سه‌شنبه، مهر ۷

آغوش خاک ایران















خداوند زمین را آفرید بی هیچ مرز و خطی و انسانها را بی هیچ نام و آیینی و خاک را رستنگاه و مادر آدمیان ساخت تا بزاید و برویاند و فرزندانش- که انسانهایند- ببالند و به مهر روزگار گذرانند و خاک تقسیم شد و نام گرفت و آدمیان از بی رنگی به رنگ آیین و نژاد و رنگ و ملیت درآمدند و خاک را به تملک خود آوردند و خاک جای رستن و زایاندن ، رستنگاه جدال و میرایی گشت . برخی از فرزندان ناسپاسش حتی چند وجب خاک را که محل آرام ابدی کالبد بود از دیگرانی دگرگونه دریغ داشتند و این حکایت ایران ماست در روزگاری که رنگها در پی بی رنگی ست و مرزها در طلب بی مرزی.
چندیست که گورستانهای بهایی در بعضی نقاط ایران تخریب می شود. سنگها شکسته ، زمین گودبرداری شده و در بعضی موارد به جای گورها درختکاری شده است که با توجه به عمق گودبرداری شبهه ی انتقال یا محو اجساد به وجود می آید. عاملین این ویرانیها اغلب با لباسهای شخصی و با عنوان مردمی عادی که عرق مذهبیشان به جوش آمده شناخته می شوند . گاهی به عنوان "افراد ناشناس" نام برده می شوند و زمانی دیگرشهرداری به منظور "طرح توسعه و سامان دهی گورستان اقلیتهای مذهبی"؛ اما آنچه درهمه ایشان مشترک است استفاده از ماشین آلات مهندسی ست که نمی تواند در دسترس مردم عادی قرار گیرد. تخریب گورستان درزی کلا در نزدیکی قائم شهر که گورستان بهاییان ساری و قائم شهر را در خود جای داده بود از نمونه های بارز این رفتار است.
در زمستان سال گذشته نیز گورستان خاوران تهران در یک قطعه بسیار حساس مورد هجوم قرار گرفت؛ در این محل تعداد زیادی از اعدامیان سیاسی سال 67 و حدود 60 تن از اعدام شدگان بهایی، بدون نام و شبانه دفن شده بودند و از آنجا که بنا بر اعتقاد برخی، نشانه ای از گورهای دسته جمعی در این محل وجود دارد، یک شبه خاک این محل گود برداری شده و به جای آن یکی در میان درخت کاج و سرو کاشته شد. گورستان بهاییان سمنان و سنگسر واقع در سنگسر نیز چندی پیش توسط نیروهای تند رو مذهبی طعمه آتش گشت و علاوه بر آن بر روی تانکرهای آب آن انواع و اقسام تهمت و ناسزا و تهدید به چشم می خورد. گورستان بهاییان ویلا شهر و نجف آباد نیز برای هجدهمین بار هفته گذشته مورد یورش عده ا ی قرار گرفت و بخش عمده ای از سنگ قبرها توسط وسایل مجهز شکسته و از میان رفته بود و گودالهای عمیقی جای آن سبز شده بود.
در برخی موارد هم دولت از دفن مردگان جلوگیری می کند و یا اجازه کفن و دفن را منوط به کتمان عقیده مذهبی می سازد و شرایط را چنان بر بستگان متوفی سخت می نماید که مجبور به عقب نشینی شده از حق قانونی خود بگذرند یا به دروغ خود را با عنوانی دیگر مطرح کنند ولی با وجود این فشار ها هنوز موفق به اجرای خواسته های نا روای خود نشده اند.
اما پرسش اینجاست که علت تخریب گورها و برخوردی چنین غیر انسانی با مردگان یک اقلیت مذهبی در ایران چیست؟
دولت ایران، بهاییان را یک "اقلیت مذهبی غیر رسمی" می شناسد بنابراین تمام قوانین موجود در قانون اساسی ایران مبنی بر برخورد با "اقلیتهای مذهبی رسمی" درباره بهاییان اجرا نمی گردد؛ مثلا بهاییان هیچ کرسیی را در مجلس ایران به خود اختصاص نداده اند ، در هیچ کار دولتی اجازه کار ندارند، در برخی مشاغل آزاد نیز نمی توانند فعالیت کنند، از ورود ایشان به دانشگاههای کشور جلوگیری می شود و در بسیاری مواقع حقوق کودکانشان در مدارس مورد تضییع قرار می گیرد به طور مثال بسیاری از ایشان که به کسب مدارج عالی در المپیادها دست یافتند، توان ادامه در مدارس فرزانگان را داشتند یا در مسابقات ورزشی رتبه های کشوری کسب نمودند ، ازاستفاده از این امکانات محروم مانده اند. بنابراین وقتی خود حکومت ایران حقوق اولیه شهروندی را از بزرگترین اقلیت مذهبی غیر مسلمان خود با عنوان" غیر رسمی" دریغ می دارد و با زندگان و افراد فعال آنان چنین روا می دارد، برخورد با مردگان ایشان جای تعجب ندارد.
اما این هجومها که در سالهای اخیر شکل گسترده تری به خود گرفته است، نشانه ای از افزودن ابعاد جدید آزار و نقض حقوق شهروندی بر بهاییان ایران است. این فشار به هدف بیرون راندن بهاییان از ایران، ایجاد ترس و وحشت، انزوای اجتماعی، منفعل نمودن ایشان و بی حامی گذاردن آنان در برابر حملات به ظاهرغیردولتی ومردمی صورت می گیرد.
این گونه حملات توسط افراد به ظاهر ناشناس، نشان از این دارد که فعالیتهای بهایی ستیزانه دولت، در نقابی مردمی و غیر دولتی در حال اجراست. بدین معنا که اینگونه هجومهای ضد انسانی که توسط نهادهای حقوق بشری مورد بازخواست قرار می گیرد، در لباس مردمانی که غیرت مذهبیشان به جوش آمده، به انظار مردم می آید تا مسئولیت این خرابکاریها بر گردن دولت نیفتد و نیازی برای پاسخ گویی باقی نماند بلکه به عنوان فعالیتهای شخصی مردم قلمداد شود ولی آیا مسئولینی که دم از حقوق برابر شهروندان ایرانی می زنند، اگر یک سنگ از قبور بهشت زهرا شکسته شود، چنین آرام می نشینند و پای خود را از معرکه کنار می کشند؟
در ضمن مسئولین امور، دلخوش به آنند که شدت یافتن تخریبها این تفکر را در نظر می آورد که بسیاری از مردم ایران از بهاییان بیزار و برکنارند و خواستار اخراج و نابودی آنانند و ما نیز که مسئول اجرای خواستهای مردمیم! باید به احساسات تحریک شده مذهبی آنان توجه نماییم و در نتیجه بر فشار و حملات به بهاییان بیفزاییم. اما غافل از آنند که در سوی دیگر حمایت شهروندان ایرانی همه جای دنیا در حمایت از بهاییان رو به فزونی ست؛ ایرانیانی که آگاهند ثمره این شجاعت و دفاع ممکن است نتایج ناخوشایندی از سوی ایران برایشان به حاصل آورد ولی سخن حق را بر زبان می رانند.
این نقاب پوشان که یا اجیرند یا اسیر احساسات بی تعقل، خاک ایران را از آن خویش می دانند و خدا را نیز و تمام نعمتها و امکانات را . یا دل به رستگاری ناشی از آزار بهاییان خوش دارند یا خرده نان و قدرت، انسانیت را از ایشان به یغما برده اما ایران سرای همه ماست از هر نژاد و آیین ، با هر فکر و اندیشه، از هر جنس و قومیت و خاکش آرامگاه و مادر همه ماست و کالبد بی جانمان را در آغوش مهرش خواهد پذیرفت حتی اگر تنگ نظرانی به خیشش بسایند و فرزندانش را از آغوشش بیرون کشند.

برای اطلاع از این حوادث می توانید به لینکهای زیر توجه کنید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/01/blog-post_23.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/09/blog-post_22.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/09/blog-post_23.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/09/blog-post_25.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/06/blog-post_10.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/05/blog-post_31.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2008/10/blog-post_26.html

نا امنی های سمنان!

در پي آزار و فشارهاي پي در پي بهاییان سمنان در چند ماه گذشته، بار ديگر ساعت 10 شب 5/6/88 موتور سواری به ظاهر ناشناس اقدام به شکستن شیشه اتومبیل نظام فنائیان کرده و متواری گردید.
این در حالیست که اتومبیل وی چند بار دیگر نیز در مقابل منزلش مورد هجوم افراد ناشناس قرار گرفته است .
عجب آن است که نيروي انتظامي سمنان نیز تلاشی در یافتن این خرابکاران نمی نماید. اين گونه اقدامات نشان مي دهد كه اشخاصي در شهر سمنان می کوشند تا فضایي رعب آور و نا امن براي شهروندان بهايي ساكن اين شهر به وجود آوردند و متاسفانه مسئولين شهر مذكور نیز هيچ نوع اقدامي در رفع اين اعمال صورت نمی دهند.
لازم به ذکر است که همسر نظام فنائیان (خانم صهبا رضوانی) از آذر ماه سال گذشته تا کنون در زندان به سر میبرد و هم اکنون مشغول گذراندن دوران محکومیت 3 ساله خود در زندان اوین تهران میباشد .

جمعه، مهر ۳

عدم جواز دفن در نجف آباد!


"آقای عزیزالله صبحی نجف آبادی در تاریخ دوشنبه 23/6/88 در بیمارستان شهید منتظری نجف آباد براثر سکته قلبی در گذشت .
بستگان متوفی تاکنون موفق به تحویل گرفتن جنازه و برگزاری مراسم خاکسپاری نشده اند .
بیمارستان از تحویل جسد خودداری مینمایند و تحویل آن را با اجازه و حضور نماینده اداره اطلاعات امکان پذیر میداند .
اداره اطلاعات تحویل جسد را منوط به خارج کردن آن از شهرستان نجف آباد و دفن آن در محلی خارج از محدوده شهرستان نموده و اجازه دفن در گلستان جاوید نجف آباد که از سال 1374 در تصرف جامعه بهایی بوده و تاکنون بالغ بر 102 نفر در آن به خاک سپرده شده اند را نمی دهد .
مسئولین مربوطه در پاسخ به پیگیر ی های بستگان متوفی عنوان نموده اند که به هیج وجه اجازه دفن اموات در این محل داده نمیشود و هیچ محل معوض یا جدیدی هم برای متوفیان بهایی در این ناحیه در نظر گرفته نشده است . لازم به ذکر است طبق رای دادگاه تجدید نظر اصفهان به کلاسه 12/ت/870934 مربوط به دادنامه شماره 323 مورخ 16/4/87 صحت تصرف جامعه بهایی نسبت به ملک مورد نظرازسال 1374 تصدیق شده است .
این در حالی است که قبرستان مذکور در چند سال گذشته در چند نوبت توسط ماشین های راهسازی تخریب گردید ه و با دپو کردن خاک و تسطیح آن سعی در ناپدید کردن قبور شده است .
لازم به ذکر است در این منطقه ( شامل نجف آباد –ویلا شهر –گلدشت –یزدان شهر و امیر آباد ) حدود 400 خانواده بهایی ساکن میباشند که این افراد از 110 سال قبل زمینی به مساحت حدود 3 هکتار را بعنوان گلستان جاوید با سند مالکیت در اختیار داشته اند که در سال 1363 غصب شده و پس از پیگیری های مکرر و وساطت مسئولین استان در سال 1374 محل فعلی بعنوان قبرستان جدید تحویل جامعه بهایی گردیده است .
در حال حاضر بهاییان این منطقه هیچ محلی را بعنوان دفن اموات خود در اختیار ندارند و از این حق بعنوان ابتدایی ترین حقوق انسانی و شهروندی محرومند" .

با مردگان چرا؟

بار دیگر مسئولین ایران از دفن یک متوفی بهایی در سمنان جلوگیری نمودند. مسئولین شهر سمنان اجازه خاک سپاری حسن آقا کسابیان را که در 20 شهریور ماه در سمنان از دنیا رفته بود، به خانواده اش ندادند. از آنجا که گورستان بهاییان سمنان و سنگسر در سنگسر واقع است، با پیگیری های خانواده وی در22 شهریور جلسه ای در استانداری سمنان با حضور شهردار سنگسر تشکیل شد که به افراد خانواده ابلاغ گردید نامبرده را در محلی دیگر دفن کنند اما ایشان از قبول این امر سرباز زدند زیرا که دفن در محل زندگی خود را یک حق قانونی و شهروندی برای خود می دانستند.
جالب تر آنکه مسئولین از خانواده حسن آقا کسابیان درخواست نمودند که برای دفن در سنگسر به دروغ بگویند وی در سنگسر فوت شده اما آنان از بیان خلاف واقعیت امتناع ورزیدند. آخرین مطلب مسئولین این بود که خانواده 1000000 تومان نقد به آنان پرداخت کنند تا اجازه دفن مرده صادر گردد ولی آنان این پیشنهاد ناعادلانه را نیز نپذیرفتند و در نهایت مسئولین قبول نمودند که با همان هزینه 250000 تومان وی را دفن کنند به شرط آنکه بی سر و صدا او را به خاک سپارند. در طی مراسم چند نفر از تپه های اطراف شروع به فیلمبرداری از افراد می کنند و در حالی که تعدادی از بستگان متوفی بر سر خاک او حضور داشتند، افراد ناشناس از تپه ها پایین آمده و شروع به توهین و ناسزا به بهاییان و خانواده متوفی نمودند.
این در حالیست که دولت ایران، مدعی ست حقوق اقلیتهای مذهبی را به تمام و کمال رعایت می نماید و ایشان را در اجرای مراسم آیینیشان آزاد می گذارد. گرچه حتی گوینده این گونه مطالب نیز به حقانیت این حرف نمی تواند باور داشته باشد، اما نقض حقوق اقلیتهای مذهبی به خصوص بهاییان از طریق زندان نمودن، اخراج از مدارس، راه ندادن به دانشگاهها، ممانعت از اجرای رسمی مراسم، کنترل افراد، تخریب گورستانها و عدم جواز دفن مردگان در برخی موارد، کاملا آشکار شده است و اینگونه صحبتها، بیشتر انسان را یاد شعارهای رنگارنگ کودکانه می اندازد.

سه‌شنبه، شهریور ۳۱

اخراجی دیگر!

در ادامه اخراج روزافزون دانشجویان بهایی از دانشگاههای ایران، یاسمن جان فدا، ساکن بندرلنگه(استان هرمزگان) از دانشگاه اخراج شد. وی که مشغول تحصیل در ترم 5 رشته مدیریت صنعتی دانشگاه بندرعباس بود، تنها به دلیل اعتقاد به آیین بهایی از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم ماند.
این در حالیست که بهاییان پس از انقلاب فرهنگی سال 59 از شرکت در دانشگاههای ایران ممنوع گشتند و تنها بعد از حذف صوری ستون مذهب از فرم دانشگاهها در سال 1383 برخی از آنان اجازه ورود یافتند که پس از آن بیشتر آنها به علت اعتقاد به دیانت بهایی اخراج گردیدند. سایر پذیرفته شدگان کنکور نیز با عناوینی نظیر " نقص پرونده" اجازهورود به دانشگاهها را نیافتند. آن عده ای که اینک در حال تحصیل هستند نیز ، کم کم به علت اعتقاد مذهبی خود از دانشگاههای کشور اخراج می شوند و در اکثر موارد به این دانشجویان مدارک کتبی مبنی بر اخراج و علت صریح آن ارائه نمی گردد تا این افراد فرصت پیگیری حقوق مسلوبه خود را نیابند.

تاریکی شب ، فرصتی برای گورکنان ناشناس




برا ی هجدهمین بار ویران شد؛ گورستان بهاییان ویلا شهر و نجف آباد اصفهان بار دیگر مورد هجوم و تجاوز نیروهای ناشناس! قرار گرفت. این تخریب توسط بولدزر و لودر از تاریخ 15 تا 19 شهریور صورت پذیرفت و تمام سطح قطعه اول و بخشی از قطعه دوم را فراگرفت . خاک برداری و گودبرداری از قبور ، تپه هایی را حاصل آورده که ارتفاع آن تا3 متر هم می رسد .
این در حالیست که رد بولدزر و ماشینهای خاکبرداری بر روی خاک به وضوح دیده می شود. در ضمن این افراد برای از میان بردن خراب کاریهای سابق خود تانکر آب آسیب دیده و بقایای دستشویی تخریب شده قبلی را نیز کاملا از میان بردند.
حمله به گورستانهای بهاییان مدتهاست که در بسیاری از شهرهای ایران قابل مشاهده است .این افراد که بی گمان اجیر و فرمانبرند و با استفاده از ابزار مجهز دست به چنین مظالمی می زنند، اگر چه به ظاهر ناشناسند ولی در واقع شناسه اند. چه که اگر پشتیبان نداشتند چنین بی محابا دست به چنین اقداماتی نمی زدند یا لااقل دولت، یک بار هم که شده به شکایت بهاییان این ناحیه توجه می نمود ولی 18 بار تخریب در مدت 14 سال شاهد این مدعاست که این خرابکاریها سازمان یافته و رسمی یا به دستور افراد مسئول صورت می پذیرد.
تخریب گورستان بهاییان قائم شهر(درزی کلا)، سمنان و سنگسر، به مزایده گذاردن گورستان ایول ساری و تخریب گورستان خاوران تهران در بخشی که علاوه بر شهدای بهاییان اوائل انقلاب، تعداد زیادی از اعدامیان مجاهدین و فداییان خلق سال 68 را در خود جای داده بود، از دیگر موارد این ویرانیهاست.
رفتگان رفته اند اما حقوقشان را زندگان پاس خواهند داشت. حرف دل خامشان را
آنانکه گویایند در دادگاههای عدل و انصاف فریاد خواهند زد. به گمنامان بزدل بگو تا در تاریکی شب به تیشه زدنهای خود ادامه دهند ولی بدانند جای گودالهای نفرت و آزار که می کنند، جوانه های آزادی و حقوق انسانی خواهد رویید، هر چه عمیق تر، پربارتر با ریشه هایی ستبر.
برای اطلاع از موارد مرتبط می توانید به لینکهای زیر توجه کنید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/06/blog-post_10.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/05/blog-post_31.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/02/blog-post_572.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/01/blog-post_23.html

یکشنبه، شهریور ۲۲

سمینارهای به خاک سپاری انصاف!

این بار در آذربایجان غربی شاهد برپایی کلاسهای جعل حقیقت و انتشار تهمتیم.
به گفته حجت الاسلام روح الله بیگی- رئیس اوقاف و امور خیریه آذربایجان غربی-، "دوره های آموزشی با حضور نخبگان و اساتید حوزه علمیه" برگزار خواهد شد که در آن دو فعالیت " پاسخ به شبهات و خرافات طایفه ظالم بهاییت"و " تقویت بنیه های دینی و مهدویت مردم" مورد نظر قرار گرفته است.
این در حالیست که در نواحی مختلف ایران سمینارهایی با همین مضامین برگزار شده است و پس از آن حملات و آزارهایی از سوی مامورین دولت یا مردم عامی که توسط حرفهای سخنرانان تحریک شده اند صورت پذیرفته است.
عجب آنکه رئیس اوقاف استان آذربایجان غربی از بهاییان به عنوان "طایفه ظالم بهاییت" یاد می کند در حالیکه حتی حاضر نیست یک بهایی را به عنوان سوی دیگر بحث در این دوره ها شرکت دهد. این سمینار نیز به مانند دوره های برگزار شده در تهران، سمنان، فریدون کنار و ... ثمری جز افزودن کینه و نفرت به شهروندان بهایی نخواهد داشت؛ در حالیکه کسی که خود را عالم دین و اهل خدا می داند باید در ارض، اصلاح ایجاد کند نه ویرانی به بار آورد و در دلها بذر مهر کارد نه تخم کین بیفشاند و حقیقت را پاس دارد نه علم دار دروغ و تهمت و اکاذیب شود!

کدام شهروند ایرانی بی خبر است که در این سالها بر بهاییان چه وارد آمده و به دست سودجویان و قدرت طلبان چه اموال و عمر و جان و جوانی و زمین و کارو حقوق و... بر باد رفته. چه ظلمها که به نام دین و ثواب بر آنان روا شده و آنان تنها از طریق قانونی و با روشهای غیر خشونت بار حقوق اولیه شهروندی خود را خواهان شدند؛ آنگاه بر آنان نام " ظالم" گذارده می شود و بر ظالمان و حق خوران" مظلوم". هیهات که در اینجا دروغ پراکنان نام نخبه( این دوره ها قرار است توسط نخبگان ارائه شود) می گیرند و مظلومان با نام ظالم خوانده می شوند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8806210980

برای مطالعه برخی سمینارهای دیگر به لینکهای زیر توجه فرمایید

http://khabarnavard.blogspot.com/2009/06/blog-post.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/02/blog-post_8964.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2008/11/blog-post_10.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/07/blog-post_18.html

شنبه، شهریور ۲۱

کسب و کار هم تعطیل!

چندیست که بهاییان ساکن استان مازندران بیش از پیش مورد آزار و هجوم قرار می گیرند. در ادامه این ناامنی ها، مغازه عینک فروشی سهراب لقایی و نیز مغازه همسرش زهرا گلابیان توسط نیروهای اماکن قائم شهر پلمپ شد.بستن مغازه ها بدون ارائه هیچ سند و دلیل قانونی و تنها به علت بهایی بودن این زوج صورت پذیرفته است.این در حالیست که نامبرده در زمان پلمپ مغازه اش در زندان به سر می برد.
سهراب لقایی پیش از این در 17 تیرماه توسط نیروهای امنیتی ساری به اتهام" تبلیغ علیه نظام" در بازداشتگاه اطلاعات ساری محبوس شد و 38 روز در زندان انفرادی شهید کچویی ساری در بند بود و سپس به زندان عمومی قائم شهر منتقل شد.
به نظر می رسد مسئولین امور، شگردهای فشار بر اقلیت بهایی ایران را در به طور خاص در چند شهر ایران مورد تحقیق و بررسی قرار می دهند و با عکس العملهای واصله قصد اشاعه آن در سایر نقاط ایران را دارند. از جمله این نواحی سمنان و نیز ساری و قائم شهر در استان مازندران است. این آزارها از طریق فشار بر خود جامعه بهایی آن مرکز و نیز تحریک و ایجاد نفرت در دل ساکنین غیر بهایی صورت می پذیرد. از مهمترین این ترفندها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ايجاد رعب و نفرت در ميان مسلمانان

تشويش اذهان عمومي در رسانه ها، اعم از برانگيختن حس تعصب و مذهبي مردم در اعياد و يا سوگواري ها، شيطاني نشان دادن فعاليت هاي تبليغي بهاييان، خطر شيوع گسترده بهاييت در مازندران، تشكيل كلاس هاي تبليغي براي روحانيون در فريدون كنار به جهت مبارزه با ديانت بهايي به عنوان يك فرقه انحرافي..... همه و همه تلاش برخي از مسئولين حكومت براي ايجاد ارعاب و نفرت در ميان هموطنان مسلمان نسبت به ديانت بهايي و بهاييان است

ايجاد رعب و وحشت در ميان بهاييان

دستگيري هاي گسترده از همه اقشار بهاييان اعم از جوان، ميان سال و سالخورده، زن يا مرد و ... به جهت بررسي بازخورد عمل كرد بهاييان و همچنين ايجاد رعب و وحشت در ميان ايشان است

آتش زدن اموال بهاييان، (تخريب قبرستان)، دزدي هاي بسيار مشكوك و تهديد خانواده مسجونين و.... در همين راستا صورت گرفته است.
و کیست که بتواند گوشهای باز جهانیان را بر زمزمه حق طلبی قربانیان حقوق بشر ایران بر بندد؟
برای اطلاع بیشتر می توانید به برخی از لینکهای زیر مربوط به 3 ماه اخیر توجه فرمایید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/08/blog-post_5905.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/08/blog-post_04.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/08/blog-post.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/07/blog-post_18.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/07/blog-post_15.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/05/blog-post_31.html

جمعه، شهریور ۲۰

آزادی در مازندران

خانم دیدار هاشمی، وصال یوسفی و آقای پیام یوسفی در 18 شهریور ماه از زندان ساری آزاد شدند. آقای انور مسلمی نیز چهارشنبه 19 شهریور با قید وثیقه 300000تومانی از زندان ساری مرخص شدند.

سه‌شنبه، شهریور ۱۷

به جرم تدریس خصوصی زبان!

در اینجاحتی تدریس خصوصی زبان هم جرم است. سال گذشته مامورین انتظامی و اماکن به منزل داریوش لطیفی در کاشان هجوم برده و ضمن تفتیش منزل اقدام به بردن جزوات و نوارهای آموزش زبان انگلیسی وی نمودند. پس از آن، او و همسرش مرجان ابوالفضلی مرتب احضار شده و موردبازجویی های غیر قانونی قرار می گیرند. درخواست مسئولین اینست که این زوج نباید در خانه به طور خصوصی به آموزش زبان انگلیسی بپردازند یا اینکه با اخذ مجوز آموزش و پرورش به کار خود ادامه دهند؛این بازجویی و آزارها در سال جاری شدت یافته است.
این در حالیست که هیچکس برای تدریس خصوصی ملزم به گرفتن مجوز نیست. تدریس خصوصی یکی از مواردی ست که بهاییان پس از انقلاب به علت اخراج از شغلهای دولتی به آن پرداختند و در کاشان این حق قانونی توسط خود قانون گذاران نقض می شود.

میهمانان جدید زندان همدان

زندان همدان بار دیگر دو شهروند بهایی را به خود فراخواند. مهر انگيز حسيني و نسرين رحيمي در پی حكم دادگاه انقلاب اسلامي همدان كه به اتهام" تبليغ بهائييت" به يكسال حبس تعزيزي محكوم شده بودند، راهي زندان مركزي همدان شدند. مهرانگيز حسيني در تاريخ يكشنبه 25/5/1388 و نسرين رحيمي در تاريخ پنجشنبه 5/6/88 بر زندانیان اعتقادی ایران زمین افزوده شدند.

سه‌شنبه، شهریور ۱۰

بوی دود در " جزین" سمنان!

خرمنهای جو و گندم در آتش می سوزند و پیرمردی فرتوت به دود و شعله هایی که حاصل ماهها تلاشش است می نگرد. اینجا "جزین" است؛ روستایی در 7 کیلومتری سمنان. تنها شهروند بهایی این روستا پیرمردی به نام میرزا آقا فناییان است که خرمن جو و گندمش در29 مرداد ماه در آتش تعصب عده ای ناشناس سوخت.
این در حالیست که تنها وسیله امرار معاش این پیرمرد، کشاورزی ست و به آتش کشیدن خرمن و محصولات کشاورزی تهدیدی بر ادامه زندگی در این روستاست.
چندیست که سمنان آبستن حوادث و آزار بهاییان گشته؛ از دستگیری و آتش زدن و سنگ پرانی و خراب کردن گورستان گرفته تا تشکیل سمینار و نشر اکاذیب بر ضد بهاییان در مدارس و نگاشتن شعارهای توهین آمیز بر دیوار منازل آنان.به نظر می رسد تمام این تهدیدها به منظور اخراج نمودن بهاییان از سمنان و منزوی کردن جامعه بهایی صورت می گیرد.
در این آتش چه می سوزد و چه دودی بر فراز شهر بر می افرازد؟ دود سیاه تعصب در روستایی دور افتاده در چشم هزارها مرد و زن در دنیا می رود و صدای حق طلبان را بلند خواهد کرد و بی خبران را به فغان خواهد آورد!