می گویند چشمهای کودکان شگفت انگیز سخنگویی اند؛ داستان سرای و راست گفتار و پر گوی. کمند اشکشان را جز نابینایان و آنان که انسانیت را لب طاقچه عادت و غفلت از یاد برده اند، گریزی نیست.
چشمهای سیاه و معصوم ژینای 12 ساله باید 5 سال به در خشک شود تا کلیدی بگردد و قفل در به امیدی باز شود تا بار دیگر آغوشی یابد برای پناه بردن و راز دل گفتن. در حالی که مادرش نیز چند ماه پیش این عالم خاکی را بدرود گفته و به دیاربقا شتافته. دادگاه تجدید نظر که بی گمان برای بررسی عادلانه دادگاه مقدماتی تشکیل می شود، حکم ناعادلانه 5 سال حبس تعزیری را برای کیوان رحیمیان، پدر ژینا، تایید کرد و او را تا 12 روز دیگر در 25 شهریور ماه 91 روانه زندان خواهد کرد.
جرم او تدریس روانشناسی به دانشجویان بهایی محروم از تحصیل است که با عناوین تار و پود گسیخته ای چون " تبلیغ علیه نظام" از آن یاد می شود. همسر او، فرشته سبحانی نیز در روزهای پایانی زمستان گذشته، به تندباد سخت سرطان، درخت زندگیش بر خاک افتاد و بهارزندگیشان را خزان کرد و اینک ژینای 12 ساله با حکم ناعادلانه ای که بر کیوان رحیمیان روا شده، به مدت 5 سال پدر خویش را نیز از دست می دهد.
این اتفاق مشابه برای پسر عموی سه ساله ژینا، آرتین، هم افتاده است. پدرش، کامران رحیمیان و مادرش فاران حسامی به علت همکاری به موسسه آموزش علمی بهاییان به 4 سال حبس محکوم شدند و اینک در زندان رجایی شهر و اوین به سر می برند وپسر سه ساله شان از دیدار و زندگی به پدر و مادرش محروم شده است.
پدر کامران و کیوان رحیمیان نیز در سال 1363 به علت اعتقاد به دیانت بهایی به جوخه اعدام سپرده شد و زمامداران بی عدل و داد ایران در مجامع بین المللی با لبخند از عدالتی سخن می گویند که از ابتدای حکمرانیشان آن را به دار آویخته اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر