بهاییست.

در 21 آبان سال جاری فردی به نام "آقای حسینی" از سوی دبیر دینی و مدیریت دبیرستان خدیجه کبرای اصفهان، در جمع دانش آموزان به تحقیر و دروغ
پردازی درباره عقاید بهاییان پرداخت و آنان را جاسوس انگلیس و روسیه خواند. وی آزارهای وارد بر این جامعه را معقول و منطقی قلمداد کرد و از اینکه سایر اقلیتهای مذهبی نیز دارای محدودیتهای اجتماعی نیستند، اظهار نارضایتی نمود. این سخنران پس از پایان صحبتهایش کتب ردیه بر ضد آیین بهایی را در اختیار دانش آموزان قرار داد.

این درحالیست که 8 دانش آموز بهایی در این دبیرستان مشغول به تحصیلند و دبیر دینی این مدرسه " خانم هاشمی" سی دی هایی نیز برعلیه بهاییان و آیین بهایی در اختیار دانش آموزان گذارده ولی از دادن آن به دانش آموزان بهایی خودداری کرده است.
با اعتراض والدین این 8 نفر، مدیریت مدرسه اعلان نموده که این برنامه ها از طریق بخش نامه آموزش و پرورش اصفهان به ایشان ابلاغ شده و دبیر دینی نیز به شدت از این طرح حمایت نموده است
در ادامه با پيگيري خانواده های این 8 دانش آموز در اداره آموزش و پرورش ناحيه 3 اصفهان، رييس اداره "آقاي گودرزي" از موارد پیش آمده اظهار بی اطلاعی نموده و مسئولیت آن را بر عهده حراست آموزش و پرورش به ریاست آقای "اعتدالی" افکنده که او نیز خود را در این امر بی تقصیر دانسته است.

این دبیرستان پیش از این نیز شاهد اخراج 3 دانش آموز بهایی به علت اعتقاد به این آیین بوده كه با پيگيري خانواده آنان رييس اداره آموزش پرورش ناحيه 3 اصفهان "آقاي گودرزي"‌ به آنان اطمينان بخشیده که دیگر از این موارد تکرار نخواهد شد .


آزار کودکان بهایی در مدارس به شکل ثبت نامهای مشروط، تعهد کتبی مبنی بر عدم هرگونه صحبت درباره آیین بهایی، صحبت مربیان، مدیران یا دعوت سخنرانان و روحانیون به مدارس برای توهین به اعتقادات این باور مذهبی از شایع ترین موارد است.

انتشار و پخش کتب و سی دی هایی بر ضد تعالیم بهایی و بهاییان، احضار دانش آموزان بهایی به دفاتر مدارس و فشارهای روانی برای تغییر اعتقاد ایشان به دیانت اسلام، گماشتن خبر رسان و مراقب برای این دانش آموزان، اخراج و عدم ثبت نام و تحریک سایردوستان و محصلان برای منزوی نمودن این کودکان، از سیاستهای برنامه ریزی شده دولت ایران است.

البته برای رسیدن به اهداف ناعادلانه، نیاز به مجریان بی انصاف است که اداره آموزش و پرورش در حال پروراندن آنهاست. طرحهای جدید مبنی بر بازنشسته نمودن مربیان مدارس زودتر از موعد معمول و استخدام کادر آموزش دیده جدید با تفکرات خاص، از موارد پرورش این مجریان است.

این در حالیست که بسیاری از مربیان شریف ایرانی از اعمال فشار و آزار بر دانش آموزان بهایی جلوگیری و اعتراض نموده و نارضایتی های خود را به خانواده این دانش آموزان و حتی مدیریت اعلام داشته اند ولی از آنجا که سیاستی کلی از سوی آموزش و پرورش در حال اجراست، دانش آموزان بهایی روز به روز در تنگناهای بیشتری از سوی "خانه دوم" خود قرار می گیرند.

شگفت است که آخرین منزلگاه تحصیلی این کودکان، دبیرستانهای کشور می باشد و از آنجا که آنان اجازه تحصیل در دانشگاههای ایران را ندارند، با چه خاطراتی از روزهای مدارس خود بدرود خواهند گفت؟

شنبه، آذر ۱۴

ماسک فرهنگی برای مقابله با بهاییان

بی گمان یکی از ابزارهای ستیز جمهوری اسلامی ایران با بهاییان، جنگ افزارهای فرهنگی نماست؛ ولی غافل از اینکه نه فرهنگ جولانگاه جنگ و خشونت است و نه بهاییان ابزارشان بوی پیکار می دهد.
از آنجا که حکومت ایران حکومتی تمامیت خواه است و تمام رسانه ها، محیطهای اموزشی و هر بازار عرضه فرهنگی را در قبضه دارد، تا می تواند، موشک تهمت و تانک دروغ و شمشیر ناجوانمردی به میدان می آورد تا بتواند اذهان مخاطبان را با تبلیغات یک سویه خود بیالاید و قوای محرکه تحقیق را در آنها فلج کند یا شور کسب حقیقت از منابع معتبر را در ایشان بخشکاند.
در راستای این هدف، دی وی دی جدیدی به نام " بیرق تباهی" بر ضد آیین بابی و بهایی تهیه شده است.این دی وی دی در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه 11 و 12 آذر به همراه دعوتنامه ای برای حضور در مراسم عید غدیردر شهر مشهد پخش شده است .
این دست فعالیتها، مدارس، منابر، نمایشگاههای کتاب، روزنامه ها، سایتها و کتابفروشیها، رادیو و تلویزیون ایران را پر کرده است و سعی در آن دارد که مطالب غیر واقعی یا واقعیت نمایی شده را به خورد مخاطب خود دهد.
البته مشکل توتالیتر بودن همین است که وقتی اعتماد ملت از دولت، سلب شد، تمام تولیدات فرهنگی و اجتماعی سرچشمه گرفته از آن نیز زیر سوال می رود تا چه رسد آن را مورد قضاوت یا مبنای تفکر و شیوه اندیشیدن خود سازند!!
نمونه اینگونه فعالیتها به طور گسترده و خاص در تهران، سمنان، مازندران، مشهد،آذربایجان غربی، اصفهان، شیراز و کرمان قابل مشاهده است ولی سایر مناطق را نیز بی بهره نگذاشته است.
برای موارد مشابه می توانید به لینکهای زیر توجه نمایید:

http://khabarnavard.blogspot.com/2009/10/blog-post_13.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/10/blog-post_10.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/09/blog-post_13.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/07/blog-post_18.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/06/blog-post.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/03/blog-post_8655.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2008/11/blog-post_10.html

پنجشنبه، آذر ۱۲

رنجنامه نگار میثاقیان ، دانشجوی محروم از تحصیل

"من در کنکور سراسری امسال (88) در رشته ی مهندسی کامپیوتر دانشگاه سراسری شیراز پذیرفته شده و با مراجعه به سایت برای ثبت نام اینترنتی و حضوری اقدام کردم. پس از ثبت نام و پرداخت پول ، در قسمت اطلاعات پایه در سایت مشاهده کردم که مذهب برای من شیعه قید شده است. برای رفع این مشکل و تصحیح اطلاعات مربوط به ثبت نامم به اداره آموزش مراجعه کردم که پس از دو روز موفق به ملاقات با مدیر اداره (که ایشان را آقای دکتر خطاب می کردند) شدم اما پس از شرح مسأله ، ایشان تنها راه حل مشکل و امکان ادامه ی تحصیل را نگارش نامه ای مبنی بر کتمان عقیده و بیان اینکه من بهائی نیستم عنوان نمودند و هنگامی که با اعتراض و مخالفت من مواجه شدند ، با بدخلقی مرا به بخش حراست ارجاع دادند.

به حراست مدیریت دانشگاه شیراز مراجعه و نزد کارشناش امور آموزشی رفتم که ایشان نیز صحبتهای مدیر اداره آموزش را تکرار کرده و گفتند که شما حتی حق شرکت در کنکور را هم ندارید! پس از دریافت چنین پاسخهای غیر مسئولانه ای ، جهت پس گرفتن شهریه ای که پرداخت کرده بودم نامه ای به معاون آموزشی نوشته و برای برداشتن فیش بانکی که روی پرونده ام بود ، مجددا ً به حراست دانشگاه مراجعه نمودم که مسئول مربوطه پس از بحث های طولانی با دبیرخانه تماس گرفته و گفتند: ایشان چه بهائی و چه شیعه ، نمی خواهند درس بخوانند و پولشان را می خواهند! من حرف ایشان را اصلاح کردم و گفتم که من به عنوان یک فرد بهائی مایلم درس بخوانم اما این حق از من سلب شده و اجازه ی ادامه تحصیل به من داده نمی شود.

پس از تماس گفتند که پرونده شما اینجا نیست و باید بنویسی که خودت انصراف داده ای تا بتوانی شهریه ات را پس بگیری. پس از مراجعات مکرر به دبیرخانه و اداره آموزش ، در نهایت با لحن بسیار بدی به من گفته شد که اگر پولت را می خواهی باید انصراف بدهی ، در غیر این صورت قید پولت را بزن! و بدین ترتیب هم از تکمیل ثبت نام و ادامه تحصیل محروم شده و هم از پس گرفتن شهریه منصرف شدم."

نگار میثاقیان – دانشجوی بهائی محروم از تحصیل

جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی
http://www.edu-right.us/index.php?option=com_content&view=article&id=95:1388-09-11-21-37-37&catid=1:latest-news&Itemid=64

چهارشنبه، آذر ۱۱

قتل عام درختان با تبر تعصب!











درختهای مزار سر برخاک فروافکنده اند. کمرهایشان خم از تبر ناجوانمردی.
برگهایشان لرزان از پاییز بیداد در سحرگاه 5 آذرماه.
اینجا گورستان بهاییان مرودشت است در اطراف شیراز. پگاه روز 5 آذر ماه، بهاییانی که برای سرزدن به خاک بستگان خویش به گلستان جاوید مرودشت، پا گذاردند با این مناظر دلخراش روبرو شدند. 250 اصله درخت و نهال که با تلاش و شوق بهاییان این محل کاشته شده بود، با تبر و اره برقی قطع شده بود.
این گورستان برای دیگر بار در این روز پاییزی مورد هجوم افراد ی ناشناس قرار گرفت. پیش از این نیز حدود یک سال و نیم گذشته،یورشی به این منطقه صورت گرفت.
چندیست که حمله به گورستان بهاییان ایران شدت یافته است. این یورشهای شبانگاهی تا به حال گلستان جاوید های نجف آباد، قائم شهر، سمنان، تهران ، ساری و مرودشت و ...را در برگرفته است اما هر روز بر دامنه تخریبش می افزاید.
شکایات و تظلمهای شهروندان بهایی ایران که همیشه به صورت قانونی و رسمی انجام می گیرد، توسط مسئولین ایران به بوته فراموشی سپرده می شود و با گذر زمان برشدت محرومیتها و آزارها افزوده می گردد.
عجب آنست که این بیدادها تنها دامن زندگان را نمی گیرد؛ بلکه حقوق مردگان بی زبان را هم پایمال می کند.