دوشنبه، شهریور ۸

دستگیری مجدد مژگان عبادی و نسیم روحی در کمتر از 24 ساعت


همیشه در دستگیری ها اشتباه رخ نمی دهد، گاهی هم در آزاد کردن این اتفاق می افتد اما تفاوت در این است که اگر اشتباه دستگیر شوی یک زندانی می مانی با تمام شرایطش اما اگر نا آگاه آزادت کنند اقدامات فوری برای دستگیری مجدد صورت می گیرد. این وضعیت درباره دو زندانی آزاد شده بهایی رخ داد.
هنوز 24 ساعت از آزاد کردن مژگان عبادی و نسیم روحی از شهروندان بهایی ساکن ویلاشهر اصفهان نگذشته بود که بار دیگر در 7شهریور ماه بازداشت شدند. این دو جوان به همراه ژینوس جوشنیان، افروز روحی و فراز روحی به علت خدمات اجتماعی در ناحیه محروم قلعه موسی خان در حوالی ویلا شهر دستگیر شده بودند. مامورین اطلاعات پس از تفتیش منازل این افراد و ضبط برخی وسایلشان ایشان را دستگیر نموده بودند و بیم شان از این بود که اهالی قلعه موسی خان از بهایی بودن این افراد مطلع باشند و خدای ناکرده در صدد تحقیق درباره باورشان برخیزند اما ساکنین این محل هیچ اطلاعی از اعتقاد این افراد نداشتند.
مامورین امنیتی علت دستگیری مجدد این دو شهروند بهایی را اشتباه در تاریخ آزادی ایشان عنوان کرده اند.

یکشنبه، شهریور ۷

نامه یکی از شاگردان درس اخلاق رزیتا واثقی به معلم در بندش




برای معلم عزیزم*

رزیتا جان، نزدیک ۶ ماه است که در انفرادی هستی. هر صبح که بیدار می‌شوم دعا می‌کنم امروز خبر آزادی‌ات را بشنوم ولی خبرها همه پر است از وضعیت بد زندان‌ها و این‌که روزبه‌روز سلامتیت رو به وخامت می‌گذارد.

می‌گویند سکوت کرده‌ای و من به یاد دوران نوجوانیم می‌افتم که به ما درس استقامت می‌دادی. شور و شوقت در کلاس همیشه خنده را بر لبان ما می‌نشاند و حال چه کسی به فکر شادی توست؟ می‌دانم که به شادی روح و قلبت مسروری و در آسمان‌ها سیر می‌کنی ولی چه کنم که قلب کوچک من طاقت آزار بی‌دلیل تو را ندارد.

این نامه را برای تو می‌نویسم چون همیشه برای حرف‌های ما گوش شنوا داشتی. می‌خواهم بگویم خسته‌ام از این همه ظلم… تا کی پاسخ محبت، مشت است و خدمت به هم‌نوع، جاسوسی است؟ تا کی معنای دوستی و صداقت، توهین به مقدسات است؟ جوابت را می‌دانم. می‌گویی تسلیم اراده حق باش و توکل کن، نور بر ظلمت پیروز است. طبق معمول اطاعت می‌کنم ولی دلم تنگ است، می‌خواهم حرفهایت را از زبان خودت بشنوم.

منتظر دیدارت هستم تا در آغوشت بگیرم و بگویم که افتخار می‌کنم معلم شجاعی چون تو داشته‌ام.

*توضیح: رزیتا واثقی در تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. در تاریخ ۱۶ فروردین ماه گزارش شد، وی برای اخذ تعهد کتبی در زندان تحت فشار است. در تاریخ ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ رزیتا واثقی به زندان مرکزی مشهد منتقل شد.

*درس اخلاق، نام کلاس‌های مخصوص کودکان بهائی است که بصورت هفتگی برگزار می‌شود و هدف از تشکیل آن تعلیم و تربیت اخلاقی و روحانی کودکان و نوجوانان بهائی

* این نامه در ایران گلوبال منتشر شده است.

جمعه، شهریور ۵

بازداشت در دادگاه! دستگیری حسین شایگان


اختناق اقتصادی دولت بر بهاییان این بار رنگ دیگری به خود گرفت. پلمپ مغازه و عدم جواز کسب کافی نبود، بازداشت هم به آن اضافه شد. به گزارش خبرگزاری رهانا، روز سه شنبه 2 شهریور ماه، حسین شایگان از کسبه های بهایی سرشناس ناحیه شاهین ویلا به همراه وکیل خود و در دادگاه بازداشت شد.
شگفت آن است که منزل وی پیش از این در بهمن ماه 88 مورد یورش و تفتیش نیروهای امنیتی قرار گرفت. نیروهای اطلاعات بار دیگر بدون اطلاع قبلی و بدون هیچ دلیلی اقدام به پلمپ مغازه نامبرده نمودند و دادگاه روز 2 شهریور ماه قرار بود به جهت ارائه سند مغازه برگزار شود تا پلمپ غیر قانونی مغازه رفع گردد اما به جای گشایش، اسارت نصیب صاحب مغازه شد.
آنچه عجیب تر می نماید آنکه در دادگاه که محل دادرسی و رفع شکایات شهروندان ایرانی ست، بیداد صورت می گیرد و جای آنکه گرهی که از سوی وزارت اطلاعات بسته شده به دستان دادگاه باز شود، گره دیگری بر آن بسته می شود. این برخوردها نشان می دهد که تا چه حد دادگاههای کشور وابسته و به دور از انصاف قضایی عمل می کنند و بر خلاف ادعای مسئولین کشور مبنی بر مستقل بودن قوه قضائیه، ارتباط مستحکمی میان نیروهای امنیتی و قوه قضاییه وجود دارد.

یکشنبه، مرداد ۳۱

نامه سرگشاده به وزیر اطلاعات


نامه ای از یکی از خوانندگان خبرنورد که به جهت اهمیت عینا درج می گردد:

د.ج

با سلام
نمی دانم از چه هنگام سلام به فرهنگ ایران زمین راه پیدا کرده و از چه تاریخ آن را به عنوان سر آغاز کلام به کار می بریم. اما خوب می دانم سلام هم احترامی است که به طرف مقابل می گذاریم و هم به نوعی آرزوی سلامتی است و برای سلامت بودن شخص به کار می بریم. آرزوی سلامتی را با سلام ابتدای کار برای شما خواستار شدم شمایی که سلامتی بسیاری از انسان ها را از آنها گرفته اید و نمونه های زیر مشتی نمونه خروار است:
دیری ست که سه جوان بهایی در شیراز(هاله روحی، ساسان تقوی، رها ثابت) به جرم آنچه شما اقدام علیه امنیت ملی می دانید به زندان انفرادی افتاده اند. نمی خواهم باز هم از آن سه بگویم، البته هر چه از ظلمی که در حق آنها رفته است گفته شود باز هم کم است. نمی خواهم بگویم وضعیت جسمی و روحی آنها چگونه است که خود پیداست: نزدیک به سه سال در سلولی تک و تنها به سر بردن هر انسانی را از پا می اندازد و تنها قوه ی ایمان و باورهای شان که برای ایرانی آباد در تلاش بودند، آنها را استوار نگه داشته.
نمی خواهم بگویم ساسان تقوی تا مدت ها از درد پا که پلاتین در آن بود رنج می کشید و هنوز آثار درد ناشی از دو تصادف شدید با اوست. نمی خواهم بگویم رها ثابت با آن ضعف بدنی بر اثر ترکیدن کیستی در بدنش 1.5 لیتر خون از دست داده و هم اکنون نیز با ضعف بسیار در انفرادی به سر می برد و نمی خواهم بگویم هاله روحی از سردردهای بی امان رنج می کشد. آنها ، ما و حتی خود شما که گوشهای تان را گرفته اید تا سخنی از بی عدالتی تان نشنوید و چشم های تان را به روی حقایق بسته اید نیز می دانید که توان آن را ندارید که با توسل به اینگونه فشارها آنها را از راه حقیقت باز دارید.
می خواهم درباره خانواده های آنها به شما بگویم شما که خود نیز خانواده ای دارید: پدر، مادر ، همسر و فرزند. چگونه است که هرآنچه رفاه است برای آنها می خواهید، حال آنکه این سه خانواده را اینچنین از دوری فرزندان شان در رنج نگه داشته اید.
هر سه خانواده دچار بیماری های جسمی هستند از آقای ثابت که به تازه گی عمل باز قلب داشته گرفته تا آقای روحی که داری دیسک کمر شدید می باشد تا خانواده تقوی که هر کدام به نوعی با مریضی دست و پنجه نرم می کنند: مادر خانواده آرتروز شدید دارد، پدر خانواده پا دردهای مزمن دارد که گاهی راه رفتن را برایش بسیار دشوار می کند خواهر خانواده راحله دچار بیماری خاصی است که دکترها نیز از تشخیص آن عاجزند و همینک در بیمارستان بستری است و عفونت کل بدنش را فرا گرفته و تنها یاورشان به غیر از خواهر کوچکتر، ساسان است که همینک به خاطر جهل شما در بازداشتگاه اطلاعات به سر می برد آن هم نه به مدت یک یا دو ماه که نزدیک به سه سال است محبوس فکر محدود شماست.
قصد مظلوم نمایی ندارم فقط از شمامی خواهم با دیده انصاف بنگرید آن گاه اگر خودتان، خودتان را نفرین نکردید... آه از چه سخن می گویم و با که سخن می گویم آن که دینش را به حراج گذاشته تا لقمه نانی به کف آرد و آن که ایمانش را فروخته تا نامی در این دنیای فانی برای خود دست و پا کند دیگر وجدانی ندارد که انصافی داشته باشد.
حکم پر از ناجوانمردی را به نام خدا صادر می کنید، فرزندان نیک ایران زمین را به زندان می برید، خانواده هایی را چشم انتظار روز ملاقات می گذارید و آنگاه سه دقیقه آن هم به صورت غیر حضوری به آنها وقت می دهید، تنها پشتیبان و همراه خانواده ها را که جوانان شان هستند ایزوله می کنید و لابد انتظار دعای خیر هم دارید!
شرمتان باد ای خداوندان قدرت بس کنید
بس کنید از این همه ظلم و قساوت بس کنید
آینده ایران روشن است و افق دید عزیزانی که امروز اینچنین زیر جهالت شما تاب می آورند به فرداهای آباد ایران است.
از گردن کشان و بانیان ظلم و بی صفتان تاریخ عبرت گیرید، اگر از ظلم خود برنگردید جایی در فردای زیبای ایران ندارید.
کلام آخر آن که با شما نمی توان از دین و ایمان و انصاف و عدالت سخنی به میان آورد چرا که دیرگاهی است در درون شما به خواب رفته اند؛ شاید کلام آخرِ سیدالشهدا دردی از شما دوا نماید و مروری بر گذشته تاریک خودتان بیاندازید تا از این رهگذر، در بند شده ها نیز از تأثیر کلام سید شهیدان بر شما جانی تازه گیرند:
اگر دین نداریم لااقل آزادمرد باشید
یا حق
د.ج

جمعه، مرداد ۲۹

حبابی بر آب! برپایی غرفه های ضد بهایی در پارکها




کاش این دیالوگهای های پر آه و ناله و انذار دهنده سریال های تلویزیون ایران، گوشه چشمی هم به خود مسئولین داشت. ای کاش این همه سخنان زیبا که با دعای طلب آمرزش و بخشش مجری های تلویزیون در ماه رمضان همراه است، ذره ای بر سناریو سازان دروغ پراکن هم اثر می کرد.
هر مناسبت دینی و فرهنگی و هنری برای افرادی که می خواهند تخم کین و دروغ بپاشند می تواند فرصت خوبی باشد. برای استفاده از این موقعیت، غرفه هایی در برخی پارکهای تهران با عنوان حباب برپا شده و به نظر می رسد توسط گروه "بهایی پژوهی" ترتیب داده شده است. گروه هدف این غرفه های نوجوانانی هستند که برای اول بار اقدام به روزه گرفتن در ماه رمضان نموده اند و به پندار ایشان قرار است شبهاتی که بهاییان برای این نوجوانان ایجاد کرده اند، در این حبابها، متلاشی شود!!!گروه "بهایی پژوهی" با اسمی به ظاهر علمی و مبتنی بر تحقیق ، با مسئولینی که چهره ای متفاوت از انجمن حجتیه و دیگر بهایی ستیزان به خود می گیرند و با ریش تراشیده و بوی عطر و و لباس مرتب چندیست که فعالیت خود را در ایران گسترش می دهد.
پیش از این نیز غرفه هایی در نمایشگاههای کتاب تهران به پا کردند و به نام رفع شبهه به دروغ پراکنی و اشاعه مغلطه و سفسطه در بین ایرانیان پرداختند.
البته می توان از هر منبعی اطلاعات کسب کرد؛ می توان درباره دیانت اسلام از کشیشان کاتولیک و متالهین پروتستان طلب حقیقت کرد و تحقیقات ایشان را مطالعه کرد! اما نتیجه تحقیق...
به نظر می رسد بهایی ستیزان با هر لباس و شمایل و بیانی، در حال گسترش دادن گروههای مخاطب خود هستند. جوانان و دانشجویان و بزرگسالان و اینک نوجوانان و کودکان که قلب و ذهنی ساده و پاک دارند و همانطور که می توان عشق انسان و مهر و خدمت را در نهادشان بارور کرد، می توان با خرده تهییجی دروغین، علف هرز تعصب و نفرت را نیز در وجودشان کاشت؛ و چه غمبار! که حباب پراز خالی این گروههای بهایی ستیز، قصد کاشتن این هرز را دارد. .

یکشنبه، مرداد ۲۴

هجوم دگر بار به منزل فیض الله روشن، شهروند بهایی ساری


برای چندمین بار نیروهای امنیتی ساری، میهمان ناخوانده منزل فیض الله روشن شدند. این شهروند بهایی که پس از انقلاب بارها بازجویی و زندان شده و خانه اش مورد هجوم مامورین اطلاعات قرار گرفته، برای بار دیگر در 9:30 صبح روز 19 مرداد سال جاری، با یورش نا به هنگام این مامورین رو به رو شد.
وی به تازگی پس از گذران یک سال و نیم حبس تعزیری از زندان ساری آزاد شده بود. اتهام بی اساس وی به مانند بسیاری شهروندان بهایی دیگر"اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ برای گروههای مخالف نظام"توصیف شده بود.
وی از سال 1386 تا اواخر سال 87 را به همراه فواد نعیمی شهروند دیگر بهایی در زندان ساری سپری نمود. در حال حاضر، فواد نعیمی در حال گذراندن ادامه محکومیت خود به صورت تبعید در "اقلید" می باشد.،

چهارشنبه، مرداد ۲۰

دستگیری به جرم آبادانی!





پاداش آبادانی در ایران، بار دیگر اسارت و زندان شد. 4 شهروند بهایی که در ویلا شهر اصفهان،مشغول به خدمات اجتماعی مناطق محروم اطراف این شهرستان بودند، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند.
فراز روحی، ژینوس جوشنیان و نسیم روحی در 14 مرداد سال جاری و افروز روحی در 17 مرداد 88 توسط مامورین اطلاعات بازداشت شدند.
خدمات انسان دوستانه این افراد، بدون ذکر دین ایشان صورت گرفته بود و هیچ یک از اهالی محله محروم قلعه موسی خان که این افراد به توسعه اجتماعیشان یاری می کردند، اطلاعی نداشتند که این افراد، بهایی هستند.
در حال حاضر این 4 شهروند بهایی در زندان دستگرد اصفهان به سر می برند و تا کنون جز تماس تلفنی اجازه هیچ گونه ملاقاتی را با خانواده خود نیافته اند.
پیش از این نیز در اردیبهشت ماه 86 مامورین امنیتی ، 54 جوان بهایی راکه مشغول خدمات اجتماعی در چند محله محروم اطراف شیراز بودند، دستگیر کردند. سه تن از این افراد، به علت خدمات اجتماعیشان در حال گذراندن 4 سال حبس هستند و 51 نفر محکوم به شرکت در کلاسهای اجباری تبلیغات اسلامی که جز توهین به اعتقادات بهاییان و تحقیر این جوانان هدف دیگری را دنبال نمی کند.،

مراسم درگذشت عدالت

د.ج

عدالت که این روزها به هر مناسبتی گردن زده می شود، جای مرغ را گرفته چه در عزا و چه در شادی سرش را بیخ تا بیخ می برند، ولی از آنجا که عدالت جان سخت است و هزار سر ، باز هم برای دهن کجی بر سفاکان تاریخ خود را نشان می دهد و اینبار هم میهنان بهایی ما مراسم یادبودی برای درگذشت عدالت برپا کرده اند این هم وطنان عزیز از جمله گروهی هستند که این یادبود را بارها و بارها برگزار کرده اند و اینبار برای حکم پر از ناجوانمردی، بار دیگر این مراسم را بر پا می دارند هفت نفر از بهاییان (خانم فريبا كمال آبادى، آقاى جمال الدين خانجانى، آقاى عفيف نعيمى، آقاى سعيد رضائى، خانم مهوش ثابت، آقاى بهروز توكلى و آقاى وحيد تيزفهم.) که اداره جامعه بهایی را بر عهده دارند هرکدام به بیست سال زندان محکوم شده اندو آنها را به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند و این نشان می دهد که یکبار دیگر عدل علی گردن زده شده است.
مکان: تمام ایران
زمان: تمام ساعات شبانه روز تا تغییر این حکم
مدعوین ویژه: کسانی که به نام علی ، عدلش را گردن می زنند باشد که با حضور در این مراسم اندکی از وجدان ب ه خواب رفته شان بیدار شود

عدالت مُرد!


د.ج


باز هم عدالت در گور لرزید، باز هم مظهر عدالت شیعیان روحش آزرده گشت و باز هم علی (ع) در زنجیر شد.
سالهاست که هر از چندی به نام علی و عدلش هر آنچه می خواهند می کنند و آب از آب تکان نمی خورد.
عدلش را به حراج گذاشته اند تا هر بی صفتی از آن بهره برد و آن کند که صلاح جمعی کوچک و بی مایه در آن باشد.
سی و یک سال است که به نام علی با جان مردم بازی می کنند و سی و یک سال است که عدالت به اسارت برده شده.
دراین میان بیچاره مردم ایران و بی نوا فرهنگ پر از افتخار ایرانیان که به تاراج بی عدالتی رفته و نام عدل علی را بر آن می زنند. هر روز عدالت را به ثمن بخس می فروشند و شاید باید گفت هر لحظه حکمی پر از ناجوامردی برای آزاده خواهان صادر می کنند.
هنگامی که خبر حکم 20 سال زندان یاران ایران (هفت بهایی زندانی در اوین) را شنیدم اولین تصویری که به ذهنم رسید حضرت علی بود که می خواهد فریاد زند اما دهانش را بسته اند، پایش در زنجیر است و دستانش را در بند کرده اند، باری پنداری می خواهد نعره زند:
بس کنید ای به نام من زده آتش به عدلم بس کنید
زین همه نامردی و نامردمانی بس کنید
...
دیر زمانی است در ایران عزیز هرآنچه خوبی است در بند شده هرکه ایرانی بهتر را می خواهد بی اندکی اتلاف وقت به زندان می افتد از دانشجو که مظهر دانایی است تا کارگر که نمادی از استقامت است تا معلم که اسوه ی دانش است تا کرد و بلوچ و ترک و عرب و یهودی و سنی و مسیحی و زردشتی و لائیک که خود نشان دهنده کشوری است که توان آن را دارد تا از هر قوم و ملتی ، از هر زبان و مذهبی در آن رشد و بالندگی داشته باشند لیک حال در دست بداندیشان گرفتار است و هردم بلایی تازه بر ایشان وارد می آید و از این میان حال بهاییان پیداست.
یاران ایران که امور جامعه 300000 هزار نفری بهاییان ایران را به عهده دارند دو سال و اندی بدون حکمی در دست در بازداشتگاه به سر می بردند تا به ناگاه خبر یافتم حکم بیست ساله برای هرکدام از آنها صادر شده، آنها را به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند که یکی از نامناسب ترین زندان های ایران می باشد و از این میان مات و مبهوت خبر را مرور می کنم، از تکیه زنان بر مسند عدالت می پرسم: با کدام معیار و سنجش؟ با کدام عدل و مروت می توان اینچنین حکمی صادر نمود؟ از پرسش خویش به خنده می افتم سی سال است که چنین حکم رانده اند، از مردم می پرسم:
های مردم تا به حال یک گزند،
یک ستم ،
یک شرنگ،
یک ریا،
یک بیان بی روا
از بهاییان دیده اید؟!
این چه حکم است؟
این چه عدل است؟
این همان عدل علی ست؟
این همان آیین مردان خداست؟
راه و سلوک بهاییان جز خدمت به شهر و دیار خویش و آبادانی کشور و دنیایی بهتر برای هم میهنان شان نیست. از هر فرصتی هر قدر کوچک بهره می برند تا گامی برای فردایی بهتر بردارند. آنها را با سیاست کاری نیست. با قانون هر مملکتی همراه می شوند و از میان همان قانون فردای بهتر را می سازند، قلبشان آکنده از مهر است و حب، روحشان سرشارِ از مهر و صفاست، راه و رسم و شیوه شان، راه خداست.
عاشق ایران اند و در میان سفاکان تکیه بر قدرت زده این همان نابخشودنی جرم است. عشق ایران هر که در سر دارد و احیای آن خواهد بداند مجرم است، قاضی این مرز و بوم، در بندش کند.
های مردم بشنوید:
جرم این هفت شمع وفا
خدمت به ایران است و بس
جرم این هفت سرو سهی
فردای زیبای شماست




سخن آخر با تکیه بر تختان بی شرم و حیاست:
اگر خواستن فردای بهتر برای ایران و جهان جرم است پس من هم مجرمم، نه تنها من ، که تمام مردم ایران که خود را ایرانی می دانند مجرمند مگر می توان انسان بود و دم از انسانیت زد و گامی در جهت بهبود حال ایران بر نداشت، پس آن کنید که باید: یا همه را در بند کنید یا دور تا دور ایران دیوار بکشید و یا تا به ذلتی بیش از این در دنیا گرفتار نشدید راه و رسم مردانگی پیشه خود سازید. اگر از حکومت علی دم می زنید نه به تمامه که ذره ای از عدلش را به کار گیرید تا ایران نفسی تازه کند. باور کنید این هوای تازه شما را نیز سرشار خواهد کرد. باشد که به ریسمان عدل علی آویزید و باشد که باورتان عاشق شود تا ظلم از میانه برخیزد.


*روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.



روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری‌ست.
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل
افسانه‌یی‌ست
و قلب
برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست‌داشتن است
تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی.



روزی که آهنگِ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطرِ آخرین شعر رنجِ جُست‌وجوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه‌یی‌ست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...



و من آن روز را انتظار می‌کشم
حتا روزی
که دیگر
نباشم.

*افق روشن از احمد شاملو

سه‌شنبه، مرداد ۱۹

وضعیت حقوقی بهاییان در "نوبت شما"


بالاخره هر چیز موافقی دارد و مخالفی. هر نظریه ای که امروز جزو بدیهیات است و بر اساسش باورهای دیگر بنا می کنند، روزی نظریه پردازش را به باد تهمت گرفته اند، انگ تکفیر چسبانده اند یا سرش را زیور دار کرده اند؛ اما گذشت زمان و تاریخ چون تابش آفتاب ، نوع این بذر در حال شکوفایی را مشخص می کند که تلخ دانه و هرز و گیاه سمی ست یا گل و ریحان.
روز گذشته تلویزیون فارسی بی بی سی در برنامه نوبت شما، موضوع حقوق شهروندی بهاییان را به بحث گذارد و به قول خودش در یک " بحث جنجالی" را باز کرد.
چند نکته از حرف های هموطنانم که خیلی از وجود بهاییان خوشحال نبودند، مرا به فکر وا داشت:
اول آنکه این عزیزانی که ایرانِ پوشیده از عدل و داد را غایت آمال می دانند ، چرا در لندن و به عقیده خودشان " ممالک کفر" زندگی می کنند؟ چرا دو پای دیگر هم قرض کرده اند و و بساط را در پایتخت انگلیس و کشورهای غربی گسترانده اند؟اینان چه مشکلی دارند که ترک وطن کردند اینها که همان حرفهای زمامداران ایران را طوطی وار تکرار می کنند؟

یکی از کرامات این 30 سال، ساخت واژه بود، واژه هایی که کاملا سیاه یا سفید بودند البته گاهی کلمات سفید با تکرار حرف بعضی ها، به کلمات سیاه تبدیل شد مانند: "عدالت"، " محبت"، "خدمت" و ... و از جمله این خلاقیتها اختراع واژه "مظلوم نمایی" ست که در ارتباط با بهاییان ایران به کار برده می شود و البته عزیزان "فارس " خوان و " کیهان" دان، علاقه بسیاری به تکرار این کلمه دارند. در این برنامه نیز چند نفر از ایرانیان عزیز این نسبت را به بهاییان دادند و آنان را مظلوم نما خواندند.تنها یک سئوال می پرسم: ما امروز داریم تاریخمان را زندگی می کنیم. همین امروز زنگ خانه مان را می زنند، تمام خانه را زیر و رو می کنند، با بی حرمتی و خشونت نسبت به ما رفتار می کنند و بعد هم یکی یا چند نفر از افراد خانواده را می برند و تا چند روز هم خبری از آنها نمی دهند، توقع چیست؟ بنشینیم و صبر پیش گیریم یا مانند برخی گروهها با رشوه و مجیز و دروغ پردازی، با عاملان این ظلم ساخت و پاخت کنیم و به شیوه بردگان در سرزمینمان زندگی کنیم؟
سوال دیگر هم مربوط به استفاده از کلمه و مفهوم "مظلوم نمایی" و تاثیرات آن است. سالها بعد از کشتار یهودیان به دست نازیها، مصاحبه هایی با بعضی از عاملین جنایت صورت گرفت. یکی از سوالات این بود: اگر می دانستی که این صحنه ها در تلویزون پخش می شود و وضعیت این قربانیان به دید مردم می آید آیا همین اعمال را انجام می دادی؟ جواب این بود: مرتکب نمی شدم. تلاش کسانی که از کلمه " مظلوم نمایی" استفاده می کنند این است که هر خبر رسانه ای که وضعیت وخیم حقوق بشری بهاییان را در ایران نشان می دهد،دروغ و وارونه جلوه کنند و بدین وسیله بتوانند به جنایاتشان که از مصادیق بارز " جنایت علیه بشریت" و " کوچاندن اجباری " است، ادامه دهند.
اما کسانی که تاریخ امروزشان را می بینند، اما به گونه ای دیگر تفسیرش می کنند چطور می خواهند درباره تاریخ 160 سال پیش(ظهور آیین بهایی در ایران) و حتی بدتر از آن 1400 سال پیش(تاریخ حدودی پیدایش دیانت اسلام) قضاوت کنند؟
به هر حال "خبرنورد" به عنوان یک رسانه آینه سان یا به فرموده دوستان "مظلوم نما" از تمام ایرانیان عزیزی که برای "حقوق انسان" فارغ از اندیشه و باورش ارزش قائلند، ممنون است و امید روزی را دارد که *" نور اتحاد آفاق را روشن و منور سازد"

*بهاالله

نامه‌ی وصال ممتازی دانشجوی محروم از تحصیل بهایی به محمود احمدی نژاد



وصال ممتازی از دانشجویان بهایی دانشگاه بین المللی امام خمینی در ترم آخر از دانشگاه اخراج شد. او در رشته مهندسی کشاورزی - آب این دانشگاه در قزوین، مشغول تحصیل بود.
تنها چند روز به فارغ التحصیلی وی مانده بود که در روزهای امتحانات آخر به علت اعتقاد به دیانت بهایی دیگر اجازه شرکت در امتحانات را نیافت.
تلاش این دانشجوی محروم از تحصیل برای پیگیری از مسئولین دانشگاه، نماینده مجلس در قزوین و وزارت علوم در این شهرستان، نیز به نتیجه نرسید.

«بسمه تعالی»

ریاست محترم دولت جمهوری اسلامی ایران،جناب دکتر محمود احمدی نژاد

سلام علیکم

اینجانب وصال ممتازی در سال ۱۳۸۵ پس از شرکت در کنکور سراسری در رشته مهندسی کشاورزی-آب در مقطع کارشناسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین پذیرفته شدم.ابتدا بر این باور بودم که ممکن است با روی کار آمدن دولت جنابعالی دوران تبعیضات بر جامعه بهائی ایران رو به پایان رفته و دوران جدیدی توأم با حس اعتماد متقابل و رفع سوء تفاهمات ایجاد شود.

گمان می کردم در این حکومت دینی که طبیعتا احترام به حقوق انسان ها از جمله حق تحصیل از اصلی ترین آرمان های آن است و تا قبل از تشکیل دولت شما به دلایل نامعلوم‍ی این حقوق برای بهائیان نادیده گرفته شده بود،پایان یافته.

بنده در این ۴ سال تحصیل کردم به امید اینکه علمی فراگرفته و بتوانم به واسطه آن به میهن عزیزم خدمت کنم. در طول ۷ ترم بدون رد شدن حتی یک واحد،۱۲۴ واحد از دروس را گذراندم. در حین امتحانات پایانی ترم آخر متوجه شدم که ترم بنده حذف شده و از تحصیلم ممانعت به عمل آمده.این برایم به دلیل نداشتن پرونده اخلاقی یا سیاسی تعجب برانگیز بود.

پس از پرس و جو از طرف حراست دانشگاه به اینجانب گفته شد که دلیل اخراج شما به خاطر مسئله بهائیت بوده و این دستور از جانب وزارت علوم،تحقیقات و فناوری کشور که زیر نظارت شما اداره می شود به دانشگاه ابلاغ شده است.جای بسی تأسف است.

عملی که با استناد به آیه مبارکه «لا اکراه فی الدین» نه با اصل اسلام،نه با عقل و نه با هیچ معیار دیگری قابل توجیه نمی باشد.شاید شما که یک فرد دانشگاهی هستید از این مسائل بی خبر باشید ولی به گمانم این مسئله دور از ذهن است.لذا اگر در این رابطه اشتباه می کنم از شما می خواهم تا این مشکل بنده را پیگیری نموده و از این به بعد از وقوع چنین حوادثی جلوگیری به عمل آورید.

با تشکر

دوشنبه، مرداد ۱۸

حکم های ناعادلانه پشت سر هم! انتقال چند نفر از یاران ایران به زندان رجایی شهر کرج

هنوز امضای حکم ناعادلانه 20 سال حبس برای یاران ایران، خشک نشده بود، که خبر از انتقال ایشان به زندان رجایی شهر منتشر گردید. 5 عضو مرد این گروه به این زندان غیر استاندارد که تبعید گاه زندانیان سیاسی ست، منتقل شده اند؛ اما هنوز از وضعیت محل نگهداری مهوش شهریاری (ثابت) و فریبا کمال آبادی( طائفی) اطلاعی در دست نیست.

یکشنبه، مرداد ۱۷

२० سال حکم به جرم بهایی بودن!


این بار تاس دادگاه انقلاب روی 20 ایستاد و حکم 20 سال حبس برای مدیران پیشین جامعه بهایی ایران داده شد.
5 مرد و 2 زن که بیش از 2 سال را در وضعیت معلق و با بدترین شرایط و کمترین امکانات در زندان اوین تهران سپری کردند. هفت بهایی که جرمشان، اعتقاد به آیین بهایی بود ولی اتهامات وارد بر ایشان،"جاسوسی به نفع بیگانگان، فعالیت تبلیغی علیه نظام،راه‌اندازی و گسترش تشکیلات غیرقانونی،همکاری با اسرائيل، جمع‌آوری اسناد طبقه‌بندی شده و ارایه آن به بیگانگان، تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی ایران و فساد فی‌الارض" ، عنوان شده بود.
عفیف نعیمی، وحید تیز فهم، فریبا کمال آبادی(طائفی)، سعید رضایی، جمال الدین خانجانی و بهروز توکلی، در بامداد 25 اردیبهشت ماه 1387 در خانه هایشان به دست نیروهای امنیتی دستگیر شدند. پیش از آن نیز مهوش شهریاری(ثابت)در 15 اسفند 86 در مشهد بازداشت شد. پس از 2 سال و دو ماه از دستگیری و بازجویی های توان فرسا، قاضی مقیسه رئیس شعبه 28 دادگاه انقلاب،حکم 20 سال زندان برای هر یک از این افراد صادر کرده است.
اتهاماتی که بارها جامعه جهانی بهایی و وکلای ایشان آنها را بی اساس خوانده اند. بی شک اگر یک مدرک حقیقی و غیر ساختگی، دال بر این اتهامات، وجود داشت، مسئولین ایران، در بوغ و کرنا می کردند و جارچیانشان بر سر هر کوی و بازار فغان بر می آوردند و بر طبل و دهل می کوبیدند!
20 سال حبس برای کسانی که تنها اداره امور اداری بزرگترین اقلیت غیر مسلمان ایران را بر عهده داشته اند، نشان دهنده هراس و کینه دولت ایران از بهاییان است. هراس از اندیشه هایی که انتشارش، بنیاد تقلید و تعصب و نفرت و تنگ نظری را بر باد می دهد و این همان بنیادی ست که اینک بر پاست و بر همین اساس این حکمهای ناعادلانه برای این شهروندان ایرانی و صدها ایرانی آزاد اندیش دیگر صادر می شود.

شنبه، مرداد ۱۶

باز هم دو ماه دیگر!


پس از دو سال و دو ماه بار دیگر حکم بازداشت 7 مدیر جامعه بهایی ایران، به مدت دو ماه تمدید شد.
فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، مهوش ثابت، عفیف نعیمی، وحید تیز فهم، سعید رضایی و بهروز توکلی مدیران موقت جامعه بهایی بودند که در سحرگاه روز 25 اردیبهشت 87 در منازل خود دستگیر شدند. 4 ماه در انفرادی و تحت بازجویی های شدید قرار گرفتند و از آن روز تا کنون هیچ آزادی موقتی دریافت نکردند.
پس از چند بار به عقب انداختن دادگاه این 7 نفر و وارد آوردن اتهامات بی اساس که از سوی وکلای ایشان مورد اعتراض واقع شد، آخرین دادگاه در 24 خرداد برگزار شد.
تمدید حکم بازداشت موقت 2 سال و دوماهه این افراد در شرایطی صورت می گیرد که ایشان از کمبود حتی وسایل اولیه زندان رنج می برند.
بلاتکلیفی این افراد و دستگیری های روز افزون و سناریو سازی های دروغین برای جامعه بهایی ایران، به منظور اختناق و در واقع به نوعی کوچاندن اجباری این بزرگترین اقلیت مذهبی ایران صورت می گیرد.
بر اساس مصاحبه ای که با وکیل این افراد، خانم شیرین عبادی در ارتباط با اتهامات و حکم احتمالی ایشان پخش شد، عنوان نمودند که این افراد بیگناهند، تنها به دلیل باورشان به دیانت بهایی در زندانند و اگر قاضی بخواهد عادلانه حکم دهد باید ایشان را تبرئه نماید.

پنجشنبه، مرداد ۱۴

نامه سرگشاده یک شهروند بهائی به رهبر




انالله و انا الیه راجعون
حضرت آیت الله عظمی سید علی خامنه ای
رهبر معظم کشور جمهوری اسلامی ایران
اینجانب هوشنگ فنائیان فرزند روشن آقا ساکن آمل هستم ؛ برادران محترم اطلاعات در 12 امرداد با نامه دست نویس و مهر پست نویس وارد منزل و کارگاه پدری اینجانب شده و تمام کتب دینی و سی دها و کیس کامپیوتر و عکس های دینی را بدون حکم دادگستری با خود بردند و زمان بردن وقتی قانونان به ایشان ابلاغ می نمایم که شما حق بردن هیچ چیز را بدون حکم ندارید می گفتند ما هر چه بخواهیم می بریم .
جناب خامنه ای شما رهبر کشور اسلامی ایران هستید و من هم یک شهروند ایرانی هستم آیا به دلیل نوشتن این نامه باید منتظر عواقب دستگیری یا زندان باشم یا شما نوشته مرا به عنوان یک شهروند مورد رسیدگی قرار داده و دستور پیگیری ماموران خاطی را خواهید داد ؟
جناب خامنه ای سخن من از چند سی دی یا کتاب یا چند کیس کامپیوتر که به سرقت رفته نیست بلکه سخن من در باره دفاع از جامعه بهائیان ایران است که من هم عضوی از این جامعه تحت ظلم هستم .
حضرت آیت الله باید به رسول الله روحی و ذاتی و کینونتی له الفدا تسلیت بگویم که در کشور اسلامی به نام رسول خدا قبرستان ها را با خاک یکسان کرده اند و به نام ائمه اطهار صدها خانه را در طول سی سال نابود کرده و همین چند هفته پیش 50 خانه در ایول مازندران با لودرها و لباس شخصی های قدرت مدار نابود می گردد .
شما رهبر کشور جمهوری اسلامی ایران هستید و من یک شهروند ایرانی بهائی حضرت آیت الله تقاضا دارم دستور فرمائید ظلمی که به نام شما و به نام شرع شیعه ایجاد شده به نام اسلامی که خواهان محبت و مودت و محبت و یکدلی و یکرنگی است پایان یابد احساس قلبی من در این است که شما اعتقاد بر محبت و مودت و رعایت حقوق اقلیت ها دارید ؛ اجازه دهید این احساس تبلور عملی یابد .
من به شخصه هنوز باور ندارم که شما موافق آزار و اذیت و بیان تهمت و افترا به مردم شریف ایران باشید و من تصور نمی کنم که شما با این درک و درایت اسلامی اجازه بدهید زنان و کودکان از خانه و کاشانه خود در ایول یا سایر روستاها و شهرها آواره شوند .
زیرا قلبا اعتقاد دارم در اسلام امر به محبت و مودت و انسانیت و حفظ حرمت ها شده نه خشونت در حق نفوسی که خواهان ترقی و آبادانی ایران عزیز هستند . و اجازه دهید این به عمل درآید نه به حرف پایان یابد .
جناب خامنه ای سالهاست که من تحت ظلم و ستمی هستم که شرحش را اداره اطلاعات آما دقیقا می داند ولی زمانی که سکوت حضرت عالی را نسبت به ظلمی که در حق مظلومین و شهروندان ایرانی بهائی می شود را مشاهده می کنم تمام وجود مرا اندوهی فرا می گیرد مگر می توان تصور کرد یک یک روحانی بلند مقام جانباز راضی به حبس ؛ زجر ؛ آزار صدها هزار اقلیت دینی باشد ؟
گمان من همیشه بر این بوده است که عوامل خود سر و گروه های فشار که در داخل نظام با هم در گیر هستند جامعه بهائی را مانند مرغ عروسی و عزا به کشتن می دهند .
در این لحظه به والله احساس می کنم که ای کاش دستور می دادید مرا اعدام یا تیر باران نمایند ولی بدین واسطه جامعه بهائی ایران استخلاص خود را از این ظلم وارده بدست می آورد و اگر با کشتن شدن یک نفر احساس می کنید عوامل خود سر و لباس شخصی ها و نیروهای اطلاعاتی احساس رضایت نمی کنند دستور دهید مرا در میدان شهر آمل قطعه قطعه نمایند یا به آتش بکشند اما به نام بهائی و اجازه ندهید در حکومت اسلامی دروغ ؛ تهمت و افترائی اساس یا پایه یابد والله من همین الان حاضرم اگر در هر کجا که شما صلاح بدانید مرا به نام بهائی بخواهند سلاخی نمایند اما بگذارید این ظلم برای همیشه پایان یابد .
جناب خامنه ای سالهاست که جامعه بهائی ایران تحت آزار و اذیت و شکنجه قرار داده اند و این عمل را متاسفانه به نام اسلام انجام می دهند .
مامور محترم اطلاعات تهمت بی عفتی و بی عصمتی به زنان و دختران بهائی را در منزل من مطرح می نماید و می گوید شما بهائی هستید و ما مسلمان و طاقت دیدن یک نظر متفاوت با اسلام را در کنار خود نداریم .
انا لله و انا الیه راجعون
به شما تسلیت می گویم که در کشور اسلامی و نام اسلام و نام رسول الله و به نام ائمه اطهار تهمت بی عفتی و بی عصمتی به زنان و دختران شریف ایران می زنند که فاطمه زهرا که جانم فدای مظلومیت او باد را گریان می دانم که در زمان رسول الله به مشرکین و کفار چنین تهمتی به زنان عرب بت پرست زده نشد .
آیا مسلمانان در سایر کشورهائی که در اقلیت دینی هستند به دلیل اقلیت بودن باید مورد هتاکی و تهمت و افترای دینی قرار بگیرند ؟ چون در اقلیت هستند و پیامبری را اعتقاد دارند که اکثریت مردم آن کشور او را قبول ندارند ؟
به مولی علی علیه السلام تسلیت می گویم که از عدالت علی نسبت به بهائیان حتی نامی نمانده است که مامور اداره محترم اطلاعات سینه جلو می دهد که هر انچه بخواهم می کنم .
به مالک اشتر تسلیت می گویم که سربازان گمنام اداره اطلاعات بجای انکه خون خود را برای حفظ کشور بدهند مملکت را برای اغراض خود بدنام می کنند
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم کشور مقدس ایران در زمانی که این نامه به دست شما می رسد ( اگر برسد) نمی دانم در کدام زندان باشم و در چه شرایطی ؟ اما حتی اگر با شهادت من سخنان جامعه بهائی ایران به گوش شما و سایر مسئولین روشن ضمیر و شریف و محترم برسد افتخاری است برای من .
جناب خامنه ای آیا زنان و دختران جهان به علت تفاوت در دین یا دیدگاه اعتقادی با دین شما باید حرمت عفت و عصمت ایشان زیز سئوال برود ؟ حتی اگر کافر یا مشرک باشند ؟
حضرت آیت الله مرگ یکبار و شیون یکبار ؛ یکبار این جرات و جسارت را داشته باشید یا بگوئید بهائیان و سایر اقلیت های دینی تماما انسان هستند و دارای حق و حقوق شهروندی یا اگر لازم می دانید بیائید اجازه دهید چند داشمند مسلمان با چند بهائی مطلع و آگاه در صدا و سیما مناظره نمایند تا ثابت شود که بهائیان هم انسان هستند و دارای حقوق شهروندی ؛ و اگر این دانشمندان بزعم خود مردم را قانع کردند که بهائی یا سایر اقلیت های دینی به علت تفاوت اعتقادی نباید از حقوق شهروندی برخوردار باشند و مردم هم قبول کردند مردم خود از بهائیان و سایر اقلیت ها فاصله خواهند گرفت و دیگر نیازی به اذیت و ازار و زندان و مصادره اموال و تخریب منازل و اخراج از دانشگاه و ایجاد فشارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهتگی و حقوقی نخواهد بود .
حضرت آیت الله بیائید برای یک بار در یک کشور اسلامی این دستور را صادر نمائید که هیچ رسانه ای حق زدن تهمت و افترا به هیچ فرد یا جامعه ای را ندارند و اگر تهمت یا افترا یا دروغی مطرح شد آن فرد یا جامعه این حق را دارد که جواب بدهد و جوابیه انان هم منتشر گردد .
حضرت آیت الله باید به شما تسلیت فراوان بگویم که در کشور اسلامی می گویند اقلیت های غیر رسمی حق ادامه تحصیل در دانشگاه را ندارند و می دانم شما با این امر قلبا مخالفید ؛ شاید صلاح و مصلحت سیاسی بزعم سیاستمداران دین ستیز در سکوت شما باشد اما آیا این سکوت به بهای دین و حق و حقوقی نیست که بر دوش شما خواهد بود که باید در ملکوت جوابگوی رسول الله باشید .
حضرت آیت الله شما یک مرجع تقلید و یک روحانی محترم و مطلع هستید ؛ آیا شرعا و قانونا و اخلاقا اجازه می دهید به نام اسلام و به نام روحانیت و به نام حکومت شیعه علی به عده ای که از لحاظ اعتقادی با شما نظری متفاوت دارند ظلم روا شود ؟
اگر می دانید حقی نزد شماست نیاز به زندان بردن و فشار آوردن نیست بلکه راه گفتمان دو طرفه است .
حضرت آیت الله بدانید جامعه بهائی در سیاست دخالت نمی کند اهل خشونت و حمل سلاح نیست اهل فساد و بی عفتی و بی عصمتی نیست و هدفی و آرزویئ جز سرافرازی و آبادانی ایران عزیز ندارد .
اگر خلاف این مسائل را به شما می گویند اجازه دهید چند بفر بهائی واقعی ( نه ساخته و پرداخته اداره اطلاعات ) در نزد شما حاضر شده و حقیقت مطلب را بعد از شنیدن سخنان دو طرف قضاوت فرمائید
جناب خامنه ای می گویند بهائیان جاسوس اسرائیل هستند
بعد می گویند بهائیان برای اسرائیل پول می فرستند
حضرت آیت الله جاسوس باید دستمزد بگیرد نه آنکه جاسوسی نماید و پول هم بدهد
حضرت آیت الله مکه مکرمه امروز در در یک حکومت سنی وهابی است آیا شیعیان به دلیل عشق به اماکن دینی خود در عربستان جاسوس دولت سعودی هستند ؟
جناب خامنه ای کربلا مدفن سیدالشهدا روحی و ذاتی لتربته الفدا در عراق است آی شیعیان جهان در زمان صدام همگی جاسوس صدام بوده اند که برای ضریح مقدس هزینه می کردند ؟
حضرت آیت الله عظمی خامنه ای من یک شهروند ایرانی هستم و یک بهائی ؛ این نامه را شخصا برای شما می نویسم و تمام مسئولیت آنرا به عهده می گیرم ؛ تا جائی که می دانم در قانون نوشتن نامه برای رهبر یک کشور جرم نیست ؛ اخلال در امنیت ملی نیست ؛ تبلیغ بر علیه نظام نیست بلکه دال بر این آزادی و این اجازه هست که یک شهروند ایرانی حتی اگر بهائی هم باشد می تواند رنج و ظلم وارده را با رهبر کشورش در میان بگذارد .
شاید بفرمائید چرا برای شما مستقیم ارسال نکرده ام و در اینترنت منتشر کرده ام ؟
باید جواب عرض کنم که در طول سی سال گذشته دهها هزار نامه ارسال شده و جوابی نیامده است .
اما قلب من گواهی می دهد که شاید اینبار شما هم بخواهید با یک شهروند ایرانی هر چند اقلیت غیر رسمی مکاتبه انسانی و دو طرفه داشته باشید (انشاءالله )
شاید شما احساس نمائید من یک گمراه هستم و نیاز مند هدایت .
برای هدایت من زندان نیاز نیست .
برای هدایت من اخراج فرزندانم از دانشگاه نیاز نیست .
برای هدایت من حمله و یورش به منزل نیاز نیست .
بیائید اگر حقی نزدتان هست بنویسید من هم در حد توان و سوادم جواب شما را خواهم داد .
اگر صلاح می دانید حاضر به مناظره با شخص شما در صدا و سیما هم هستم .
در خاتمه از شما و از سازمان های امنیتی و اطلاعاتی که اجازه آغاز این مکاتبه انسانی دو طرفه را در آینده می دهید سپاسگزارم
و از اینکه بجای زندان و بازجوئی های نیمه شب و حمله و یورش به خانه هراسی باشد منتظر یک گفتگوی دو طرفه بین دو شهروند ایرانی با دو اعتقاد مختلف هستم
شهروند ایرانی بهائی
هوشنگ فنائیان 13 امرداد ماه 1389

نقل از نشریه اینترنتی یا بها

http://eybaha9.blogspot.com/2010/08/blog-post_05.html

سه‌شنبه، مرداد ۱۲

شروع محکومیت بهنام متعارفی


بار دیگر زندان سمنان پذیرای شهروند بهایی دیگری شد.بهنام متعارفی از روز شنبه 9 مرداد ماه 89 برای گذراندن 18 ماه حبس تعزیری خود روانه این زندان گردید. نامبرده پس از احضار، خود را به دایره اجرای احکام این شهر معرفی نمود.وی به اتهام"تبلیغ بهاییت" و " تبلیغ علیه نظام"مجبور به طی این دوره حبس می باشد.
در حال حاضر سه زندانی زن ساکن سمنان، صهبا رضوانی، منیژه منزویان و سوسن تبیانیان، که در داگاه های این شهر مورد محاکمه قرار گرفته اند، در زندان اوین به سر می برند. با افزوده شدن بهنام به این افراد تعداد به چهار نفر می رسد.
این در حالی ست که 3 تن دیگر از شهروندان بهایی این شهر نیز حکم خود را دریافت کرده اند و منتظر احضار دادگاه هستند.

هومن بخت آور میهمان دیگر زندان وکیل آباد مشهد!


هومن بخت آور نیز روز گذشته روانه زندان وکیل آباد شد. 11 مرداد روزی ست که یکی دیگر از 9 شهروند بهایی مشهد با اتهاماتی بی تار و بی پود به خانه آهنین جدیدش نقل مکان کرد.
این شهروند جوان در پی حکم زندان دو سال حبس تعزیری به زندان این شهر احضار شد و دوران محکومیتش آغاز گردید.
به همراه هومن بخت آور 4 تن دیگر با اتهاماتی بی اساس به دو سال زندان محکوم شدند. کاویز نوزدهی، سیما رجبیان، بابک روحی و نسرین قدیری دیگر همسایگان او در 2 سال آینده خواهند بود.
حکم سنگین و ناعادلانه 5 سال حبس تعزیری نیز ارمغان عدالت دولت ایران برای جلایر وحدت، سیما اشراقی، داور نبیل زاده و ناهید قدیری بود.
این درحالی ست که دادگاه تجدید نظر این 9 نفر نیز اقدامی در جهت تخفیف حکم صورت نداد و بنابراین حکم اولیه بر اساس رای بیدادگاه به اجرا درآمد.