چهارشنبه، فروردین ۱۱

عیدی های نوروزی:دستگیری بهنام و سهیل روحانی فرد

درساعت 8 شامگاه 9 فروردین ماه سهیل و بهنام روحانی فرد بار دیگر دستگیر شدند.
این دو برادر پیش از این در مهر ماه 88 به زندان یزد منتقل شده بودند و تا 4 اسفند 88 در همانجا سپری کردند و با قید وثیقه آزاد شدند.
دادگاه ایشان در 28 بهمن ماه برگزار شد ولی نتیجه آن در دادگاه اسفند اعلام گردید. بر اساس رای دادگاه و به گفته قاضی ،این دو برادر بعد از تعطیلات نوروزی مجبور به گذراندن دوره محکومیت خود بودند.
بنا بر رای دادگاه، بهنام روحانی فرد به علت "داشتن تجهیزات ماهواره ای" و نیز "خواندن سرودهایی مربوط به بهاییان" به 9 ماه حبس تعزیری محکوم شد. همان دادگاه برای برادرش سهیل روحانی فرد، دو برابر حکم برادرش یعنی 18 ماه زندان صادر کرد. 9 ماه به علت" همکاری با برادرش در خواندن سرودهای مربوط به بهاییان " و نیز 9 ماه دیگر در اِزایِ پرسش از سخنران و پاسخ به اتهامات و سخنان دروغین و توهین آمیزش به بهاییان که در اداره هلال احمر یزد مطرح شده بود.
با دستگیری دگر بار بهنام و سهیل روحانی فرد در 9 فروردین ماه، تعداد بهاییان زندانی در یزد به 3 نفر رسید.

یکشنبه، فروردین ۸

لغو جواز راهی دیگر برای فشار بر بهاییان سمنان

لغو جواز یا پلمپ محل کسب بهاییان، یکی از شگردهای دیرینه دولت ایران برای اختناق اقتصادی جامعه بهایی ایران است.
این روند که پس از انقلاب با اخراج از مشاغل دولتی و نیز بسیاری شغلهای دیگر همراه بود، در سالهای اخیر دامنه خود را بیشتر گسترانیده است و یکی از نمونه های آشکار آن فشار بر شهروندان بهایی سمنان در این زمینه است.
در 8 بهمن ماه، از سوی وزارت جهاد کشاورزی به ضیا الله متعارفی اعلام شد که جواز کسب مرکز دامپروریش لغو شده است.مسئولین جواز این مرکز دامپروری را با بهانه های بی اساس، " نقل و انتقال غیر قانونی دام" و " عدم تمدید پروانه بهره برداری" لغو کرده اند و در 15 بهمن ماه به نامبرده دستور داده اند تا دام ها را در طی 15 روز از دامپروری خود خارج کند.
وی طی نامه ای اعتراض خود را به این اتهامات دروغین اعلام نموده است.
در سال گذشته چند مغازه در سمنان طعمه آتش شد، محصولات کشاورزی یک پیرمردکشاورز در سنگسر در آتش سوخت، چندین مغازه پلمپ شد و برخی با تمدید جوازشان موافقت نشد.
به نظر می رسد با افزایش فشار بر بهاییان سمنان، بنا بر گفته های پیشین امام جمعه این شهر، قصد آن می رود "ريشه بهائيت را در كشور بخشكانند." وی در سخنان تحریک کننده خود در 2 اسفند ماه 87 تصریح نمود که " بر هر مسلماني واجب است تا هيچ گونه معامله‌اي با پيروان اين فرقه نداشته باشند و از وصلت با اين افراد به صورت غيرقانوني و غيررسمي بپرهيزند".
اما با گسترش اندیشه های آزاد منشانه و دگر اندیش پذیر و وَزِش تفکر حقوق بشر بر ایران زمین، ایرانیان در پی رویاندن اندیشه ها نوین اند نه خشکاندن و آنان که بقایشان را در خشکاندن دیگران می یابند، روز به روز از نظز ها بیشتر خواهند افتاد.

همیشه اخراج! اما ابن بار همین جا بمان!!!

توهین و تحقیر و زهر خند کم بود. باید فشار دیگری هم می افزودند؛ ممنوع الخروج.
50 تن از جوانان بهایی شیراز که پیش از این در 29 اردیبهشت 85 دستگیر شدند، اجازه خروج ازکشور را از دست دادند.
این 50 نفر به همراه 3 تن دیگر، در چند محله فقیر و بی بضاعت اطراف شیراز به سواد آموزی و نیز آموزش نقاشی و هنر و مهارتهای زندگی به کودکان این محله ها می پرداختند. هیچگاه نامی از این که این افراد بهایی هستند به میان نیامده بود و ایشان به صرف خدمت و یاری ساکنین این محله ها اقدام به فعالیتهای توسعه زده بودند و حتی جواز شورای شهر و شهرداری شیراز را نیز در دست داشتند.
اما اداره اطلاعات شیراز، این افراد را که شامل 53 بهایی و چند جوان مسلمان بودند، دستگیر کرد. افراد مسلمان گروه همان روز آزاد شدند؛ اما 53 بهایی بازداشت شدند و مورد محاکمه قرار گرفتند و با وجود مدارک کافی و مکتوب دال بر اینکه این افراد هرگز نامی از دیانت بهایی را در این محله ها نبرده اند، محکوم شدند.
ساسان تقوا، رها ثابت و هاله روحی 3 نفری بودند که در نهایت بی عدالتی به 4 سال حبس در شرایط سخت محکوم شدند و از آبان سال 86 دوران محکومیتشان آغاز شد. 50 تن دیگر ابتدا به 1 سال حبس تعزیری محکوم شدند؛ اما پس از چندی حکمشان به 3 سال شرکت اجباری در کلاسهای تبلیغات اسلامی تغییر یافت.
مسئول این کلاسها هر جلسه به اعتقادات و نیز خود این افراد توهین می کند و تهمتهای ناروا و خلاف واقعیت را بر ایشان می بندد تا فشار روانی بر آنها وارد آورد.
حال حق دیگری از ایشان سلب می شود و آن حق خروج از کشور است. البته این افراد پیگیری قانونی خود را برای رسیدگی به این مورد اخیر آغاز کرده اند.

پنجشنبه، فروردین ۵

بیداد در پاسخ به دادخواهی!


" بهاییان هیچ گونه حق دادخواهی ندارند" این جمله را مسئولین دفتر صادق لاریجانی در پاسخ به خانواده نوید خانجانی ادا کرده اند. بالاترین مرجع داخواهی و عدالت کشور به وضوح و بی پرده اعلام می دارد که 300000 بهایی ساکن ایران حق دادخواهی ندارند و البته این جمله بسیار پر لایه است و تنها در حد یک حرف باقی نمی ماند بلکه تبعات اجتماعی و قضایی دارد.

و بی شک این جمله اول بار نیست که بر زبان مسئولین می گردد و بارها در عمل و به کلام به بهاییانی که در پی احقاق حق اولیه شان بوده اند، اثبات شده است ولی از آنجا که بر اساس اعتقاداتشان، روند قانونی را برای احقاق حق خود بر می گزینند، باز به تظلم خواهی از راه قانونی ادامه می دهند.

اصولا وقتی تو در آب و خاک سرزمینت حق تحصیل، کار، بیان آزادانه عقیده، حقوق برابر با سایر هموطنان و پاسخ به دروغهای بافته برایت را نداشته باشی و اگر برای شکایت از شکسته شدن شیشه های منزل و اتوموبیل و به آتش کشیدن خانه و مزرعه و تخریب حتی گورستانت، هیچ مرجع قضایی و امنیتی حاضر به پاسخ گویی نباشد و جای داد رسی، یا در مغازه ات را ببندند یا کودکانت را بیازارند، یا به زندانت افکنند، دیگر سخن از دادخواهی عجیب می نماید.

نوید خانجانی، شهروند بهایی و فعال حقوق بشر، چندی پیش در 11 اسفند ماه در اصفهان دستگیر و به تهران منتقل شد. وی در حال حاضر در سلول انفرادی سپاه وتحت بازجویی قرار دارد و مراجع قضایی نیز به هیچ روی پاسخ گوی خانواده وی نیستند.

حال از این جمله چه نتایجی می توان گرفت: " بهاییان هیچ گونه حق دادخواهی ندارند"

1- به بهاییان ظلم می شود و بنابراین ممکن است کارشان به شکایت و دادخواهی کشد

2- بهاییان در جمهوری اسلامی حق تظلم و شکایت از حق مسلم خود را ندارند ؛ بدین معنا که اگر ظلمی بر ایشان روا داشته شود چه از سوی دولت چه از سوی شهروندان دیگر، کسی حرفشان را نمی شنود و اگر هم انسان حق طلبی یافته شود ، وقتی گزارشش به مراتب بالاتر می رسد، به کناری انداخته می شود.

3- اصولا یک بهایی که در این 30 سال از حقوق اولیه شهروندیش محروم شده، حق دیگری را هم از دست می دهد و ان هم حق دادخواهی ست . این حرف یعنی اگر این فرد برای ظلم روا شده به او شکایت به مرکز عدلی ببرد، برعکس با او معامله خواهد شد و به علت جسارتی که به خود داده و حقش را خواسته، حق دیگری هم از اوسلب می شود و از آن جا که در برابر یک بی قانونی اعمال شده بر او شکایت و دادخواهی می کند، با قانون نانوشته دیگری (بهاییان هیچ گونه حق دادخواهی ندارند) محاکمه می شود ، با او به تندی بر خورد می شود و حق های دیگر زندگیش هم از او گرفته می شود و این چیزی ست که بر نوید خانجانی، درسا سبحانی، ایقان شهیدی، سما نورانی و امثال آنها رفته است.

و این قانون نا نوشته ایست که 30 سال و چندین نسل، بهاییان را از تحصیل در دانشگاهها و هزاران حق دیگر بازداشته است و نوید خانجانی به علت تلاشش برای دادخواهی و گرفتن این حق برای بسیاری که به علت اعتقادات متفاوتشان از رفتن به دانشگاه محروم شده اند، در گوشه سلول انفرادی و با برخوردهای خشن بازجویانش روز را به شب می رساند.

چهارشنبه، فروردین ۴

بهار در پشت میله ها

چه خوش گفت شهریار که :بی تو ای دل! نکند لاله به بار آمده باشد/ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
اما بهار آمد و به قول ابراهیم نبوی از سیمهای خاردار هم گذشت و قاصدکی با خود همراه داشت که می گفت: این همه ناز و تنعم که خزان می فرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد و آخر خواهد شد.

در یورشهای فراگیر دولت ایران در سال 88 تعداد زیادی از هموطنانمان اسیر شدند، چه تعداد از مطبوعات و مجله ها که بسته شد و چه کتابها که اجازه چاپ نیافت. عده ای اعدام یا کشته شدند و صدها نفر روانه بیمارستان.گزارش بسیار کامل و جامع آن را می توان در خبرگزاری رهانا پی گرفت.
در این میان، شهروندان بهایی نیز بی بهره نماندند و با آنکه این روند مداوم بهایی آزاری در ایران، موسیقی متن این کشور شده و به خصوص در این سی سال ابعاد وسیعی را در برگرفته، اما با هر تغییر و تحول در کشور، این موسیقی متن، رزمی می شود و هجوم به این اقلیت مذهبی بیش از پیش اوج می گیرد.
در سالی که گذشت تعداد زیادی از بهاییان به خصوص در دی و بهمن ماه دستگیر شدند و تعدادی از آنها به قید وثیقه آزاد شدند و در انتظار دادگاه خود به سر می برند. اما در ادامه می توانید لیست بهاییانی که اینک در زندانهای شهرهای مختلف ایران روزگار می گذرند، مشاهده کنید:


تهران
جمال الدین خانجانی
عفیف نعیمی
فریبا کمال آبادی(طائفی)
مهوش شهریاری(ثابت)
وحید تیز فهم
سعید رضایی
بهروز توکلی
آرتین غضنفری
پیام فناییان
ایقان شهیدی( در کرمانشاه دستگیر شد)
درسا سبحانی(در ساری دستگیر شد و به تهران منتقل شد)
نوید خانجانی ( در اصفهان دستگیر شد و به تهران منتقل شد)
صهبا رضوانی(فناییان) ( در سمنان دستگیر شد و به تهران منتقل شد)
منیژه منزویان( در سمنان دستگیر شد و به تهران منتقل شد)
سما نورانی( در شیراز دستگیر شد و به تهران منتقل شد)


شیراز
ساسان تقوا
هاله روحی
رها ثابت
فرحناز آشنایی( در مرودشت دستگیر شد و به شیراز منتقل گشت)
طیبه فلاح (در مرودشت دستگیر شد و به شیراز منتقل گشت)
نوذر فلاح (در مرودشت دستگیر شد و به شیراز منتقل گشت)
جهان بخش بذر افکن در مرودشت دستگیر شد و به شیراز منتقل گشت)
حسن بذرافکن (در مرودشت دستگیر شد و به شیراز منتقل گشت)


یزد
مهران بندی

همدان
مهر انگیز حسینی
نسرین رحیمی
مظفر ایوبی(تبعید به خاش)


ساری
فواد نعیمی( تبعید در اقلید)


یاسوج

علی بخش بذر افکن
زلیخا موسوی(روانبخش)
علی عسگر روانبخش
روحیه یزدانی

سمنان

پویا تبیانیان
گودرز بیدقی( در سنگسر دستگیر شد و به زندان سمنان منتقل گردید)


تنکابن
سیامک ابراهیمی(تبعید به زابل)


مشهد

ناهید قدیری
رزیتا واثقی

کرج

پیام ولی
پیمان کشفی



به امید روزی که بهار از پشت پرچین ها سر برآرد نه میله ها

یکشنبه، فروردین ۱

پیام بیت العدل اعظم خطاب به پیروان حضرت بهاالله در ایران

شهرالبهاء ۱۶۷

۲۱ مارس ۲۰۱۰

پیروان حضرت بهاءالله در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند

ای سرمستان جام محبّت الله،

یوم مبارک نوروز است و قلوب این مشتاقان بیش از پیش متوجّه آن شیفتگان جمال جانان. ایّامی بس پرشور و طرب‌انگیز است و دشت و دمن لاله‌خیز و مشکبیز. در اقالیم شمالیّۀ کرۀ ارض طبیعت جانی تازه یابد و جلوه‌ای بی‌اندازه نماید، حشر و نشری بدیع رخ بگشاید و جوشش و حرکتی جدید در کائنات مشاهده گردد، به خصوص خاک پاک ایران‌زمین که رشک فردوس برین است و به فرمودۀ مرکز میثاق "کشورش مهرپرور و دشت بهشت‌آسایش پر گل و گیاه جان‌پرور". ایرانیان پاک‌نهاد این عید فرخندۀ ملّی را بر حسب سنّت دیرینۀ چندین هزار سالۀ خود گرامی داشته در این روز فیروز و آغاز بهار دل‌افروز به سرور و شادمانی می‌پردازند، از کدورت‌ها می‌گذرند و به الفت و محبّت رو می‌آورند. بهائیان جهان نیز از همۀ ملل و اقوام، این عید سعید را که منصوص کتاب مستطاب اقدس است با شکوه و جلالی خاصّ جشن می‌گیرند و این ایّام خجسته را فرصتی برای ایجاد دوستی و آشتی بین نوع بشر و ترویج اتّحاد و اتّفاق در میان عالمیان می‌شمرند.

سالی که گذشت شاهد وقایع اسف‌انگیز و اندوه‌ناکی برای شما عزیزان و دیگر شهروندان آن سرزمین بود و شاید در این برهه از زمان، با سرور و شادمانی از نوروز باستانی استقبال کردن چندان آسان نباشد. ولی شما دل‌باختگان جمال ابهی به آیندۀ درخشان ایران مطمئن هستید و به یقین مبین می‌دانید که عالم آبستن وقایع عظیمه است و این درد و الم عمومی و آشوب و هیجان همه‌جانبه صرفاً رنج سفر در مسیر تحقّق وحدت عالم انسانی و تأسیس مدنیّت جهانی مورد نظر حضرت بهاءالله است. شما که به اهمّیّت اجتناب از هر نوع تعصّب و خشونت و نفاق واقفید و به قدرت معجزه‌آسای اتّحاد و یگانگی که قادر است عالم را به نور خود منوّر سازد ایمان دارید، و اثرات آن را در جوامع خود دیده و تجربه کرده‌اید، می‌توانید در کاستن رنج و درد دیگر هم‌وطنان عزیز نقشی مؤثّر ایفا نمایید.

استقامت سازنده و پشت‌کار شما عزیزان دل و جان، از پیر و جوان، در تحمّل تضییقات بی‌شمار سال‌های اخیر مورد قدردانی و ستایش این مشتاقان و تحسین مردم جهان است. الحمد لله با توجّه کامل به رسالتی که حضرت بهاءالله به پیروان فداکار خود در مهد امر الله عنایت فرموده، به وظایف روحانی خود واقف و به انجام آن قائمید. پس به تسبیح و تقدیس ربّ‌ الجنود پردازید و با شور و اشتیاق به این تاج وهّاجی که بر سر دارید افتخار نمایید و از رشته‌ای که دوست حقیقی بر گردن‌تان افکنده همواره شاکر و خشنود باشید.

در اعتاب مقدّسۀ علیا به یاد همۀ مردم شریف ایران به دعا مشغولیم و موهبت آسایش و رخا و صلح و صفا را برایتان صمیمانه مسئلت می‌نماییم.

[امضا: بیت العدل اعظم]

چهارشنبه، اسفند ۲۶

آرتین غضنفری 75 روز پس از دستگیری



آرتین غضنفری،شهروند بهایی، پس از گذشت 75 روز از زمان دستگیری بدون حکم در زندان اوین سر می کند. وی پس از حوادث روز عاشورا در 13 دی ماه به همراه 9 بهایی دیگر به زندان اوین منتقل شد. از این میان به تدریج 8 تن از ایشان با قید وثیقه آزاد شدند اما وی و پیام فناییان هنوز در زندان به سر می برند.
هم زمان با آزادی همسرش ژینوس سبحانی، به خانواده او اطلاع دادند که وثیقه 30 میلیون تومانی برای آزادی موقت آرتین بیاورند اما او را آزاد نکردند. با درخواست افزایش وثیقه به 50 میلیون تومان، امید آن می رفت که نامبرده پیش از عید نوروز در کنار خانواده اش باشد؛ اما این بار هم ثمری نبخشید و بازجوی پرونده حاضر به امضا کردن آزادی موقت او نشد.
.این طور به نظر می رسد که سرسختی بازجو بدین دلیل است که آرتین غضنفری حاضر به اعترافات دروغین و قبول اتهامات نکرده خویش نمی شود و به همین علت از هفته گذشته به بند 350 زندان اوین منتقل شده است.
بنا بر گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، تعدادی از زندانیان سیاسی این بند که کاملا در وضعیت بلاتکلیفی به سر می برند دست به اعتصاب غذای نامحدود زده اند و از دریافت غذا امتناع می ورزند.

دو تن از بازداشت شدگان آزاد شدند


در ادامه آزاد نمودن تعدادی از شهروندان بهایی، نیکی خانجانی و مهران روحانی آزاد شدند.
مهران روحانی در یکشنبه 23 اسفند از زندان رها شد. وی از دستگیر شدگان روز 13 دی ماه است.
نیکی خانجانی نیز که در روز 21 بهمن ماه دستگیر شده بود روز سه شنبه 25 اسفند به قید وثیقه از زندان آزاد شد.


* تصویر متعلق به نیکی خانجانی است.

دوشنبه، اسفند ۲۴

به پیش باز بهار: دستگیری 4 بهایی دیگر در مشهد



خانه ها از خاک روبیده می شوند و سبزه ها سرِ روییدن دارند. میزبانان، آماده پذیرایی میهمانان می شوند و این بار میهمانانِ ناخوانده نیروهای اطلاعات مشهد، خانه 4 شهروند بهایی را خانه تکانی کردند.
ساعت 7:30 صبح روز دوشنبه 24 اسفند ماه نیروهای امنیتی مشهد، به منزل شهاب طائفی و رزیتا واثقی حمله برده و پس از زیر و رو نمودن منزل و ضبط کامپیوتر و کتابهای مربوط به آیین بهایی، اقدام به دستگیری این دو فرد نمودند.
دو ساعت بعد در 9:30 مامورین امنیتی مشهد، منازل ناهید قدیری و افشین نیک آیین را به لرزه درآوردند و به مانند میزبانان قبلی، ضمن همراه بردن کامپیوتر و جزوات و کتابهای مذهبی، این دو شهروند بهایی را نیز به همراه خود بردند.
این 4 نفر به مکان نامعلومی برده شده اند و تا کنون خبری از ایشان در دست نیست.

نویسندگانی از جنس سنگ؛ سناریوی دولت ایران برای دانش آموزان بهایی


اینجا هرم عدالت وارونه بنا می شود. اول سناریو نوشته می شود، بعد بازیگران تعیین می شوند، سپس دستگیر می شوند و بازیها بدیشان نسبت داده می شود و آنگاه محاکمه می شوند و پای میز عدالتی نمایشی کشیده می شوند. همه چیز در نگاه مسئولین، یک بازی ست؛ جان آدمیان، امنیت و آسایش و خنده ها و آینده روشنشان و تنها نویسنده این سناریو وجودی حقیقی دارد که با نوشتنش در پی اثبات خویش است. هویت خود را از نفی و آزار و اعدام و توهین به دیگران، کسب می کند.
سناریوی جدید دولت ایران در مورد دانش آموزان بهایی نیز حکایت همین هرم وارونه است.
بار دیگر جوان نیوز برای افزودن فشار بر دانش آموزان بهایی، طرح خود را اعلام نمود. وی بیان داشت" برخی روسای جماعت بهایی با هدف اشاعه دیدگاه‌های گمراه کننده خود و عضوگیری و تبلیغ بهاییت، مدارس را کانون فعالیت‌های خود قرار داده‌اند." در بخش دیگر اشاره ای به سخنان ابوالقاسم قزوهی، مدیر کل آموزش و پرورش سمنان نمود و اعلام کرد:" دانش‌آموزان بهایی به محض اینکه در مدارس این استان تبلیغ بهاییت کنند، اخراج می‌شوند." در ضمن این مدیر کل چنین نوید داد که:" برای مدیران مدارسی که دانش‌آموزان بهایی دارند، ‌کلاس‌های ضمن خدمت‌ برای آموزش نحوه رفتار با این دانش‌آموزان برگزار شده است."
پیش از این خبرگزاری جوان در مورخ 88/12/23، فرضیاتی دروغین مبنی بر تلاش "سران بهاییت برای به انحراف کشاندن دانش آموزان" مطرح نمود. این خبرگزاری نزدیک به دولت، با بیان مطالبی چون "اشاعه دیدگاههای گمراه کننده"، "عضوگیری و تبلیغ بهاییت" دانش آموزان بهایی را متهم ساخت که قصد آن دارند مدارس رابه " کانون فعالیت‌های خود " تبدیل کنند.
شگفت آن است که این خبر گزاری، صداقت بهاییان در ابراز صریح عقیده خود را نیز عاملی برای " القای شبهه در بین نسل جوان کشور" مطرح نموده و در واقع با این کلام، چهره دروغ پرداز خویش را از پس نقاب به در آورده است.
" جوان" برای باور پذیر نمودن حرفهایش تمام روابطی را که یک دانش آموز به طور طبیعی می تواند با همسالان خود برقرار کند، دام بهاییان برای " گمراه کردن" دانش آموزان مسلمان قلمداد کرده است. دعوت به میهمانی، ارائه نظر و اندیشه، کمک به سایر دانش اموزان و تشکیل کلاسهای تقویتی، رفتن به اردوهای دسته جمعی و حتی کمکهای مالی به خانواده های بی بضاعت برخی دانش آموزان را، روشهای بهاییان برای سست نمودن پایه های دینی کودکان و نوجوانان ذکر کرده است.
دولت ایران با بافتن این تارهای بی سر و ته و در هم تنیده، هدفی جز منزوی نمودن این کودکان و نوجوانان در سر نمی پروراند تا دوستیهای پاک و زیبای کودکانه شان را هم رنگی از ترس و دلهره دهد.

البته که دانش آموز بهایی گنگ نیست، ناشنوا و خالی الذهن هم نیست. اندیشه دارد و زبان و خداوند بدو آزادی کلام بر زبان آوردن عطا کرده است؛ او را انسانی آفریده آزاد و آزاده و هیچ کس اجازه ندارد او را به علت بیان باور و شیوه نگرشش به مسائل به بند کشد و از حقوقش محروم نماید مگر کسانی که به بیان قرآن * "خداوندگارشان را هواهای نفسانیشان قرار داده اند".

شنبه، اسفند ۲۲

چند شکوفه آزادی شکفت!




پیش از آنکه بهاری جدید از پس این زمستان سردتر از هر سال با تازیانه هایی تند تر از هر بارَش، سر رسد، تعدادی از شهروندان بهایی آزاد شدند. البته چندی از آنها دوران محکومیت خود را به اتمام رسانده بودند.
روز گذشته 22 اسفند ماه بابک مبشر، از دستگیر شدگان 12 دی ماه از زندان اوین آزاد شد. همزمان با او 9 بهایی دیگر نیز دستگیر شدند و مدتی در اوین و چندی هم در رجایی شهر سپری کردند. از آن میان، پیام فناییان ، مهران روحانی و آرتین غضنفری هنوز در زندان به سر می برند.
عجب است که حدود 10 روز گذشته برای آزادی آرتین غضنفری تقاضای وثیقه شد اما وی تا کنون آزاد نشده است.

در ضمن شهرام چینیان میاندوآب که پیش از این در اسفند سال گذشته دستگیر شده بود ، در 12 اسفند ماه از زندان اوین آزاد شد. وی پس از طی دوران محکومیت خویش و تحمل یک سال حبس، با ارائه جواز کسب آزاد شد.

این در حالیست که رستم بهی فر نیز که در اسفند سال گذشته دستگیر و به 1 سال حبس محکوم شده بود، با سپری شدن دوران محکومیت خود، در اواسط اسفند جاری از زندان یزد آزاد شده است.
* تصویر متعلق به بابک مبشر است.

جمعه، اسفند ۲۱

اخراج از دانشگاه در ترم آخر!



هنوز چند روزی از اخراج دو دانشجوی بهایی دانشگاه ساری نگذشته است که دو دانشجوی دیگر از دانشگاه تربیت معلم کرج اخراج شدند.
پریسا عمادی، دانشجوی ترم آخر رشته ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم حصارک کرج و نیز پرهام فضلعلی دانشجوی ترم آخر(ترم 8) مهندسی نرم افزار این دانشگاه در 15 اسفند ماه اجازه ورود به دانشگاه را نیافتند.
پیش از این در 28 بهمن به هر دوی این دانشجویان بهایی اعلام شده بود که وضعیت تحصیلیشان به حالت تعلیق درآمده و مانند سایر برخوردها با دانشجویان بهایی، از علت این تعلیق سخنی به میان نیاوردند و هیچ مدرک و سند کتبی مبنی بر اخراج ایشان به دستشان نداند بنابراین این دو دانشجو نیر تا 15 اسفند به دانشگاه می رفتند تا آنکه در این روز مامورین امنیتی از ورودشان مانع شدند.
پس از پیگیری و جویا شدن علت از سازمان سنجش، علت اخراج، "بهایی بودن" عنوان شد. البته آشکار است که به مانند گذشته هیچ سند کتبی که علت را به وضوح بیان کرده باشد به ایشان داده نشده است.
هر ساله هزاران بهایی از ورود به دانشگاههای کشور محروم می شوند و برخلاف گفته مسئولین جمهوری اسلامی، علتش تنها، اعتقادات مذهبی ایشان است نه نا توانی ایشان در ورود و یا فعالیت های فرقه ای( ای کاش می توانستند یک بار این اصطلاح را معنا کنند).
همان چند دانشجوی بهایی را نیز که سنگی پیش پایشان نینداختند و " داغ " نقص پرونده" بر ایشان نزدند، هر ترم بدون هیچ علتی اخراج می کنند و اکنون نوبت ترم آخری هاست و البته در این شرایط نقاب از چهره مسئولین به کناری می رود و آشکار می شود که تمام این راه دادنها هم نیرنگی برای فریب فعالان حقوق بشر است تا هر گاه در مجامع بین المللی مسئله حق تحصیل بهاییان عَلَم می شود، فریاد کنند که 200 نفر در دانشگاههای کشور در حال تحصیلند اما به واقع چند نفر اجازه خروج از این دانشگاهها را دارند؟ و باقی ایشان چرا چنین بی عدالتی در حقشان می رود؟ پس از آن چرا در بعضی موارد مدیران و روسای کاریشان مورد تهدید و فشار قرار می گیرند تا کارمند بهاییشان را از کار اخراج کنند؟
به نظر می رسد از آنجا که طرح فلج کردن فرهنگی جامعه بهایی ایران، از طریق جلوگیری از ورود به دانشگاه در طی 31 سال، عقیم مانده و اخراج از کارهای دولتی و بسیاری مشاغل فرهنگی سبب نگشته که پویایی و ابتکار از این جامعه سلب شود، ترفندهای دیگری برای فشارهای مضاعف اقتصادی و البته محدودیتهای بیشتر فرهنگی در آستین می پرورند اما هیهات که عاقل را آزمودن آزموده خطاست!

آزادی چند تن از دستگیر شدگان 21 بهمن ماه

هنوز 21 بهمن سپیده نزده بود که ماموران بر درها کوفتند و این هجوم تا شبانگاه این روز ادامه یافت. آن روز 14 تن از بهاییان در تهران دستگیر شدند ولی این روزها کمی بوی عید و چمنزار آزادی به مشام می رسد.
تا امروز 13 نفر از ایشان آزاد شده اند. ریاض فیروز مندی، شیدا یوسفی، آریا شادمهر، ترانه قانونی، نغمه قانونی، منا میثاقی(هویدایی)، پدرام سنایی، هوتن سیستانی،بشیر احسانی، ماریا جعفری(احسانی)، رومینا ذبیحیان، اشکان بصاری و سیمین مختاری از جمله آزاد شدگان هستند.
از این میان نیکی خانجانی هنوز در زندان به سر می برد. پیش از این نیز دختر وی لوا خانجانی را در روز 13 دی ماه و بابک مبشر (داماد وی) را در 12 دی به همراه 11 تن دیگر دستگیر نمودند. از آن میان 3 نفر همان روز اول پس از بازجویی آزاد شدند اما 10 فرد دیگر روزها در زندان اوین و رجایی شهر سپری کردند.
در 9 و 10 اسفند ماه تعدادی از ایشان به قید وثیقه آزاد شدند؛ اما مهران روحانی، آرتین غضنفری، بابک مبشر و پیام فناییان هنوز در بندند.
این در حالیست که پیش از این قرار بود آرتین غضنفری در 11 اسفند با قرار وثیقه آزاد شود اما تاکنون خبری از آزادی وی در دست نیست.
پیام فناییان چندین بار با خانواده اش ملاقات داشته است و بابک مبشر نیز در حالیکه بستگانش از روز گرفتاری او را ملاقات نکرده بودند، روز گذشته با پدر و مادر و همسرش دیداری تازه کرد.

چهارشنبه، اسفند ۱۹

اعلام حکم مسعود عطاییان

عیدی های دادرسان ایران، پیش از آمدن بهار داده می شود. جای شادباش و سکه، ناسزا و زندان. حکم مسعود عطائيان از شهروندان بهایی قائم شهر، كه پیش از این سه ماه را در حبس انفرادي سپری کرده بود، اعلان گردید. وی بر اساس این دادنامه،از سوی دادگاه انقلاب به 10 (ده) ماه زندان محكوم شده است كه البته بعد از ابلاغ رسمي از طرف دادگاه فرصت اعتراض وتجديد نظر خواهد داشت.

اعلام حکم قطعی سامان ثابتی بورخیلی



در ادامه اعلام حکم تعدادی از بهاییان، حکم زندان سامان ثابتی بورخیلی از شهروندان بهایی قائم شهر از دادگاه تجدید نظر گذرانده شد.
وی پیش از این از سوی شعبه دوم دادگاه انقلاب ساری به 6 ماه حبس محکوم شده بود و پس از بررسی در دادگاه تجدید نظر استان مازندران، شعبه 10 به شماره دادنامه 880997156301085 مورد تایید قرار گرفت. قسمتی از مطالب مندرج در دادنامه چنین است: " تحمل شش ماه حبس تعزيري و معدوم نمودن جزوات و كتب ضاله به اتهام تبليغ به نفع گروه ضاله وتبليغ عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مي باشد نظر به اين كه محتواي جزوات و كتب مكشوفه مدلل مضامين خلاف صريح فرامين الهي است و دعوت از گروه مسلمانان و تشكيل جلسات و اهتمام در القاء مفاهيم ديني متضمن ضد يت با اسلاميت نظام است ..."
پیشتر، در روز سه شنبه 15 بهمن 87 ، نیروهای اطلاعات به منزل سامان ثابتی در قائم شهر، هجوم برده و اقدام به تفتیش منزل و بردن کامپیوتر، عکسها و سی دی های مربوط به دیانت بهایی نمودند . سامان ثابتی در همان روز دستگیر نشد ولی چهارشنبه 16 بهمن ماه به اطلاعات ساری احضار شد که پس از حضور، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده و به زندان ساری منتقل گردید.
با بررسی دادنامه دستگیر شدگان جز مشتی کلمات تکراری و مبهم چیزی نمی توان دریافت؛همانطور در مورد اتهاماتشان. صدها ایرانی دستگیر شده با عناوین مبهم و بی مصداقهای عینی در پشت میله های زندان، شب را به روز می رسانند و روزهای کشدار و بی رمق را به شام ؛ بی آنکه در دادنامه(بیدادنامه) هایشان، رنگی از عدالت دیده شود.

سه‌شنبه، اسفند ۱۸

اخراج از کار! ارمغان دیگر دولت ایران

.در ادامه سیلابهای آزار بر بهاییان مازندران، سپیده خاضعی در 27 بهمن ماه از کار خود در " مسکن مهر" اخراج شد. به نظر می رسد این اخراج بر اثر فشار و تهدید بر رئیس وی صورت گرفته است.
نامبرده پیش از این در یکی از جلسات بهایی در بهنمیر در نزدیکی بابلسر، به همراه تعدادی دیگر از جوانان بهایی، مورد هجوم نیروهای مسلح امنیتی قرار گرفت. این مامورین در 20 دی ماه با اسلحه به منزل یکی از بهاییان روستای بهنمیر یورش بردند و با ایجاد رعب و وحشت، فرمی حاوی ستون مذهب به حاضرین دادند تا آن را همان زمان پر کنند . اگر چه آن روز مامورین هیچ یک از حاضرین را دستگیر نکردند اما هفته آینده با هجوم به منازل شهرام مودت و هدی فلاح دوتن از شرکت کنندگان در جلسه 20 دی ماه را دستگیر نمودند. اخراج سپیده خاضعی از کار، نیز از تبعات حمله مسلحانه آن روز می باشد.

آزادی پس از 45 روز انفرادی!


شهرام مودت از شهروندان بهایی بابلسر پس از 45 روز تحمل حبس انفرادی با قید وثیقه آزاد شد.
در 29 دی ماه88، 9 تن از ماموران اطلاعات ساری و بابلسر، به منزل شهرام مودت، هجوم برده و پس از ضبط تمام کتب و تصاویر مربوط به آیین بهایی، کامپیوتر شخصی و پاره نمودن تصاویر مورد احترام بهاییان، نامبرده را نیز دستگیر نمودند. شهرام مودت از آن تاریخ تا زمان آزادی مشروط در 15 اسفند، در زندان انفرادی به سر برده است.

برای اطلاعات بیشتر به این لینک توجه کنید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2010/01/blog-post_3717.html

دوشنبه، اسفند ۱۷

لبخندت برای ما جهانی شد نوید!


نوشته زیر به قلم یکی از دوستان نوید خانجانی نگاشته شده است:

"نیمه شب است که از خواب می پرم، سیل پیام ها و تماس هاست که بر سرم آوار می شود. "نوید را گرفته اند" تحلیل می روم یکباره، خستگی در تنم می ماند، می شکند چیزی در درونم، باور نمی کنم، قبولش ندارم آنچه را که می گویند، ذهنم سرازیر می شود در خاطرات گذشته، آوای کودکی است و کوه های سرزمین پدریمان، داستان های گذشتگانمان و آفتابی که می تابد بر بازی هایمان و آوای اجدادمان که می جوشد در خونم. نه! این مرد در بند شدنی نی است، از سرزمین پدرانمان نتوانستند دربند کنند مردی را، تو را هم نمی توانند نوید. می دانم که ممنوع است اینجا ایستادن و ماندن و حسرت خوردن. اما هنوز نگرانم از حالت، آرام ندارد این ذهنم تا آنکه می بینم عکست را، چشمانت را که می دانند از این دنیا چه می خواهند و لیخندت را. زمان ایستاده است در آنجا که لبخند می زنی. خاطرات است که زنده می شود باز. دوران دانشجوییمان، شب زنده داری هامان، بحث هامان و خیابان گردی هامان. کم کم داشتم از یاد می بردم که چه بی دلیل می خندیدیم و دوست داشتیم این زندگی را با رنجهایش. چه شد که به اینجا رسیدیم نوید؟ جرممان چه بود؟ که قبول نداشتیم ظلم روزگارمان را، که به دوش کشیدیم گناه دیگران را، که نخواستیم سکوت را، که گفتیم حق فرزندان این مرزوبوم بهترین دانشگاه هاست، که اگر بر ما رفت بر بعد از ما نرود؟ چند سال شد رفیق؟ تلاشهایت، شور و شوق هایت و خستگی هایت، همه این روزگاران در این ذهن مانده. نمی تواند فراموش کند کسی که چه حقی داری بر گردن این مردم و چه کرده ای برایشان.
هنوزعکست در برابر چشمانم است. و این لبخند، لبخندت که نشانه خنده نسل ماست، خنده فرزندان کوروش و جمشید بر کوته فکری ظالمان این سرزمین، خنده بر دردهای داشته، که می گوید از عزم جوانان این سرزمین برای روزهای نو. لبخندت برای ما جهانی شد نوید، جهانی از خاطرات روزهای پشت سر و آتیه روبرو. لبخندت ماند بر تن زخمی کشورمان، حک شد بر تلخی این روزگار. دنیایی در این لبخند است و دنیایی به همراهت. می بینی رفیق؟ دنیایی را به دنبال خود کشاندی. این دنیایمان تمام شدنی نی است.
می دانم که دیگر بزرگ شده ایم، می دانم که دیگر این دردها برای ما درد نیست و نمی گذاری که در آنجا به تو بد بگذرد. پس تا آزادیت منتظریم رفیق، سفر درازی داریم، این راه هنوز ناتمام است. "

پویان مکاری

یکشنبه، اسفند ۱۶

درسا سبحانی دستگیر شد!


12 مامور امنیتی ساعت 10 صبح دم در ایستاده اند و بر در می کوبند و می کوبند با دوربینهای فیلمبرداری و شادمان از اینکه درسا سبحانی را دستگیر می کنند.
درسا هم روز گذشته 15 اسفند ماه در خانه اش دستگیر شد. این دختر 20 ساله مانند بسیاری جوانان بهایی دیگر از ادامه تحصیل در دانشگاههای سرزمینش بازماند. نامبرده در کمپین یک میلیون امضا و حمایت از حق تحصیل فعالیت می کرد و بی گمان علت دستگیریش فعالیتهای حقوق بشری و نیز اعتقاد او به آیین بهایی ست.
پیش از این در شبانگاه 11 اسفند ماه مامورین اطلاعات به منزل او در ساری هجوم برده و به تفتیش محل پرداخته و وسایل شخصیش را ضبط کردند؛ اما از آنجا که وی در خانه نبود قادر به دستگیری او نشدند.
پس از آن در 13 اسفند ماه، پدر وی را که از خانه خارج شده بود. مورد هجوم قرار داده و به باد کتک و بی حرمتی گرفتند و ساعاتی برای بازجویی با خود بردند. در ضمن او را تهدید نمودند که اگر از محل دخترش اطلاعی به ایشان ندهد، تمام خانواده اش را به جای او دستگیر خواهند نمود.
11 و 12 اسفند روزی ست که مامورین امنیتی به خانه تعداد دیگری از فعالان حقوق بشر به خصوص در زمینه حق تحصیل در سراسر ایران یورش بردند. در این میان، نوید خانجانی در اصفهان، ایقان شهیدی در کرمانشاه، سما نورانی در شیراز و اینک درسا سبحانی در ساری از شهروندان بهایی دستگیر شده در این روزها هستند.
منازل سپهر عاطفی و حسام میثاقی دو جوان بهایی دیگر که در زمینه حق تحصیل فعال بودند نیز مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفت ولی مامورین تا کنون موفق به دستگیری ایشان نشده اند.
چرا آنقدر از حقوق بشر بیمناکند؟ چرا باید هر که ندای حق طلبی و آزادی های مدنی را سر می دهد، همان خرده آزادیش را نیز به بند کشند؟ فریاد از دلهای سوخته مردم این آب و خاک می آید و آنان که چماق دارند و دستبند و افسار زندان، می پندارند با دهان بند و اسارت و تهدید و زهر خند می توان این نواها را خاموش کرد! اما این طنین، تکرار می شود ودر هم می تَنَد و رنگ می گیردو بلندا؛ و چو آواری بر سر ناقضانش فرو می بارد و ترس می آفریند.

شنبه، اسفند ۱۵

دستگیری گودرز بیدقی در سنگسر



این بار ، موج بیداد بر ساحل سنگسر(مهدی شهر)فروکوفت.
سحرگاه دوشنبه10 اسفند،4 مرد و یک زن از مامورین امنیتی به منزل گودرز بیدقی در سنگسر هجوم بردند. این 5 نفر پس از بازرسی کل منزل و ضبط تعداد زیادی از کتب و تصاویر مربوط به آیین بهایی، کتابهای معمولی، آلبوم خانوادگی، و کامپیوتر شخصی، اقدام به دستگیری این مرد 60 ساله نمودند.
مامورین اطلاعات به این آزار بسنده نکردند و پس از دو ساعت، به تفتیش محل کسب گودرز بیدقی در سمنان(15 کیلومتری سنگسر) نیز پرداختند و سپس این شهروند سنگسری را به بازداشتگاه سمنان منتقل نمودند.
تمام این فشارها در شرایطی صورت می گیرد که این مرد میان سال با بیماری شدید قند خون دست و پنجه نرم می کند و پس از 5 روز از دستگیری وی هیچ اطلاعی از محل و شرایط او در دست نیست.

ظلم گسترده ای که تمام اعصاب و شریان ایران را در گیر کرده، در برخی اندام این وطن بیشتر درد می آفریند. از 25 آذر 87 طی هجوم گسترده به منازل 20 خانوار بهایی سمنان و دستگیری صهبا رضوانی، فشار آشکار بر جامعه بهایی سمنان و سنگسر خود را عیان کرد.
دستگیری ها و یورشهای فراگیر، محکومیتهای ناعادلانه و بلند مدت به دستگیر شدگان، تخریب گورستان بهاییان در این محل و عدم جواز دفن درگذشتگان، آتش زدن منازل، مغازه ها، محصولات کشاورزی، شکستن شیشه خانه واتوموبیل ها، بر هم زدن جشن عروسی و ایجاد ارعاب و وحشت، برگزاری سمینارهای تحریک کننده بر ضد آیین بهایی در این شهر و نگاشتن شعارهای توهین آمیز بر دیوار منازل بهاییان این محل، شواهدی بر این ستم آشکار است.

چهارشنبه، اسفند ۱۲

گردبادهای بیداد زمستانی! هجوم به 6 خانواده بهایی در سراسر ایران



در ادامه هجومهای گسترده و روزافزون به منازل شهروندان بهایی، 6 خانه دیگر به دست نیروهای امنیتی ایران کاویده شد.
در روزهای 11 و 12 اسفند ماه، منازل، ایقان شهیدی در کرمانشاه، سما نورانی در شیراز، درسا سبحانی در ساری، حسام میثاقی، نوید خانجانی و سپهر عاطفی در اصفهان با حملات شدید مامورین اطلاعات مواجه گردید؛ در این میان ایقان شهیدی ، نوید خانجانی و سما نورانی نیز دستگیر شدند و از آنجا که حسام میثاقی، سپهر عاطفی و درسا سبحانی در منزل حضور نداشتند، قادر به بازداشت این 3 نفر نگشتند.
تمام این 6 جوان بازداشتی از دانشجویان محروم از تحصیل بهایی بوده اند که برای حقوق اولیه خود و دیگر دانشجویان این مرز و بوم تلاش می کردند. درسا سبحانی نیز یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضا به همراه دیگر شیر زنان ایرانی برای احقاق حقوق و اعتلای سطح فرهنگ و علم زنان این سرزمین می کوشید.

شگفت است که این آینده سازان ایران، نه تنها به خاطر اعتقاداتشان،از تحصیل در دانشگاههای کشور محروم شده اند؛ بلکه اگر پیگیر حقوق ابتدایی خویش نیز شوند، راه به زندانهای مخوف می برند.

این دستگیری و هجومها در شرایطی صورت می گیرد که حدود 50 بهایی در زندانهای این سرزمین اسیرند، بسیاری حکمهای ناعادلانه خود را دریافت کرده اند و در انتظار شروع محکومیت خود به سر می برند و تعداد زیادی با قید وثیقه های سنگین، از زندانهای سراسر ایران آزاد شده اند و منتظر فرا رسیدن دادگاه خود هستند. هر روز عده ای مورد تهدید، بازجویی و ارعاب قرار می گیرند و هر خانواده بهایی با کابوس یورشهای نیمه شامگاهی سر بر بالین می گذارد.

آزار و فشار بر بزرگترین اقلیت غیر مسلمان ایران بعداز انتخابات خرداد ماه 88 و به نیز پس از تعطیلی تشکیلات جایگزین بهایی در اسفند 87 ، افزایش محسوس یافته است. به نظر می رسد پس از دستگیری 7 مدیر جامعه بهایی ایران در اردیبهشت 87 و نیز اعلام تعطیلی هیئتهای خادمین در شهرهای ایران، نیروهای دولتی، در حال گستراندن سایه سنگین خود بر سر تمام شهروندان بهایی ایران هستند و این ناامنی و وحشت را هر روز در گوشه ای از این خاک به ارمغان می برند.

دستگیریهای گسترده در مرودشت!

در ادامه موج دستگیری های بهاییان، 5 شهروند بهایی در مرودشت دستگیر شدند.
ساعت 8 شب دوشنبه 10 اسفند ماه، مامورین امنیتی در گروههای 7 و 8 نفره به منازل 5 خانواده بهایی یورش برده و پس از تفتیش خانه و ضبط وسایل، فرحناز آشنایی، طیبه فلاح، نوذر فلاح، جهان بخش بذر افکن و حسن بذرافکن را بازداشت نمودند. مامورین، این 5 نفر را به شیراز منتقل کرده اند.

مرودشت، شهری کوچک در همسایگی شیراز، پیش از این نیز مورد هجوم نیروهای دولتی و افراد ناشناس قرار گرفته است. گورستان بهاییان این شهر در پگاه 5 آذر ماه 88 تخریب و در مدت یک شب، تمام درختانش با تبر قطع شده بود.
فشار و آزار بر بهاییان به خصوص در شهرهای کوچک، سابقه ای بس طولانی در ایران زمین دارد. دستگیری، قتل عام، تحریک مردم شهر برای آتش زدن اموال و منازل، سنگ پرانی به افراد، شعار نویسی بر در خانه ها و طوفان فحش و ناسزا در کوچه و خیابان محل به بهاییان هم محلی از موارد شایع در 160 سال زندگی این آیین جوان در ایران است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی این حملات شدت یافت . شاهد غمناک این هجوم، آتش زدن محمد حسین و شکر نسا معصومی، پیر مرد و پیرزن بهایی، در دهکده نوک بیرجند بود.آزار بهاییان ویلا شهر اصفهان و سنگسر در نزدیکی سمنان، آتش زدن محصولات کشاورزی در روستای "خبر" کرمان در سال گذشته از دیگر موارد آشکار فشار بر بهاییان این مرز و بوم است.

به طور معمول این اعمال غیر انسانی بعد از تحریک مردم محلی از فراز منابر یا این روزها سمینارهای دروغین، صورت می پذیرد و ناگاه همسایگانی که سالها با آشتی و مهر از تابش آفتاب کوی و برزنهایشان بهره می بردند و با هم می خندیدند و می گریستند، دشمن خونی بهاییان می شوند به صورتی که ابایی ندارند، چاقو به دست گیرند و سر همسایه خود را از بدن جدا کنند.
از آنجا که در شهرهای کوچک، بهاییان کمتری نیز ساکنند و تمام اهل محل ایشان را به عنوان بهایی می شناسند، به نظر مسئولان می رسد که می توانند با ایجاد ترس و وحشت ، آنان را مجبور به ترک محل و دیار خود کنند.

سه‌شنبه، اسفند ۱۱

حرف تا عمل "از سَرا تا ثریا "



در حال زیر و رو کردن اخبار بودم که در "رهانا" چشمم به تصویرش خورد. او را هم بازداشت کردند: " نوید خانجانی"
در ساعت 11:30 شب سه شنبه 11 اسفند ماه، 6 مامور امنیتی به منزل وی در اصفهان یورش برده و پس از تفتیش محل و ضبط برخی وسایل شخصی مانند کامپیوتر، او را دستگیر نموده و به محل نامعلومی بردند.
نوید هم یکی از جوانان بهایی بود که به علت موهوم و نامعلوم " نقص پرونده" اجازه ورود به دانشگاه را نیافت و به مانند بسیاری دیگر از هم کیشانش از ادامه تحصیل بازماند؛ بنابراین آرام ننشست و برای حقوق اولیه خود و سایر ایرانیان از هر قوم و دین و اندیشه ای در زادگاهش، کوشید.

وی تلاشهای بسیاری در زمینه های گوناگون حقوق بشری به خصوص " حق تحصیل" انجام داد. این فعال حقوق بشری، پس از دریافت "نقص پرونده" به علت اعتقاد به آیین بهایی، تمام مراحل اداری پیگیری حقش را پشت سر گذارد و با آنکه از هیچ کدام جوابی نگرفت و در مواردی پاسخ گفتار را با لوله تفنگ*، برابر دید،از ادامه راه باز نایستاد.
به گزارش " رهانا" با بازداشت وی "تعداد اعضای در بند کمیته فعالان حقوق بشر به 7 تن می رسد."
این دستگیری ها در شرایطی رخ می دهد که هنوز صدای محمد جواد لاریجانی در نشست حقوق بشر ژنو، در گوشها طنین انداز است:"در ايران کسي به خاطر بهايي بودن از دانشگاه محروم نمی شود و مورد پيگرد قرار نمي گيرد"، "حقوق بشر در ایران به طور کامل اجرا می شود" این جملات همزمان بادستگیری این 7 فعال مدنی، تصویری طنزآمیز و در عین حال غم انگیز را در ذهن نقاشی می کند.


* صبح روز 21 شهریور ماه 87 ، حسام میثاقی، نوید خانجانی، صمیم پزشکی و آرمین رحمانی برای پیگیری علت محرومیت از تحصیلات عالیه واخراج از دانشگاه به خاطر عقیده، به دفتر آقای " رهبر" که نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی است رفتند. او که در ملاقات قبلی همکاری بسیاری با آنان نموده بود و تحصیلات عالیه را ازحقوق حقه ایشان دانسته بود و به آنها قول داده بود تا کارشان را پیگیری نماید، در ملاقات اخیر این جوانان به نحو دیگری برخورد نمود. ملاقات دوم این چهار جوان در 21 شهریور ماه صورت پذیرفت و آنها در بدو ورود به دفترآقای رهبر با مردی که لباس شخصی به تن داشت مواجه شدند که خود را " قندی" معرفی می کرد و به این چهار جوان گفت که دستور رسیده آقای "رهبر" نباید در موضوع حق تحصیل این دانشجویان دخالت کنند و با تهدید از این جوانان خواست که محل را ترک کنند ولی آنها اصرار کردند و با پاسخ خشن آقای قندی مواجه شدند. در این زمان آقای قندی نیروهای امنیتی و چند لباس شخصی مسلح به سلاح گرم انتظامی را به داخل خواند و شروع به تهدید کرد. در این زمان آقای رهبر- نماینده مردم اصفهان -از اتاق خارج می شود و تاکید می کند که نمی تواند کاری برایشان بکند و لباس شخصی ها را مرخص می کند. 4 جوان هم با دیدن نیروهای سلاح به دست محل را ترک می کنند.

به پیش باز از زندان! دادگاه بهاییان شیراز


دادگاه 5 تن از بهاییان شیراز برگزار شد. براساس حکم شعبه اول دادگاه شیراز، افشین احسنیان،وحدت دانا، هاله هوشمندی، فرهام معصومی و کیوان کرمی به 10 ماه حبس تعزیری محکوم شدند. اتهام ایشان " تبلیغ علیه نظام" عنوان شده است.

پیش از این فرهام معصومی و کیوان کرمی چند روز قبل از نوروز 88 در خانه های خود دستگیر شدند. هاله هوشمندی نیز دو روز مانده به عید نوروز 88 بازداشت شد و تا 3اردیبهشت در شرایط طاقت فرسای زندان شیراز به سر برد. وی با ناراحتی شدید قلبی دست و پنجه نرم می کرد و در زندان نیز رسیدگی و توجهی به آن نشد.
پس از دستگیری این 3 نفر، افشین احسنیان در 19 فروردین ماه و وحدت دانا در 5 اردیبهشت دستگیر شدند و مدتی را در زندان سپری نمودند تا آنکه با قید وثیقه آزاد شدند.

هاله هوشمندی، افشین احسنیان، و فرهام معصومی جزو 54 نفری بودند که در شیراز به یاری و آموزش کودکان مناطق محروم اطراف شیراز پرداخته بودند. این افراد در 29 اردیبهشت 85 توسط نیروهای امنیتی شیراز دستگیر شده و محکوم به 1 سال حبس تعلیقی شدند. اما دادگاه رای خود را تغییر داد و آنها را ملزم نمود که جای یک سال زندان ، 3 سال در کلاسهای تبلیغات اسلامی شرکت جویند و با باری از بی حرمتی و تهمت به خانه های خود بازگردند.

دوشنبه، اسفند ۱۰

صدای پای آزادی!



پس از گذشت 57 روز از دستگیری 10 بهایی بازداشت شده در 13 دی ماه، 5 تن از ایشان آزاد شدند.یک نفر دیگر از دستگیر شدگان 21 بهمن ماه نیز همراه 5 نفر دیگر بود.
پیش از این نیکاو هویدایی، در روز 9 اسفند ماه به قید وثیقه از زندان رهایی یافت. روز گذشته 10 اسفند ماه نیز ابراهیم شادمهر، زاوش شادمهر، فرید روحانی، لوا خانجانی، ژینوس سبحانی و منا میثاقی(هویدایی)(از بازداشت شدگان 21 بهمن) با قید وثیقه از زندان رجایی شهر آزاد شدند.
آرتین غضنفری از دیگر بازداشت شدگان 13 دی ماه، قرار است امروز 11 اسفند، با گذاردن وثیقه، آزاد گردد.
در حال حاضر بابک مبشر، مهران روحانی و پیام فناییان از دستگیر شدگان 13 دی ماه هنوز در زندان به سر می برند.
با آزادی این افراد، تعداد آزاد شدگان زندانیان 13 دی به 7 نفر و 21 بهمن به 6 نفر خواهد رسید. تا کنون 13 نفر از 24 بازداشتی اخیر تهران آزاد شده اند و هنوز 11 نفر دیگر در حبس به سر می برند.

*تصاویر
بالا راست به چپ: نیکاو هویدایی، منا میثاقی، لوا خانجانی
پایین راست به چپ: زاوش شادمهر، ژینوس سبحانی، آرتین غضنفری

"سالهای مشروطه" سریالی برای قلب هویت تاریخی!



یکی از تفاوتهای انسان و حیوان در داشتن تاریخ است. تاریخ، یکی از ابعاد تفکیک ناشدنی هویت انسان است . از همین روست که می گویند آنکه تاریخش را نشناخته، خودش را نیز نخواهد شناخت؛ اما همین حساسیت هویتی تاریخ سبب گشته که در طول زمان از آن سوء استفاده های بسیار شده است.
این سوء استفاده ها به صورت نوشتن تاریخ از سوی اربابان قدرت و حذف تاریخ زندگی مردمان به خصوص در دوران سنتی، دروغ بافی و تحریف تاریخ، جابجایی نقش شخصیتهای تاریخی و بازنویسی های دگرگونه تاریخ در خدمت سیاست، به چشم بخورد. تمام این موارد در سریال " سالهای مشروطه " قابل تشخیص است.
تاریخ دوران قاجار و به خصوص مشروطه یکی از جنجال برانگیز ترین مباحث تاریخی ایران معاصر است. با آنکه از نظر زمانی فاصله چندانی با دوران ما ندارد؛ اما روایتهای تاریخی در باب آن متفاوت و در مواردی متناقض است بنابراین نوشتن فیلمنامه ای در این دوران حساس ایران زمین، جسارت، اطلاعات و سالها تحقیق و از همه مهمتر انصافِ بسیار می خواهد اما در مورد نویسنده این فیلمنامه، تنها صفت اول را می توان یاد کرد.
فیلمی که با خرج بسیار و هزینه بیت المال، توانست در مدت چند روز چند کار را همزمان انجام دهد: اغلاط فاحش تاریخی، دیالوگهای ضعیف و غیر معمول در زمان قاجار، بی احترامی و دروغ پردازی در ارتباط با طیف وسیعی از ایرانیان به خصوص به اقلیت های دینی بهایی، زرتشتی و یهودی و قلب کردن واقعیت شخصیتهای تاریخی .
وقتی محمد رضا ورزی نام کتب تاریخی مورد استفاده خود را در نوشتن فیلمنامه بیان می کند، می توان پی به آبشخور فکری او و عوامل پشت پرده فیلم برد. تمام این کتابها از ردیه های بنام بر ضد آیین بابی و بهایی و در دفاع و بزرگ جلوه دادن نقش روحانیون در انقلاب مشروطه است.
علاوه بر منابع مطالعه ضعیف مورد استفاده نویسنده سریال، وارد کردن داستانهای تخیلی و وقایع غیر واقعی را در یک سریال تاریخی، جز جنایت در حق مردم ایران نام نمی توان گذارد؛ زیرا انسانهایی خواهد ساخت که از ریشه های خود بیگانه اند و از گذشته حقیقی خود گسسته اند. بزرگان و مردانشان به سُخره گرفته می شوند و بی مایگان و جانیانشان بر صدر می نشینند.
دو پیامبر برخواسته از ایران زمین(باب و بهاالله) که به واسطه زادگاهشان، نام ایران و ایرانی، تا دورترین و متروک ترین نقاط عالم به ارمغان برده شده، انسانهایی بزدل و جاسوس و مجنون نمایش داده می شوند . پیروان آیین بهایی که 160 سال در برابر فجیع ترین رفتار حکومتهای گوناگون ایران، دست به هیچ انتقام و خشونتی نزدند و تنها برای ایرانشان مدرسه، حمام و بیمارستان ساختند، قاتل و جاسوس معرفی می شوند و تاریخ آیینشان به دروغ نمایش داده می شود.
اما شگفت اینجاست که تمام مواردی که در فیلم به عنوان استبداد دوران ناصری یا استثمار دولتهای بیگانه نشان داده می شود، امروز به واقعیتی بدل شده است. اعدام های نمایشی، تیرباران کردن مردم در خیابانها، دستگیری و شکنجه معترضان، گماردن بپا و خبرچین برای مردمان آزادی خواه و آزار دگر اندیشان و میهن دوستان.