یکشنبه، خرداد ۱۰

مزارها در مزایده



قبرستان بهائیان روستای ایول واقع در جاده ی ساری- کیاسر- به طرف سمنان کیلومتر18 برای فروش به مزایده گذاشته شد.
این مطلب از طریق دو روزنامه ی کثیرالانتشار همشهری و ایران از تاریخ 26/2/88 لغایت 3/3/88 درج و تاریخ مزایده نیز 5/3/88 اعلام و منبع آن سازمان «اموال و املاک ستاد» اعلان شده است.
آخرین نشر در خصوص این مزایده در روزنامه ی همشهری به تاریخ 3/3/88 سال هفدهم شماره ی 4842 در صفحات اول وصفحات 22 تا27 قابل رویت است.
همچنین مطلب مورد نظر، در صفحه ی 25 شماره ی فوق روزنامه ی همشهری، در ذیل مازندران ردیف 1 چنین آمده است:
آدرس: ساری-کیاسر- به طرف سمنان- کیلومتر 18 روستای ایول- پشت خانه ی بهداشت
شماره ی پرونده : 1870
نوع ملک: زمین
کاربری ملک: بافت مسکونی
متراژ عرصه : 941
مبلغ پایه ی مزایده: 250000000 ریال با شرایط نقد و اقساط
توضیحات:فاقد سند مالکیت و به صورت قولنامه ای واگذار می گردد.
لازم به ذکر است این قبرستان قدمت 100 ساله دارد که بهائیان روستای ایول اموات خود را در این مکان دفن می کردند. در سال 1362، بیست خانواده ی بهائی کشاورز ساکن این روستا همزمان با اوج گرفتن تحرکات بر علیه این جامعه مذهبی توسط افراد متعصب و محرک از روستای خود بیرون شدند به طوریکه خانواده های مزبور جهت حفظ اعتقادات خود مجبور شدند کل مایملک خویش را رها کرده و روستا را ترک نمایند.
در این راستا اقدامات 26 ساله این روستاییان، شکایت در مرکز استان مازندران و شهرستان کیاسر و هم چنین به اولیای امور مملکتی به نتیجه نرسیده و موفق نشدند که به روستای خویش بازگردند. منازل مسکونی آنان در طی این دوره تقریبا ( 90%) کاملا تخریب گردیده است که بعضاً طعمه ی حریق تعمدی گشته. و حال قبرستان آنان را از طریق مزایده به فروش گذاشته اند.
http://hrairan.org/index.php?option=com_content&view=article&id=1149:46545&catid=84:502&Itemid=219

شنبه، خرداد ۹

مهمانان ناخوانده!

شیوه های گوناگون آزار بهاییان در حال گسترش است. یکی از این ناجوانمردمی ها در روز پجشنبه 31 اردیبهشت رخ داد. جشنی به مناسبت ازدواج سحر پور حسيني ( يكي از شهروندان بهايي سمنان ) و ايقان امام وردي ( يكي از شهروندان بهايي كرمان ) در باغي اطراف كرج برگزارشد. در همان هنگام، سه تن از ماموران اداره اطلاعات سمنان – با هماهنگي مسئولين منطقه - از همان ابتداي مجلس بعنوان ميهمان وارد شده و پس از مدتي نشستن، با معرفي خود اقدام به گرفتن فيلم و عكس از حاضرين مي كنند ناگفته نماند که پيش از آن، از خانمها خواسته مي شود مانتو و روسري خود را بپوشند سپس کی بورد نوازنده، توسط این افراد ضبط می شود و پس از نزدیک به دوساعت صحبت با صاحب باغ و والدين در ساعت 10 شب و پیش از حضور یافتن عروس و داماد محل را ترک می کنند. ماموران اطلاعات هيچ رفتار تند و خشني از خود نشان نداده اند واز همان ابتدا اعلام نمودند كه قصد برهم زدن مجلس عروسي را ندارند. لازم به ذکر است كه در همان زمان در اطراف همان باغ چندين مجلس عروسي ديگر هم برقرار بوده كه هيچ مشكلي براي آنها بوجود نيامده و صاحب باغ نيز عنوان كرده كه در طي چندين سال اخیر چنين اتفاقي در اين محل رخ نداده است . بايد خاطر نشان ساخت كه خانواده پورحسيني يكي از 20 خانواده سمناني مي باشد كه منزل آنها در 25 آذر 88 مورد هجوم و تفتيش ماموران اداره اطلاعات سمنان قرار گرفته بود.

دوشنبه، خرداد ۴

حادثه جدید در سمنان

در ادامه موج طوفان بی انصافی و آزار که بهاییان سمنان را احاطه نموده بار ديگر نیمه شب شنبه 2 خرداد شيشه هاي منزل يحيي هدايتي توسط موتورسواراني ناشناس شكسته شد. منزل نامبرده پیش از این نیز 4 مرتبه مورد هجوم واقع شده است. برای اطلاعات بیشتر به این لینک توجه فرمایید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/04/blog-post_6299.html

ظلمی در برابر تظلم

گودرز بیدقی که در سال 1384 بعلت تحویل تظلم نامه ریاست جمهوری به مسئولین دولتی، به اتهام تبلیغ بر علیه نظام به پرداخت 2.5میلیون تومان جریمه محکوم شده بود، برای اجرای حکم به دادگاه سمنان فرا خوانده شد.لازم به ذکر است که وی در اوایل دهه 1360 چند سالی در زندان به سر برده اند.
این تظلم نامه به زمان ریاست جمهوری سید محمدخاتمی بر می گردد؛ زمانی که عده ای از بهاییان تظلم تامه ای تنظیم نموده و در ضمن آن تمام موارد نقض حقوق شهروندی بهایی را بر شمرده بودند و بسیاری از افراد جامعه بهایی به ارگانهای دولتی مراجعه نموده آن را تسلیم دست اندرکاران نمودند؛ چه که اغلب این مسئولین تا آن زمان آگاه یاناآگاه از حقوق پایمال شده 300000 شهروند ایرانی چشم پوشیده بودند و سخنی به میان نیاورده بودند.در نتیجه این اقدام چند تن از بهاییان دستگیر شده و به فاصله اندکی به صورت مشروط آزاد گردیدند و برخی دیگر به زندان منتقل شدند.
حال که4 سال و نیم از آن زمان می گذرد، ظلم دیگری بر این افرد وارد می شود. بیداد در پاسخ به دادخواهی عده ای که ایرانیند و تلاششان خدمت، آبادانی و پرورش میهن عزیزشان است .

پنجشنبه، اردیبهشت ۳۱

هجوم به حصارهای زندگی خصوصی

هفته گذشته تعدادی از مغازه داران بهایی محله دستگرد و قلعه امیریه به حراست کلانتری اصفهان احضار شدند. در این دیدار از ایشان خواسته شد به پرسشنامه هایی پاسخ دهند که شامل پرسشهای شخصی و خانوادگی و نیز سوالاتی درباره فعالیتهای تشکیلاتی و خدماتی و روحانی ایشان بوده است.
آمارگیری از بهاییان یا پخش اطلاعاتی از وضعیت خصوصی و زندگی آنان سابقه ای بس طولانی دارد و مقصداز آن ایجاد رعب و وحشت و نیز ضربه های اقتصادی و روانی به افراد این آیین است. چندی پیش نیز شاهد انتشار اسامی کامل و مشاغل بهاییان شیراز بودیم که البته همراه با دمیدن در آتش تعصب برخی افراد،می توانست اثرات ناگواری بر جای گذارد. لغو جواز کار برای مغازه داران بهایی سمنانی نیز نمونه دیگر از این بیداد و آزار است.
برای اطلاعات بیشتر در دو مورد اخیر می توانید به لینکهای زیر نوجه فرمایید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/05/blog-post_20.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/02/blog-post_5819.html

هرس کردن حقوق انسانی

در ادامه تلاش وزارت اطلاعات و برخی دیگر از ارگانهای ایران، به منظور غیر فعال کردن جامعه بهایی، اعضای خادمین پیشین شهرهای" قزوین و خرم آباد"، به مانند چند شهر دیگر، به وزارت اطلاعات محل خود احضار شدند.
مقصد از دعوت این افراد امضا نمودن تعهدی بود که آنان را از انجام خدمات به جامعه بهایی ایران ممنوع می ساخت. این در حالی ست که مسئولین اداره جامعه بهایی در شهرها و نیز در کل کشور ، بنا بر دستور قوه قضاییه فعالیت خود را خاتمه بخشیدند. بنابراین آنان اعلام داشتند که از پیش از عید هیچ مسئولیت تشکیلاتی را در منطقه خود بر عهده نمی گیرند ولی به تمام فعالیتهای اعتقادی و وظایف روحانی خود ادامه خواهند داد.
اجرای مراسم و آداب دینی بر اساس مواد مندرج در قانون اساسی، قانونی تلقی می شودو در ضمن بسیاری از امور، حق طبیعی انسانی محسوب می شود و کسی اجازه ممانعت از آن را نخواهد داشت؛ حق بیان کردن و پاسخ گفتن، یادگیری و آموزش، ملاقات یکدیگر و انجام امور عام المنفعه.

چهارشنبه، اردیبهشت ۳۰

از زخم قلب یک زندانی

من هاله روحی ، یک زندانی هستم بنده با نیّتی خالص ، برای کمک به تعداد محدودی ، به مدت یک سال به منطقۀ سهل آبادِ شیراز می رفتم که شاید بتوانم دلی را شاد و خاطری را آرام و ناتوانی را دستگیر باشم.در یکی از روزهایی که از آن محلّه به منزل بر می گشتم بنده را دستگیر کردند، بااینکه آنروز در ماشین تنها بودم ، زمانی که از آنها خواستم حکم بازداشتم را نشانم دهند با تندی و خشونت و بدون اینکه حکمی نشان دهند ، مرا با خود بردند. در همان روزِ دستگیری تعدادی مأمور به منزل ما رفته و در حالی که مادرم در منزل تنها بودند، وارد منزل شده و کلیۀ وسایل شخصی ام را همراه با تمام فیلمهای خانوادگی ما را با خود بردند و تا امروز هیچ یک را تحویل نداده اند ! 28 روز مرا در بازداشتگاه اطلاعات بازجویی کردند و در تمام این مدّت بنده واضحاً و در نهایت صداقت در مورد فعالیتِ انجام شده توضیح می دادم. در جلسات دادگاه نیز تمام موارد را صریحاً به اطّلاع قاضی محترم پرونده رساندم. پس از اتمام سؤال و جوابها در دادگاه و در مدت بازجویی ، دادگاه حکمی مبنی بر محکومیت اینجانب به 4 سال حبس تعزیری صادر نمود! با ناباوری از حکم صادره ، درخواست تجدید نظر دادم و منتظر که ، در آبانماه 1386 در یک تماس تلفنی از من خواسته شد به ادارۀ اطّلاعات شیراز بروم و پس از ورود ، بنده را به یک سلول بردند و دو روز بعد از آن گفتند که شما برای اجرای حکم اینجا هستید و باید 4 سال را در اینجا بمانید. امروز 18 ماه از آن تاریخ می گذرد ؛ در این 18 ماه : مرا از ارتباط با افراد دیگر و زندگی اجتماعی که یکی از حقوق زندانی می باشد محروم کرده اند. در هفته فقط یک ملاقات 5 دقیقه ای با خانواده ام دارم و از ارتباط تلفنیِ مرتب و دائم محروم بوده ام ، در حالی که این ارتباطها در طول هفته از حقوق یک زندانی است. در 8 ماهِ اوّل از داشتن حق کتاب نیز محروم بودم. مرخّصی که از حقوق اصلیِ زندانی است و بایستی هر زندانی پس از هر 25 روز زندان 5 روز مرخّصی داشته باشد، برای من و خانواده ام به معضلی تبدیل شده است.ادارۀ اطلاعات و دستگاه قضایی برای هر مرخّصی که به ما می دهند، مدتها خانواده ام را مجبور به دوندگی های بی ثمر در ادارات کرده و فاصلۀ بین مرخّصی ها 3 ماه ، 4 ماه و گاهی بیشتر است. برای تمدید مرخّصی نیز بایستی زمان زیادی را در دادگاه هدر دهیم تا شاید بتوانیم 5 روز یا یک هفته مرخّصی را تمدید کنیم. یک زندانی باید در زندان باشد، امّا مرا در بازداشتگاهی که برای بازجوئی است نگه داشته اند. فضای بازداشتگاهی، فضائی بسته است ؛ غذای من را از پشت درب به من می دهند و اگر احتیاج به بیرون رفتن داشته باشم ، این امکان نیست و باید تمام روز را در اتاقی در بسته به سر برم و برای هر زمان خروج از محل ، باید چشم بند به چشمم باشد ! در طول روز فقط 10 تا 20 دقیقه در فضائی محصور به نام هواخوری که سقف ندارد ، قدم می زنم و زمان آن را هم زندانبان تعیین می کند، گاهی 8 صبح ، گاهی 12 ظهر و امکان طولانی شدنِ مدتِ هواخوری نیز نیست. آیا برای فردی که 24 ساعت در اتاقی در بسته است ، 10 دقیقه فضای باز کفایت می کند؟ من امکان استفاده از تلفن را ندارم، در صورتیکه هر زندانی می تواند هر روز از تلفن استفاده کند. من تمام آنچه قبل از صدور حکم بوده را نادیده می گیرم. امروز اگر من یک زندانیم با من مثل یک زندانی رفتار کنید، اگر من یک زندانیم مرا به زندان ببرید، به من اجازۀ هواخوری بدهید. به من اجازۀ استفاده از تلفن ، ارتباط با افراد ، زندگی اجتماعی و ... بدهید. اگر من زندانیم حقوق یک زندانی را در مورد من اجرا کنید. آیا زمانی که مرا به بازداشتگاه ( پلاک 100 ) بردید ،سازمان زندانها آنجا را جزء زندانهای خود می شناخت ؟! آیا سازمان زندانها شرایط آنجا را به عنوان زندان قبول دارد؟!

قانون، زیر پای قانون گذاران!

در تاریخ 25/10/87 مجمع روسای اتحادیه های سمنان با امضا تمامی روسای اتحادیه ها –حدودا 40 نفر-دستورالعملی را به تصویب رساند. بر اساس این دستورالعمل از تاریخ مذکور به کلیه افرادی که عقیده و مذهب خود را بهایی بنامند، جواز کسب داده نخواهد شد. این مصوبه باپیگیری و فشارهای مداوم آقای سید علیان رییس بسیج اصناف سمنان به تصویب رسید و درتضادشدید با مواد قانون اساسی قرار دارد.
مورد یاد شده توسط آقای علی اکبر صیادجو، رییس مجمع اصناف سمنان و اداره بازرگانی که مسؤلیت مطابقت مصوبات مجمع اصناف با اصول قانونی را دارند، نیز مورد تایید و حمایت قرار گرفت.
هدف از اینگونه اقدامات این است که برای اینگونه رفتار غیر انسانی وجهه قانونی ایجادکنند؛هر چند مخالف قانون اساسی و حقوق شهروندی باشد.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۸

دستگیری دیگر در سمنان

صبح روز یکشنبه 27/2/88 ساعت 5/7 مامورين با حكم بازرسي و دستگيري به منزل اقاي بهنام متعارفي مراجعه نموده و پس از تفتيش منزل و ضبط وسايل شخصي از قبيل كتب، سي دي، فيلم، موبايل وغيره , ايشان را بازداشت نمودند

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۳

هر سال دریغ از پارسال!


فردا یک سال از آن روز می گذرد؛ از 25 اردیبهشت 87، بامدادی که در آن نیروهای اطلاعات با عناویتی کاذب، زنگ خانه های 6 بهایی را زدند. وسایلشان را به تاراج بردند و و 5 مرد و 1 زن را در اوین جای دادند. امروز یکسال از دستگیری یاران ایران می گذرد. بهروز توکلی، وحید تیز فهم، عفیف تعیمی، فریبا کمال آبادی و جمال الدین خانجانی درست 365 روز است که بدون اتهام رسمی با بازجویی های پیاپی و بدون دیدار با وکیل خود در اوین به سر می برند.مهوش ثابت نیز در 15 اسفند 86 دستگیر شد واکنون بیش از یک سال است که بی دلیل در اوین به سر می برد.از آن زمان تا کنون گمانه زنی های متعددی در خصوص اتهامات ایشان از سوی رسانه های وابسته دولتی چون خبرگزاریهای ایرنا و فارس و برخی از چهره های سر شناس احزابی چون موتلفه اسلامی به میان آمد؛ اتهاماتی که از هر سوی با عناوین متناقص مطرح می گردید و توسط وزارت اطلاعات تکذیب می شد . بعد از آن هفت ماه تمام این 7 تفر در برزخی سهمگین به سر بردند و ناگاه بدون شاهد و مدرک با عناوینی چون" تبلیغ علیه نظام"، " جاسوسی برای اسرائیل" و " توهین به مقدسات"به ایشان نسبت داده شد و قاضی حداد در 29 بهمن ماه اعلان داشت که پرونده این هفت نفر تا هفته آینده پایان می پذیرد و حکم جاری می شود ولی از آن روز تا کنون هیچ حکم رسمی و دادگاه علنی مشخص نگردیده و اجازه ملاقات باوکیلشان خانم شیرین عبادی نیز به ایشان داده نشده است.

انچه بیش از پیش باعث تاسف است اتهام جدیدی ست که به صورت شفاهی به خانواده این افراد اعلان شده : " مفسد فی الارض". با همین اتهام بی پایه و مبهم، سر بسیاری از بهاییان اول انقلاب بر بالای دار رفت .
حکم مفسد فی الارض برگرفته از آیه 33 سوره مائده است: انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فساداً ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخرة عذاب عظیم" بر اساس این آیه قرآنی ماده 183 قانونی مجازات اسلامی را تصویب نموده اند که چنین تعریف شده است:

«هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی الارض می باشد.»

قانونگذار شرایط سختی را برای معرفی و یا شناخت محارب در نظر گرفته است:

1- ایجاد رعب و هراس

2- سلب آزادی و امنیت مردم

3- دست به اسلحه بردن
سوال اساسی در اینجاست، اگر مقصود دستگاه قضایی ایران اجرای عادلانه حکم و بر اساس دین مبین اسلام باشد چرا هر روز اتهامی بی دلیل بر این افراد می بندد و فردایش با اتهام دیگر می پوشاند؟ آیا بهاییان در این 30 سال حتی یک بار هم دست به اسلحه برده اند؟ آیا در دل هم وطنان خود هراس ایجاد کرده اند؟ آیا امنیت و آزادی کسی را سلب نموده اند؟ اما از سوی دیگر تمام این اتهامات در مورد ایشان اجرا شده. هم بر رویشان اسلحه کشیده شده، هم خانه هایشان به ظلم و بیداد طعمه آتش گشته، هم کودکان و بزرگانشان بارها و بیش از صدها بار مورد هجوم و آزار بی دلیل و عدم امنیت قرار گرفته اند. آیا نباید اتهام مفسد فی الارض را بر آنانی افکند که با عده ای ازایرانیاتی که هدف دیانتشان" اصلاح عالم" است، چنین رفتار نموده و می نمایند؟ آیا نباید اینان را به پای میز دادگاه کشانید؟ گرچه قاضی مقتدر قهاری که از ظلم احدی تخواهد گذشت و داور داوران و قاضی القضات است در دادگاه عدل خودحساب ظالم را از مظلوم خواهد ستد.

آری در جایی که مزد گورکن از جان آدمیزاد باارزشتر است درباره حکمهای ناعادلانه چه می توان گفت؟

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۲

الاکلنگ احضار و آزادی



روز گذشته 22 اردیبهشت ماه ، جلایر وحدت و سیما اشراقی به قرار وثیقه 150 میلیون تومانی از زندان مشهد آزاد شدند. این دو نفر طی هجوم وزارت اطلاعات به منازل هفت خانواده بهایی در 7 بهمن 87 دستگیر شده و مدت زیادی را در انفرادی به سر بردند.
آنچه بیش از هر چیز دیگر عجیب می نماید احضار 7 بهایی دیگر در همان روز به اداره اطلاعات مشهد است. ناهيد قديري، نسرين قديري ، سيما رجبيان، هومن بخت آور، داور نبيل زاده، رزيتا واثقي،كاويز نوزدهي در روز 22 اردیبهشت ماه به دادسرای انقلاب احضار شدند و از آنها خواسته شد تا آخرین دفاعیات خود را بیان دارند و خود را برای دریافت حکم دادگاه آماده سازند. این افراد پیش از این نیز در فاصله 16 تا 23 فروردین سال جاری به دادسرای انقلاب احضار شدند و از آنان درخواست شد تا تعهدی را امضا نمایند که ضمن آن از هرگونه فعالیت خدماتی به جامعه بهایی ممنوع می شدند و آنان نیز از امضای چنین تعهدی سرباز زدند چه که آن را بهانه ای دیگر برای اعمال محدودیتهای بیشتر بر حقوق شهروندی بهاییان ایران می دانستند.
گویا نباید کرسی از ظلم تهی ماند و هرگاه که آزادی مشروطی با هزار قید و حدود داده می شود ، به جایش بند و زندان دیگری سبز می شود. در اینجا در خانه ها هم زندانها سر می کشند. موشهایی که در دیوارها گوش ایستاده اند، کنترلهایی که به منظور فلج نمودن انسانها طراحی می شوند. تهدیدهایی که هر روز سایه هایشان را بر زندگی افراد بیشتر می گسترانند، آزادیهای خداوندی که بندگانش به جبر و بیداد از بندگان دیگرش می ربایند. اینست آنچه که در سرزمین آزاده مردمان از خاور و باخترش می دمد.
درباره این دو خبر می توانید به لینکهای زیر توجه فرمایید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/01/blog-post_27.html
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/04/blog-post_20.html

شنبه، اردیبهشت ۱۹

زندانیان شیراز

کیوان کرمی و فرهام معصومی پیش از عید نوروز در شیراز دستگیر شدند. کیوان کرمی 78 روز و فرهام معصومی 51 روز است که در زندان به سر می بردند . در روز یکشنبه 13 اردیبهشت قوه قضاییه به خانواده ایشان اعلام نمود که بازجوی پرونده یک هفته دیگر برای تکمیل تحقیقات فرصت خواسته است. این در حالیست که زندانیان به خانواده های خود ابراز داشته اند که 3 هفته ی بدون بازجویی را گذرانده اند و هنوز هیچ خبری از آزادی ایشان در میان نیست. در حال حاضر کیوان کرمی پس از گذراندن 59 روز و فرهام معصومی32 روز زندان انفرادی ، با یکدیگر در یک اتاق به سر میبرند.

از محبت خواهم سرود، حتی اگر گلویم را بفشاری!

در ادامه احضارهای پیاپی بهاییان توسط وزارت اطلاعات،در یکشنبه 13 اردیبهشت ماه آقایان پرویز سیفی و بهروز راشدی به دفتر محلی وزارت اطلاعات احضار شدند و پس از بازجویی های متعدد از هر یک از آنها به طور جداگانه خواسته شد فرمی امضا کنند که بر اساس آن هیچ گونه مسئولیتی اعم از آموزشی و تربیتی و خدماتی را در جامعه بهائی بر عهده نگیرد . پرویز سیفی و بهروز راشدی که پیش ش از این جزو خادمین شهر همدان بودند، به مانند دیگر همکیشان خود از امضاء این فرم امتناء ورزیدند و حاضر نشدند ظلمنامه ای را امضا کنند که آنان را از خرده حقوق شهروندیشان نیز محروم می سازد.

انتقال به زندان به اوین


خانم صهبا رضوانی در تاریخ دوشنبه 14 اردیبهشت به زندان اوین منتقل شد. وی که در تاریخ بیست و پنج آذر ماه در حمله گسترده به 20 خانوار بهایی دستگیر و به 3 سال و 8 ماه زندان محکوم شده بود، پس از5 ماه تحمل حبس از زندان سمنان به اوین منتقل گردید.
برای اطلاعات بیشتر به این لینکها توجه فرمایید:
http://khabarnavard.blogspot.com/2009/03/blog-post_12.html

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۷

لبخندی که بر لبان خشکید!

شهرام صفاجو در روز یکشنبه 6 اردیبهشت ماه در مهر شهر کرج دستگیر شد.روز سه شنبه15 اردیبهشت، شهرام صفاجو طی تماسی تلفنی به خانواده خود اطلاع داد که در روز پنجشنبه 17 اردیبهشت برای ملاقات وی به زندان رجایی شهر بروند،اماوقتی همسرودودختر ایشان با اشتیاق فراوان در محل جاضر شدند، اجازه ملاقات بدیشان داده نشد و مامورین زندان به خانواده وی اعلان داشتند که شهرام صفاجو در حال حاضر ممنوع الملاقات است.
این بیدادیست که حتی بر کودک و زن یک زندانی نیز روا داشته می شود. دروغی که با خنده نیشدار مامورین آمیخته است و قندی که در دلشان آب می شود و به گمان باطلشان ثواب می کنند که دل پر امید کودکی را نا امید کرده اند و چشم پر شوق زنی را بی فروغ به خانه بازگردانیده اند.

حکم ناعادلانه سیمین گرجی

حکم ناعادلانه بر علیه زندانیان، یکی پس از دیگری صادر می شود.یکی از آنها حکم یک سال حبس سیمین گرجی است. وی که تا به حال سه بار توسط نیروهای امنیتی قائم شهر، تنها به علت اعتقاد به آیین بهایی دستگیر و زندانی شده است، به یک سال حبس محکوم می شود.

سیمین گرجی بار اول در تاریخ ١٢ مرداد ١٣٨۴ دستگیر، و در تاریخ ۲۶ شهریور ١٣٨۴ با قید وثیقه آزاد شد. در این مدت یک ماه در زندان به سر برد. او دوباره در تاریخ ١١ دی ١٣٨۶ دستگیر شد و بعد از گذراندن پنج ماه (که دادگاه یک ماه آن را از دستگیری قبلی به حساب آورده بود)، در تاریخ ۱۵ فروردین ١٣٨٧، از زندان آزاد گردید. خانم گرجی در تاریخ ٧ اردیبهشت ١٣٨٧، کمتر از یکماه بعد از آزادی، دوباره دستگیر و زندانی شد که6 ماه بعد در ٨ آبان ١٣٨٧ آزاد گشت و سر انجام پس از این همه پسنی و بلندیهای قضایی به ا سال حبس محکوم می شود.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۵

احضار به اطلاعات

چندیست که وزارت اطلاعات برخی از بهاییانی که پیش از این به خدمات در جامعه بهایی مشغول بودهاند را احضار می نماید. در ادامه این روند آقای پرویز سیفی که پیش از تعطیلی تشکیلات در اسفند 87، عضو خادمین همدان بود، در روز 13 اردیبهشت ماه به ستاد خبری اطلاعات همدان احضار شد و به مانند دیگر هم کیشانش از وی خواسته شد تا تعهددهد که از هر گونه فعالیت آموزشی، تربیتی، و خدماتی به جامعه بهایی امتناع خواهد نمود؛ ولی او از امضای چنین تعهدی سر باز زد.
احضار مسئولین سابق جامعه بهایی و یا به زندان افکندن ایشان در راستای اهداف مسئولین است. از آنجا که هدف نهایی مسئولین از افزایش آزار و اذیت و محدودیت بر بهاییان، از میان بردن جامعه بهایی، گسست روابط میان ایشان، ایجاد فقر فرهنگی و مجبور نمودن ایشان به ترک وطن است، این چنین گمان می دارند که با تعهد گرفتن از آنان می توانند روحیه امید همبستگی و کمال طلبی را در دلشان بخشکانند ولی هیهات که پس از 165 سال با به کارگیری انواع حیله و نیرنگ به مقاصد خود دست نیافته اند. ،

یکشنبه، اردیبهشت ۱۳

امضایی که نخواهد خشکید!

خادمین سابق شهرهای ساری، بابل، بابلسر و قائم شهر به اداره اطلاعات شهر خود احضار شدند و از آنان درخواست شد تا متعهد شوند که از فعالیتهای جامعه بهایی دست بردارند. آنها نیز ضمن اعلان این مطلب که دیگر خادم مراکز خود نیستند،اما از دادن تعهد برای محدود نمودن فعالیتهای فردی خود امتناع ورزیدند.
هنوز چندی از تعطیل نمودن مجدد تشکیلات به فرمان دولت در اسفند 87 نگذشته بود که خادمین برخی مراکز برای امضای تعهداتی محدود کننده،احضار شدند. 10 نفر از بهاییان مشهد که بعضی از ایشان پیش از آن عضو جمع خادمین مشهد بودند به اداره اطلاعات مشهد احضار شدند و از ایشان خواسته شد که تعهد دهند از تمام فعالیتهای مربوط به آیین خود دست کشیده و در غیر این صورت مجازات می شوند ولی ایشان از امضای چنین تعهدی سر باززدند ؛ چه که این تعهد را گامی دیگر به سوی محرومیت از حقوق حقه شهروندی خود و تمام بهاییان ایران می دانستند. حال در مازندران نیز با احضار خادمین به قصد تعهد گرفتن، اقدام به همین عمل ضد حقوق بشری نمودند که این افراد نیز حاضر به دادن تعهد نشدند.

انتقال به زندان ساری!

در ادامه آزار و اذیت بهاییان مازندران، آقای محمد کندی از خادمین سابق ماهفروجک( از توابع ساری) که چندی پیش به 7 ماه زندان محکوم شده بود، از هفته گذشته دستگیر و به زندان ساری منتقل شد. در حال حاضر آقای فیض الله روشن، فواد نعیمی و محمد کندی در زندان ساری محبوس هستند..

آزادی به قید وثیقه

آقای سیامک ایقانی و خانم سوسن تبیانیان(جابری) به قید وثیقه100 میلیون تومانی و آقای علی احسانی به قید وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شدند.

جمعه، اردیبهشت ۱۱

رویش میله های زندان از سمنان


دوشنبه 7 اردیبهشت ماه، ساعت 10 صبح نیروهای اطلاعات به در مغازه سیامك ایقانی و سوسن تبیانیان (جابری)واقع در سمنان رفته و با نشان دادن حكم بازداشت اقدام به دستگیری ایشان نمودند. منازل سیامک ایقانی و سوسن جابری پیش از این در تاریخ 25 دی ماه 87 مورد هجوم و بازرسی نیروهای امنیتی قرار گرفته بود.
بعدازظهر سه شنبه 8 اردیبهشت خانم تبیانیان با خانواده خود تماس گرفته و از همسرش در خواست نموده که دختر 1سال و نیمه شان را ساعت 9 شب به زندان بیاورد و ساعت 7 صبح نیز به دنبال دخترشان بیاید و او را با خود ببرد. در حالی كه به پسر 7 سالشان اجازه ماندن در پیش مادر داده نشده است.
آقای ایقانی نیز که دارای یک دختر 5 ساله هستند 2 بار با همسر خود تماس گرفته و تقاضای وسایل ضروری خود را كرده اند.

پویا تبیانیان كه در تاریخ 18/12/87 در سمنان گرفتار شده بودند به 2 سال و 6 ماه زندان محكوم شدند.اتهامات وارده بر وی به مانند بسیاری از بهاییان دیگر تبلیغ علیه نظام ، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ بهائیت بوده است. در حالی که هیچ گاه در اثبات این اتهامات شاهدی ارائه نشده است..