یکشنبه، شهریور ۱۷

عمری به هوای وصلت قانون! از چرخ برین گذشت افغانم


عمری به هوای وصلت قانون! از چرخ برین گذشت افغانم
در عرصه گیر و دار آزادی فرسوده به تن درشت خفتانم
(ملک اشعرای بهار)
اول بار دو ماه پیش او را در مصاحبه ای با صدای آمریکا دیدم. آرام و متین بود؛ نمی دانم از بی مهری های زندان بود و زمانه یا شخصیت خودش هم اینگونه بود. از آرامشش خوشم آمد. به سوالات جوابهایی جالب و غیر منتظره می داد. وقتی از او پرسیدند "اگر شکنجه گرها را دستت بدهند با آنها چه می کنی؟" پیش خود گفتم لااقل می گوید حرف تندی می زنم و یادی از شکنجه هایشان می کنم ولی او تاکید کرد که من کینه ای از آنها به دل ندارم و حتما برای مداوا پیش روانپزشک می برمشان زیرا آدم عادی نمی تواند اینقدر راحت انسانها را آزار دهد. به نظرم آمد اهل جلوه گری نیست. از این خصلتش هم خوشم آمد. سه شنبه هفته پیش 12 شهریور هم مطلبی از او در روز آنلاین خواندم. درباره وضعیت بهاییان در ایران نوشته بود؛ با عنوان " بهاییت رقیب ولایت". می دانم که او بعد از 9 سال زندانی و دربندی و محرومیت از تنفس در هوای آزاد ، حال محرومان و دربندان را خوب می فهمد. حال کسانی که به خاطر استواری بر عقیده شان ،آن هم عقیده ای که مورد قبول انسانهای آزاده است- مهر و محبت و تساهل-از حقوقشان محروم می شوند. او تنهایی و شکنجه و گزند و بی حرمتی را در اوج جوانی و بالندگی چشیده و برای همین هم در فرای مرزهای ایران به دفاع از حقوق مظلومان برخاسته و بهاییان را نیز که در جرگه همین گروهند ، از قلم نینداخته. احمد باطبی کوتاه و مختصر به برخی مظالمی که بر جامعه بهاییان ایران می رود، اشاره می کند و این بی عدالتی ها را با چکش قانون محکوم می کند. همان چکشی که بی انصافانه بر سر خودش نیز کوفته شد. یادی از محرومیت جوانان بهایی از ورود به دانشگاه در 30 سال گذشته می کند و برای اثبات مدعایش شاهد می آورد و آن رنجنامه مستدل و مکتوب یک جوان بهاییست که سد کنکور را پشت سر گذارده ولی باز هم میله های سخت بی قانونی او را از ورود به دانشگاه باز داشته. او تاسف خویش را از تلف شدن استعداد جوانان بهایی محروم از تحصیل که هم وطنان اویند، ابراز می کند . احمد باطبی به آنان که این همه بی عدالتی را به پای تهمت جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی می گذارند صادقانه می گوید که سر خویش را از زیر برف بیرون کنند و حقیقت را ببینند که تمام این محرومیتها ایدئولوژیک است و و بهاییان به علت عقاید متفاوت و جهان دوستانه شان در چنگال بی عدالتی گرفتارند. به این نام زندان می شوند، کودکانشان از مدارس اخراج می شوند و مورد توهین و آزار قرار می گیرند، جوانانشان از تحصیلات عالیه باز می مانند ، بزرگانشان از اشتغال در کارهای دولتی ممنوع می شوند و هنرمندانشان از ارائه هنر و ایده های خود باز داشته می‌شوند.آری او حال بهاییان را خوب می فهمد؛ چه که او هم در زندان کینه و تعصب و تنگ نظری بی قانونان گرفتار بوده.
http://www.roozonline.com/archives/2008/09/post_8980.php

هیچ نظری موجود نیست: