یکشنبه، شهریور ۱۷

فصل، فصل ماست فصل بچه هاست باغ مدرسه سبز و با صفاست


فصل، فصل ماست. فصل بچه هاست .باغ مدرسه سبز و با صفاست.

بوی خرده برگهای چنار پاییزی و باد و نم نم باران می آید. بوی کتاب و دفترهای تازه وتا نخورده. بوی لباسهایی که مادر اتو زده. بوی ماه مهر. صدای آغاز می آید و زنگ تفریح. صدای قهقهه و شوخی و لی لی بازی. صدای آمدن مدرسه و مهر.
کودکان چه مدرسه را دوست بدارند و چه از آن گریزان باشند، اول مهر با شوقی وصف نا پذیر حاضر می شوند و کیف بر دوش می اندازند و می روند. دوستیهایشان را تازه می کنند و خاطره ها و لقمه هایشان را تقسیم. مدرسه با همه چیزهای خوب و بدش خانه دوم کودکان است. در آن خیلی چیزها می آموزند و تجارب بسیاری کسب می کنند. روابط انسانی و دانش و قهر و دوستی. آنها آن چیز را می آموزند که به آنها آموخته شود. اگر نفرت اگر محبت. قلب کودکان چون خمیری تازه هر شکلی به خود می گیرد. ووای به روزی که جای حقیقت در ذهن و قلب ایشان خرافه و اوهام و دروغ نقش زنند .
در برخی مدارس ما هم همین ماجراست. شاید کودک یا خواهر وبرادر و دوست کوچکی داشته باشیم و از زبان آنها واقعیت را بهتر در می یابیم. من آنچه می گویم از زبان همین کودکان پاک شنیده ام.
چند سالیست کودکان بهایی را انگشت نما ی مدرسه کرده اند. سر نماز جماعت، کلاسهای دینی و قرآن یا دفتر مدرسه. به دوستانشان می گویند که با اینها رفت و آمد نکنند و دست ندهند زیرا اینها نجسند و ناپاک. اگر گریستند یا غمگین بودند آنها را در آغوش نگیرند زیرا آنها نیز نجس می شوند.
روحانی و آخوند سر کلاس می آورند تا جلوی دیگر همکلاسان به عقاید ایشان توهین کند. آنها را جاسوس و بد کار بخواند و آنطور که بعضی از مدیران ابراز داشته اند بخشنامه ای به مدارس فرستاده شده مبنی بر اینکه اگرکسی از بهایی بودنشان اطلاع حاصل نمود باید او را اخراج کنند. از اینان به زورتعهد می گیرند که چون درباره دینتان از شما پرسشی شد راستش را نگویید یا جواب ندهید. اینست مدارس ما که به کودکان جای راستی و صداقت و یکرویی، دروغ و جدایی و دورویی می آموزند.
در دوره راهنمایی کتاب تاریخ جملاتی سراسر دروغ و افترا درباره دیانت بابی و بهایی نوشته شده و دانش آموزان را مجبور به باور و حفظ این جملات می کنند و معمولا سوالی از همان دو پاراگراف مطرح می کنند تا این دروغ خوب در ذهن نوجوانان جا بیفتد و نوجوانان بهایی هم به تنگنا بیفتند.
در برخی موارد هم آنها را به دفتر آورده و به صورت خصوصی از ایشان می خواهند که از دینشان برگردد و پدر و مادرشان را دروغگو می خوانند. آنها را از عذاب جهنم و آتش و مار غاشیه می هراسانند یا تطمیع می کنند.
با آنکه در اصل 23 قانون اساسی جمهوری اسلامی تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد ولی در مدارس ایران این قانون شکنی به شدت اجرا می شود و امنیت و بیان آزاد افکار را از کودکان بهایی دریغ می کنند.

هیچ نظری موجود نیست: